سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        حسرت

        شعری از

        سعید صادقی (بینا)

        از دفتر عارفانه هایم را نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۵ شماره ثبت ۱۰۵۶۳۱
          بازدید : ۱۱۴۰   |    نظرات : ۷۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب سعید صادقی (بینا)

        صدای ارسالی شاعر:
         
        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب
        خانه آباد نمودم همه در کسوت خواب
         
        قصدِ پیش آمدنم بود ولی شرم نواخت 
        پیشِ تهمینه نکن راجع به سهراب خطاب
         
        مرگِ در آینه انگار زمین گیرم کرد 
        فکر چینی زدنش بند مرا داد به آب
         
        حسرت شیطنتی رفت ، پریزاد آمد 
        ساکن باطن دل عشق پری کرد جواب
         
        فال ما پیش تر آمد به وصالت اما
        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب
         
        _____________________________
         
        نوازنده سعید صادقی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۵ شاعر این شعر را خوانده اند

        سینا سجودی

        ،

        فاطمه بهرامی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        سیاوش آزاد

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        سارا رحیمی

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        ،

        خدیجه وفایی راد ( غریبه)

        ،

        محمد رضا خوشرو

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        فهیمه روشن ضمیر

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        کوثر صادقی هوران

        ،

        سارا خوش روش

        ،

        لیلا گمار (مأنوس شده با قلم)

        ،

        محسن ابراهیمی ( غریب )

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        آذر مهتدی

        ،

        کریم جعفری (طبیب بی دردی)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        عنایت یزدانی (فرخ)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        علی غلامی تخلص وفا

        ،

        مريم عرفانيان (مارياعرفاني)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        سید محمد حسین شرافت مولا

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        مینا فتحی (آفاق)

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)

        ،

        سامان ثنایی نسب

        ،

        امين آزادبخت

        ،

        مریم، شیرین ناز (ساغر دل)

        ،

        سید هادی محمدی

        ،

        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

        ،

        تکتم حسین زاده

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        افسانه پنام تخلص مولد

        ،

        زهره دهقانی ( شادی)

        ،

        راحیل م

        ،

        رضا رضوی تخلص (دود)

        ،

        نیره صدری

        ،

        رضا دهقانی

        ،

        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

        ،

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        ،

        فاطمه یاراحمدی ،روشنا

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        محمد گلی ایوری

        ،

        احسان فلاح رمضانی

        ،

        سجاد غلامیان

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۲۹
        قدیمیها میگفتند حرف را چندین بار در دهان مزمزه کن بعد بگو.ظاهرا بر این باور بودند که صبر و تامل همیشه کارساز است.
        اما ظاهرا عاشق داستان ما از این دل دل کردن و به قول خودش شرم متضرر شده است.
        در واقع به استناد حرف عاشق بد اقبال، " ترس( قالب تهی کردن)، شرم، خواب( که احتمالا منظور غفلت و از دست دادن فرصت باشد) ،مرگ در آینه( که میتواند نماد سکون و رخوت باشد)و یکی دو دلیل دیگر همه و همه منجر به این شده که این ماجرا به " حسرت" ختم شود.
        ماحصل تقدیر عاشق در این شعر آنچنان بوده که خالق اثر نیز تصمیم گرفته اسم این غزل را " حسرت" بگذارد.
        ماجرا احتمالا از نگاهی شروع میشود و ادامه ی داستان...( البته در ذهن بنده به عنوان مخاطب شعر)
        او را دیدم...
        ترسی وجودم را فرا گرفت و دیوار دلم خراب شد
        قصد داشتم عشقم را ابراز کنم اما
        شرم نهیب زد که...
        پیش ِ تهمینه نکن ( راجع به) سهراب خطاب
        اگر تهمینه را معشوق فرض کنیم و سهراب را گوهر وجودی عشق یا همان ماحصل عشق،
        اینحا در واقع عاشق در شعر گمان میکند عاقبت عشقش در ذهن معشوقش شیرین نباشد
        کمااینکه همه داستان غم انگیز مرگ سهراب را در شاهنامه میدانیم
        نویسنده ای در جایی میگفت گاها نیاز است برای تشریح یک بیت شعر چند صفحه متن نوشت و این از ویژگیهای شعر است.
        شعر این قابلیت را دارد که یک داستان چند صفحه ای را در یک بیت به مخاطب عرضه کند.
        البته در مورد نکته ی فنی هم عرض کنم که اگر
        راجع به
        را به شکل اصلی خود بنویسیم
        در مورد وزن همین مصرع نیاز به همت مضاعفی از طرف جناب صادقی عزیز داریم.
        در کلیت به همین بسنده میکنم و جایز نیست وقت عزیزان را بیش از این بگیرم.
        غزل زیبایی بود و به سنوات اخیر ۵ بیتی
        کوتاه ولی گیرا
        و صد البته که بیش از این نیز میشود در موردش صحبت کرد و اثر را واکاوی کرد
        برای جناب صادقی گرامی آرزوی موفقیت دارم
        🌺🙏🌺

