سلام استادِارجمندم
حقیقتِ این متن جز نجاتِ یک روح از اسیر بودن در عشقی نافرجا
چیزِ دیگری را درخود جای نداده است...
نمیدانم چرا این متن راغم واندوه میدانیدویامرگ
بهترنیست زیباتر به واژه هایِ بکار رفته دقت کنیم تا درکی فراتراز اماواگرها به آن ببندیم
چیزی جز نجات دادنِ یک احساس را فریادنمیزند متنِ من...
شما درخواست نجاتِ یکدیگر را از انسانها دارید ...میدانید نجاتِ یک احساس یعنی نجات یک انسان یک روح من درنوشته ام اشاره کرده ام به احساسی که یکطرفه است وناخوشایند بهترنیست چنین احساسی که باعث میشود یکنفر تمامِ جانش را درخوابِ خموشی اسیرکند باتلنگری اینچنین بیدارکرد...
اما آیاخودِشما توجه کرده اید بانقدی که سرشار از دقت باشد میتوانیدیکنفر را سوق دهید به بهترشدن یا بانقدی دور از دقت باعث میشوید به کلامتان شک کند و بگوید واقعا چه چیز را در نوشته هایم دریافت کرده است که اینچنین برداشتی کرده است
دنیایی سپاس استادِارجمندم
مردن بسیار آسان وبرای آن فرصت هست