ای سر باز برای تجاوز چکمه پوشیده ای
به جای اینکه برای نجات گرسنه گان و ستم دیده گان بوده ای
دستور از انسانهایی که مست قدرت هستند می گیری
نگاهی به خودت کرده ای
با وحشی گری ها و ویران گری ها همرا شدهای
ای سر باز مگر نه تو زینت جهانی و اقتدر هرکشور
به عملی روی آور که داد ستان باشی
ای سر باز تفنک بر انسان مکش
حق زندگی از آنها مگیر
نسل کشی حرامست بس گناهی نا بخشودنی
از خبیسان زمان فرمان بری کردن. حرامست
ای سر باز قرن. بیست ر رد کرده ایم
می دانی
کشور کشایی کری بس زشت
هیچ کشوری حق تجاوز به کشوری دیگر را ندارد
تجاوز کار بی عقلان است
آنها از فرو مائه گان دنیا هستن
وقتی کسانی را بی خانه مان می کنند
شب در بستر خواب خود. خواب راحت دارند
اگر دارند انسانند
وقتی ملیونها انسان را آوره و کرسنه به غربت. می فرستن
از غذا خوردن خود لذت می برند
اگر می برند. حیوانند
وفتی کود کانی را بی. پدر و بی مادر می کنند
وجدان راحتی درند
ندارند جان خود را در آتش کینه ی خود می سوزانند
آنها دلهایشان سیا ه. می شود
و دنیا یشان تاریک
معنی هیچ چیز را نمی فهمند
ای سر باز فرمان بر گستاخان زمان مباش
در تاریخ تا ابد لن و نفرین خواهی شد
ای سیاست. مداران جهان شما کل تان یک ملیون نیستید
چرا جان ملیار ها. انسان را خرج خودتان می کنید
این خودخواهی نیست
ای سر باز اگر یار نیستی خار هم مباش
گر گل نستین خار. هم مباشید
می دانم. از نسل. کشی لذت نمی. برید
آیا نشنیده اید دختر بچه ای وقتی همه از خانه. خارج می شوند
بر می گردد عروسکش را بر می دارد
می گوید اگر نبرمش می رود زیز آوار
ودیگری را که تمام اسباب. گران قیمت را می گذارد
ولی حیوان خانه. گی را بر دوش. می گیرد
ای سرباز ما از حیوان کمتریم
چیزی جز حق انسان بودن نمی خواهند
بسیار زیبا و بجا ست