        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۴۷
        درود جناب عزیزیان محترم
        درود

        شکافتن بخشی از شعر که البته رسانای مفهوم کلی ماجراست از جانب شما خیلی زیبا بود و من قدر دان جنابتان هستم در مورد وزن متوجه نشدم البنه میدانم مصرع آخر یک هجا کم دارد اما وزن البته ...

        راجب یا راجع به
        خوب این ایراد افتضاحی ست و ممنونم یاد آور شدید خندانک
        در نهایت تشکر میکنم از حضور صمیمانه تان و نقد شعر خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۵۳
        درود بزرگوار
        غزلی ناب و زیبا بود
        دستمریزاد
        موفق باشید خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۵۷
        سلام و درود فراوان خدمتتان بزرگوار
        ممنونم به مهر خواندید
        و دیدید خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۸:۲۲
        به به چه شعر قشنگی
        جناب صادقی
        زیبا بود.
        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب
        خانه آباد نمودم همه در کسوت خواب

        قصدِ پیش آمدنم بود ولی شرم نواخت
        پیشِ تهمینه نکن راجب سهراب خطاب

        مرگِ در آینه انگار زمین گیرم کرد
        فکر چینی زدنش بند مرا داد به آب

        حسرت شیطنتی رفت ، پریزاد آمد
        ساکن باطن دل عشق پری کرد جواب

        فال ما پیش تر آمد به وصالت اما
        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۶
        سلام و درود بیکران خدمتتان جناب خوشرو ارجمند

        نگاهتان در اوج بوده است و زیبابین
        ممنونم از بذل توجهتان به شعرم

        امیدکه شادی را در لحظه لحظه ی ایامتان
        ببینید و درک کنید.

        درود فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        دوشنبه ۵ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۳۱
        حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
        خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
        ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه
        گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود


        (شهادت حضرت والا مقام زهرا ی اطهر تسلیت باد)

        🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        دوشنبه ۵ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۲۴
        السلام علیک یا فاطمة الزهرا

        شهادت بانوی دو عالم بانو حضرت زهرا بر عموم شیعیان جهان تسلیت باد
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۲
        سلام ... و از عادات نیکوی مانا اینست که اگر به شعر خوب بر خورد ، دوست و دشمن و زن و مرد و پیر و جوان و ... براش مهم نیست . بلکه حتمن و در حد توان به تبلیغ شعر و تشویق شاعر خواهد پرداخت . این اولین باری بود که جذب شعری از سعید صادقی عزیز می شدم‌ . اما چرا ؟

        اول استفاده هوشمندانه از تصدیر ( یعنی تکرار مصرع اول در آخر شعر .که البته تصدیر هم تام و ناقص داریم و این تصدیر تام بود )

        دوم ایجاد مراعات نظیر در ابیات :

        قالب / دیوار / خانه ___ قالب / تهی ( قالب هر دو معنا را می رساند )


        تلمیح سهراب و تهمینه و ارتباط اونا به شرم


        تصویر موفق مرگ در آینه که می تواند بحث های بسیاری برانگیزد .

        استفاده ی بسیار جالب از " بند " که از طرف چپ با چینی مجالست دارد و معنای رفو می دهد . و از طرف راست با آب همقران شده و سد را به خاطر می آورد


        تقابل جالب شیطان و پری در بیت چهارم


        مرسی سعیدجان
        و بخاطر این کار قشنگت . به همه مخاطبهات گل خواهم داد . اول به خودت خندانک

        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۵
        همچنان دوست منی عزیزم

        بیخیاال

        بعدا به تماشای مرامت مینشینم خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۲۰
        مهرداد عزیز

        ممنونم که به این کمترین سری زدی
        و شعر من را لایق نقد دانستی

        اخلاقت را دوست دارم و امیدوارم اخلاقت روزی هوشیارترینت کند و من را نیز به حسن خلق تو برساند خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۷
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        سلام محضر جناب صادقی

