گورستان
گویا(کسی)!آه...کشیده است.
- برمی خیزم...
میرسم.
کفش های ام را,درمی آورم.
- فرقی نمی کند؛
درکدامین«خط موازی»
همراه خورشید
راه,روم...
می بینم :
(کسی)!را,بردوش,می آورند.
می بینم :
((کسی))!را,بردوش,می برند...
می شنوم:
کسی,باکسی,حرف میزند.
کسی با,ناله ی کسی,سودامیکند.
دندان های کسی,به سور,نشسته است...
باد,آوازمی خواند...
میکروفن,(درد),بالامی آورد...
خاک,درون چاه چشمانم,میریزد!...
بوی حلوا,می پیچد...
دستی,پیش می آید!
دهان ام,گشوده میشود!!
- ((تسلیت)),اززبانم...؛میریزد...
براه می افتم.
- تسلیت می گویم.
می ایستم.
- تسلیت می گویم!
براه می افتم.
- تسلیت می گویم!
می ایستم.
- صدای آب,درون ِگوشم,میریزد.
براه می افتم.
- تسلیت می گویم.
می ایستم.
- تسلیت می گویم!
براه می افتم.
- کودکی,به دست های من,می خندد!...
- دستی,ریشه درخاک,فرومیکند...
-((پنجره))ای,گشوده میشود.
- چشمان ام,می ایستند.
- کفش های ام,می افتند!
- ومی افتم.