سلام علیکم جناب آزاد ارجمند
در دو بخش من را موظف نمودید تا پاسخ جواب هایتان را بدهم و خیلی صادقانه وارد جواب می شوم.
پاسخ سوالات بخش اول:
۱_ من دنیای خودم رو دارم و دوست دارم مخاطب من مطلب را مانند یک سودکو حل کند تا بفهمد و از این روی است که گاها اشاعرم پیچیده می شوند. از تو در تو بودن ها خوشم می آید.
۲_ خوب بارها گفتم بنده یک اثری را خلق میکنم و بعد میبینم که آیا در آن از آرایه های ادبی مختلف استفاده شده است یا نه و حتی در مورد سبک شعرم هم همین طور است شما باید تشخیص دهید اینگونه است یا نه. سبک هندی مشخصه های خودش را دارد از جمله :
خیالپردازی به افراط؛
فراوانی تمثیل و ارسال المثل که شاعران سبک هندی برای توجیه ادعاهای عجیب و غریب خود از تمثیل استفاده میکنند؛
به کار بردن لغات محاوره و الفاظ بازاری در شعر؛
بیان احوال شخصی و عواطف و احساسات مربوط به زن و فرزند و خویشاوندان.
تزاحم تصویری یا ایماژهای مرکب و تودرتو.
فکر کنم بله سبک هندی است.
۳_ تا موقعی که شاعری سبکی را دنبال میکند و استعدادش در آن محور میچرخد ان سبک منسوخ نشده و میتوان آنرا احیا کرد.
۴_ نمیشناسمش
۵_ مخاطب من فرزندان آینده هستند!!!
۶_ این نظر شماست و انرا قبول ندارم
بخش دوم در مورد مرگ اندیشی
۱_ من رستگاری را در پیشگاه کریم کمتر از آنی دریافتم
عمر که طولانی ست.
۲_ مطابق مستندات دینی هم جن و هم ملک اجل معلوم دارند.
۳_ ببینید کمی مطلب را در فضای اینترنت و علم کامپیوتر شرح میدهم به نظر بنده همه ی ما کلاینت یا مشتری هایی هستیم که اگر درست به سرور اصلی متصل شویم کمالمان تضمین شده است.
اینطور نیست که صرف نفس و حضور یک سیستم عامل به نام جسم و اوپریتینگ سیستمی به نام نفس دیگر رها شده باشیم بلکه در اتصال به شبکه ی وسیع اینترنت الهی کمال و راه کمال بسیار سریع اتفاق خواهد افتاد.
۴_ خوب برداشتتان از مرگ کاملا مادی ست خداوند توانایی ررساندن انسان به کرات دیگر را به دست خود بشر دارد مرگ برای تعادل طبیعت صرفا نیست مرگ یک تلاش برای کشف حضور است
آنان که درخور حضور کار کرده اند به مرگ اشتیاق دارند آنانی که نه البته از مرگ گریزانند.
۵_ می شود نامیرا شد اما ... این مهم در مباحث عرفانی کاملا تعریف شده است.
در پایان باید عرض کنم حقیقتا از نقد شرح شعر تان کیف کردم
همیشه میدانستم که تفسیر خیلی بالا بلند پرواز میکند و شاعر در هنگامه ی تفسیر اسعارش خود مسحور می شود
اما ظاهرا عاشق داستان ما از این دل دل کردن و به قول خودش شرم متضرر شده است.
در واقع به استناد حرف عاشق بد اقبال، " ترس( قالب تهی کردن)، شرم، خواب( که احتمالا منظور غفلت و از دست دادن فرصت باشد) ،مرگ در آینه( که میتواند نماد سکون و رخوت باشد)و یکی دو دلیل دیگر همه و همه منجر به این شده که این ماجرا به " حسرت" ختم شود.
ماحصل تقدیر عاشق در این شعر آنچنان بوده که خالق اثر نیز تصمیم گرفته اسم این غزل را " حسرت" بگذارد.
ماجرا احتمالا از نگاهی شروع میشود و ادامه ی داستان...( البته در ذهن بنده به عنوان مخاطب شعر)
او را دیدم...
ترسی وجودم را فرا گرفت و دیوار دلم خراب شد
قصد داشتم عشقم را ابراز کنم اما
شرم نهیب زد که...
پیش ِ تهمینه نکن ( راجع به) سهراب خطاب
اگر تهمینه را معشوق فرض کنیم و سهراب را گوهر وجودی عشق یا همان ماحصل عشق،
اینحا در واقع عاشق در شعر گمان میکند عاقبت عشقش در ذهن معشوقش شیرین نباشد
کمااینکه همه داستان غم انگیز مرگ سهراب را در شاهنامه میدانیم
نویسنده ای در جایی میگفت گاها نیاز است برای تشریح یک بیت شعر چند صفحه متن نوشت و این از ویژگیهای شعر است.
شعر این قابلیت را دارد که یک داستان چند صفحه ای را در یک بیت به مخاطب عرضه کند.
البته در مورد نکته ی فنی هم عرض کنم که اگر
راجع به
را به شکل اصلی خود بنویسیم
در مورد وزن همین مصرع نیاز به همت مضاعفی از طرف جناب صادقی عزیز داریم.
در کلیت به همین بسنده میکنم و جایز نیست وقت عزیزان را بیش از این بگیرم.
غزل زیبایی بود و به سنوات اخیر ۵ بیتی
کوتاه ولی گیرا
و صد البته که بیش از این نیز میشود در موردش صحبت کرد و اثر را واکاوی کرد
برای جناب صادقی گرامی آرزوی موفقیت دارم
🌺🙏🌺