        بخش اول سوالات ادبی
        1-دلایل پیچیده نویسی درین عصر که ساده نویسی ارجح است؟
        2-آیا اثر در سبک هندیست؟
        3-سبک هندی پس از بیدل و بازگشت ادبی منسوخ شد یا تطوراتی داشت؟
        4-تلاشهای جناب سعید میرزایی را در زمینه سبک هندی چقدر فائز میدانید؟
        5-این نحوه سبک نوشتاریتان گویا مخاطب چندانی ندارد پس به دنبال چه هستید؟
        6-بنظر میرسد شما در انتقال اندیشه به مخاطب فائز نیستید حتی نثر شما در بخش نظرات را گاه دچار گنگی یافتم

        بخش دوم سوالات مرگ اندیشانه
        سوالاتی داشتم و درین پایگاه شریف از عزیزی پرسیدم ولی پاسخی به سوالاتم نداد امید شما رهنمایی فرمایید

        1-چرا عمر انسان چنین محدود است و چگونه ابدیت را فرصتی چنین محدود شکل میدهد؟
        2-مرگ اندیشی مختص انسانست یا جن و ملک و حیوان و ... هم به مرگ میاندیشند؟
        3-چرا عمر حول و حوش 80 90 سال کمتر و بیشتر است مثلا اگر میانگین عمر 1000 بود بهتر به کمال نمی رسیدیم و در مورد جن و ملک که عمر طولانی تری دارند چرا کمالشان کمتر از انسان میسر است؟
        4-ضرورت مرگ را برای آن میدانستم که کره ی زمین گنجایشش محدودست حال اگر بشر به فضای لایتناهی دست یابد چرا باز مرگ و چرا وسعت محل زندگی آدمی نامحدود آفریده نشد؟
        5-مطلبی را یکی از اقوام پس از فوت یکی از اقوام گفت که چه میشد خلقی آفریده میشدند و همانها الی الابد زنده بودند نه افزوده میشدند و نه کاسته؟

        بخش سوم تاملاتی در شعر

        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب
        خانه آباد نمودم همه در کسوت خواب

        من از ازل و در عین ثابت از قیدها گسسته و قالبها را شکسته بودم ولی با هبوط به دنبال آبادی خانه که چهاردیواری ایست مقید و محدود افتادم ولی همه این ها در خواب بود النّاس نيام اذا ماتوا انتبهوا

        قصد پیش آمدنم بود ولی شرم نواخت
        پیش تهمینه نکن راجب سهراب خطاب

        حال که متنبه شدم خواستم چون عهد ازل به ساحت حضور بازگردم ولی شرم مانع شد چون ادعای هستی کرده بودم به ناحق حال این سهراب بی آب که مقابل پدر ایستاد و خنجر هستی او را از پا در آورده است راجع به او با تهمینه که وجه جمالیه است صحبت نکن بله جلال از پا انداختم و جمال می پرداختم

        مرگ در آینه انگار زمین گیرم کرد
        فکر چینی زدنش بند مرا داد به آب

        من آنچنان مستغرق آینه ها بودم که از آنکه وجهش در آینه تابیده بود غافل شدم حال در مصرع دوم اشاره ایست به داستان چینیان و رومیان علامه مولانا روحی له الفدا که در پیوست خواهد آمد انشاءالله بله من به جای صیقل به فکر صبغه بودم و همین موجب انحطاطم شد

        حسرت شیطنتی رفت ، پریزاد آمد
        ساکن باطن دل عشق پری کرد جواب

        این بیت تذبذب شاعر را نشان میدهد و این نیست مگر آنکه زمانی که به سمت نور حرکت میکنیم سایه های گذشته آدمی را رها نخواهد کرد باز حسرت ظلمات به سرم زد و در عالم خارج هم پریزاد یا آنکه نفس اماره و سایر وجوه یلی الخلقی مرا ارضا میکند آمد اما در اعماق وجود و سویدای دلم کودکی که مظهر پاکیست و به شهوات میلی ندارد مرا حذر داد و منعم کرد

        فال ما پیش تر آمد به وصالت اما
        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب

        در بیت آخر شاعر باز اشاره به عین ثابت دارد ولی مطلقا تکراری نیست میگوید من در ازل وصال را برگزیدم در مصرع دوم از تذبذب به آرامش و نفس مطمئنه می رسد دیوار جدایی مندک میشود و شاعر قالب تهی میکند
        مولانا بیا تا قالب تهی نکردم

