« مذهب رندان »
مرام و مذهب رندان1، گُلاب مشكين است
چنانچه در پي امـر خـدا و آييـن است
نه رندي است، هر آنكس كه هرزه گو باشد
مـرام رند ، يقينـاً كه عاقبت بين است
برادرا بنـما تجربـه به هـر كاري
فزونتـر است زِ علم و زِ خلق پيشين است
مرام2 و مذهب عرفانيـان كه مي نگرم
به طبق رسم و مرام و شعاير دين است
كسي كه رأي خودش را دهد،به حرصِ حريص
هر آنچه مال به دستش بُوَد،كه مسكين است
حـرامِ مـال جهـان ، خيـر صاحبـش نَبـُود
وليك صاحب آن،خوش به بوي سرگين است
توانگرا ، دل درويش را رعـايت كن
دل از كسي مشكن ،بر تو بار سنگيـن است
مقـام و مرتبه ي آدمـي ، به نـزد خـداسـت
مبين به چشم حقيرش،كه خرقه پشمين است
تو كار نيك و بدش ، تا درست نـشناسي
مكن تو غيبت آن ، اين مرام رندين است
هر آنكه حرف نفهميده اي ، به مردم زد
به نزد اهل خرد، يك نفر سخن چين است
رسوم اهل خرد ، در فضاي اين عالم
چنان نسيم فرح بخش ، زلف مشكين است
اگر كه بُهت و گر زهد روزگار اين است
كه روزگار گهي تلخ و گاه شيرين است
چه حاجت است به كذب و ريا و غش و دغل
اُبهت بشري بـر وقار و تمكين است
مباش در پي كذب و ريا و حيله گري
كز اين رذيله ،صفاتت كدور و چركين است
هزار مرتبه گفتم : به راه راست رويد
كه راه راست ، ره آدميت و دين است
تو كار زشت و پليدي ، برادرا منمـا
صفات پاك تو ، از كار زشت ننگين است
جهان و هر چه در آن هست در كمين توست
كمينگهش زِ همان روزگار ديرين است
بگرد بر سرم ، اي سنگ آسياب جهان
عجب مدار، سرم همچو سنگ زيرين است
تفكر سر من از جهان ، فراتـر رفت
حساب آخر عمر، آنكه سخت وسنگين است
زِ كار نيكي و پاكي بُوَد برادر جان
اُبهت بشري ، جمله پاك و رنگين است
خرابي همه عالم ، زِ حرف بيهوده گو است
بدانكه حرف حقيقت،هدف به تيغ سنگين است
سبك سران جهان ، حرفشان زِ بلهوسي است
سخن زِ عقل به جايش نشست،سنگين است
كسي كه در ره دين مبين ، قدم برداشت
بسنج رهرويي اش،را هدف به تحسين است
بنال اي دل دانا ، كه مردمان عجول
دو چشمشان پي دنيا و پشت بر دين است
حسن زِ علم و خرد ، شعر را بكن شيرين
كه ملتي بخرند ، آن شكر كه شيرين است
٭٭٭
1- زيرك – حيله باز 2- مقصود- مراد
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
مقـام و مرتبه ي آدمـي ، به نـزد خـداسـت
مبين به چشم حقيرش،كه خرقه پشمين است
درودها