        چینیان گفتند ما نقاش‌تر
        رومیان گفتند ما را کر و فر

        گفت سلطان امتحان خواهم درین
        کز شماها کیست در دعوی گزین

        اهل چین و روم چون حاضر شدند
        رومیان در علم واقف‌تر بدند

        چینیان گفتند یک خانه به ما
        خاص بسپارید و یک آن شما

        بود دو خانه مقابل در بدر
        زان یکی چینی ستد رومی دگر

        چینیان صد رنگ از شه خواستند
        پس خزینه باز کرد آن ارجمند

        هر صباحی از خزینه رنگها
        چینیان را راتبه بود از عطا

        رومیان گفتند نه نقش و نه رنگ
        در خور آید کار را جز دفع زنگ

        در فرو بستند و صیقل می‌زدند
        همچو گردون ساده و صافی شدند

        از دو صد رنگی به بی‌رنگی رهیست
        رنگ چون ابرست و بی‌رنگی مهیست

        هرچه اندر ابر ضو بینی و تاب
        آن ز اختر دان و ماه و آفتاب

        چینیان چون از عمل فارغ شدند
        از پی شادی دهلها می‌زدند

        شه در آمد دید آنجا نقشها
        می‌ربود آن عقل را و فهم را

        بعد از آن آمد به سوی رومیان
        پرده را بالا کشیدند از میان

        عکس آن تصویر و آن کردارها
        زد برین صافی شده دیوارها

        هر چه آنجا دید اینجا به نمود
        دیده را از دیده‌خانه می‌ربود

        رومیان آن صوفیانند ای پدر
        بی ز تکرار و کتاب و بی هنر

        لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها
        پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها

        آن صفای آینه وصف دلست
        صورت بی منتها را قابلست

        صورت بی‌صورت بی حد غیب
        ز آینهٔ دل تافت بر موسی ز جیب

        گرچه آن صورت نگنجد در فلک
        نه بعرش و فرش و دریا و سمک

        زانک محدودست و معدودست آن
        آینهٔ دل را نباشد حد بدان

        عقل اینجا ساکت آمد یا مضل
        زانک دل یا اوست یا خود اوست دل

        عکس هر نقشی نتابد تا ابد
        جز ز دل هم با عدد هم بی عدد

        تا ابد هر نقش نو کاید برو
        می‌نماید بی حجابی اندرو

        اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ
        هر دمی بینند خوبی بی درنگ

        نقش و قشر علم را بگذاشتند
        رایت عین الیقین افراشتند

        رفت فکر و روشنایی یافتند
        نحر و بحر آشنایی یافتند

        مرگ کین جمله ازو در وحشتند
        می‌کنند این قوم بر وی ریش‌خند

        کس نیابد بر دل ایشان ظفر
        بر صدف آید ضرر نه بر گهر

        گرچه نحو و فقه را بگذاشتند
        لیک محو فقر را بر داشتند

        تا نقوش هشت جنت تافتست
        لوح دلشان را پذیرا یافتست

        برترند از عرش و کرسی و خلا
        ساکنان مقعد صدق خدا
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۱۹
        سلام علیکم جناب آزاد ارجمند

        در دو بخش من را موظف نمودید تا پاسخ جواب هایتان را بدهم و خیلی صادقانه وارد جواب می شوم.

        پاسخ سوالات بخش اول:

        ۱_ من دنیای خودم رو دارم و دوست دارم مخاطب من مطلب را مانند یک سودکو حل کند تا بفهمد و از این روی است که گاها اشاعرم پیچیده می شوند. از تو در تو بودن ها خوشم می آید.

        ۲_ خوب بارها گفتم بنده یک اثری را خلق میکنم و بعد میبینم که آیا در آن از آرایه های ادبی مختلف استفاده شده است یا نه و حتی در مورد سبک شعرم هم همین طور است شما باید تشخیص دهید اینگونه است یا نه. سبک هندی مشخصه های خودش را دارد از جمله :
        خیال‌پردازی به افراط؛
        فراوانی تمثیل و ارسال المثل که شاعران سبک هندی برای توجیه ادعاهای عجیب و غریب خود از تمثیل استفاده می‌کنند؛
        به کار بردن لغات محاوره و الفاظ بازاری در شعر؛
        بیان احوال شخصی و عواطف و احساسات مربوط به زن و فرزند و خویشاوندان.
        تزاحم تصویری یا ایماژهای مرکب و تودرتو.

        فکر کنم بله سبک هندی است.

        ۳_ تا موقعی که شاعری سبکی را دنبال میکند و استعدادش در آن محور میچرخد ان سبک منسوخ نشده و میتوان آنرا احیا کرد.

        ۴_ نمیشناسمش

        ۵_ مخاطب من فرزندان آینده هستند!!!

        ۶_ این نظر شماست و انرا قبول ندارم


        بخش دوم در مورد مرگ اندیشی
        ۱_ من رستگاری را در پیشگاه کریم کمتر از آنی دریافتم
        عمر که طولانی ست.

        ۲_ مطابق مستندات دینی هم جن و هم ملک اجل معلوم دارند.

        ۳_ ببینید کمی مطلب را در فضای اینترنت و علم کامپیوتر شرح میدهم به نظر بنده همه ی ما کلاینت یا مشتری هایی هستیم که اگر درست به سرور اصلی متصل شویم کمالمان تضمین شده است.
        اینطور نیست که صرف نفس و حضور یک سیستم عامل به نام جسم و اوپریتینگ سیستمی به نام نفس دیگر رها شده باشیم بلکه در اتصال به شبکه ی وسیع اینترنت الهی کمال و راه کمال بسیار سریع اتفاق خواهد افتاد.

        ۴_ خوب برداشتتان از مرگ کاملا مادی ست خداوند توانایی ررساندن انسان به کرات دیگر را به دست خود بشر دارد مرگ برای تعادل طبیعت صرفا نیست مرگ یک تلاش برای کشف حضور است
        آنان که درخور حضور کار کرده اند به مرگ اشتیاق دارند آنانی که نه البته از مرگ گریزانند.

        ۵_ می شود نامیرا شد اما ... این مهم در مباحث عرفانی کاملا تعریف شده است.

        در پایان باید عرض کنم حقیقتا از نقد شرح شعر تان کیف کردم
        همیشه میدانستم که تفسیر خیلی بالا بلند پرواز میکند و شاعر در هنگامه ی تفسیر اسعارش خود مسحور می شود خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۴۹
        فقط اینو اضافه کنم با تعاریفی که ادیان از خداوند دارند مشکل دارم و در یک رساله ۴۰ صفحه ای هم توضیح دادم . از طرفی آدم به آرامش برسه سراسر جاذبه میشه بنابراین وقتی یک گوینده ی الله اکبر رو پر از دافعه می بینیم که حتا کودکان نیز از شمشیر و اسلحه و کلامش هراسانند ، قطعا مشکل دارد

        شما و بنده برای کسب آرامش دیگران باید تلاش کنیم تا خود نیز به آرامش برسیم . برای همین با یوگی ها هم‌مشکل دارم که جهانی پر از سکوت می خواهند فقط واسه خودشان که تنظیمات کارخانه شون به هم نخوره . همینطور بسیاری از مومنین مقوایی ما که تهدیدی برای صلح هستند و از برکت وجودشون یک روز خوش ندیدیم .
        از نظر بنده فرقی ندارد انسان با الله رستگار باشد یا با موجود دیگری . چون ابزار مهم نیست بلکه نتیجه مهم است . و من حق ندارم به کسی که با چوبی یا بارانی یا زنی یا کتابی یا هنری سرخوش و ارام است و از برکت آن سرزنده و پویاست بگم تو غلط کردی فقط باید به الله تمسک بجویی
        توی رانیه عراق ماشین خاموش شد ، اومدیم پایین هول بدیم من طبق کلیشه های گفتاری خودمون گفتم یاعلی ... یهو یکیشون برگشت گفت هذا الکفر و الشرک و انت مشرک

        بهش گفتم کلامی و فعلی ارجح من عمل اهل الغیظ

        و براش توضیح دادم که تو همش تو خودتی و عبوسی و بدقلقی . من از کشور دیگه اومدم و همه جذبم شدند . قطعا اینها به دین من مایل ترند تا به دین تو .

        و سعیدجان امیدوارم شما نیز روزی قاتل جوانان مملکت را بشناسی . من با چشم خودم دیدم امید که شما هم ببینی
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۰۸
        امیدوارم خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۷
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۰۴
        با سلام بر اهالی شعر
        و جناب صادقی عزیز

        خوشحالم برای اولین بار اجازه نقد اشعارش را به دوستان داد و اساتید آمدند و نوشتند و آموختیم و فیض بردیم برای اینکه من هم با تمام فهم اندکم از قافله عقب نمانم و برای شعرِ یکی از دوستان خوب و قدیمی و البته ندیده ام سعید جان صادقی بنویسم که تقریبا اشعار امضا دارش را خوانده ام و پیشتر ها به چه در کامنت کوتاه و در خصوصی هم خاص بودن اشعارش را گفته ام این شعر نشان از ذهن تصویر پرداز و تخیل شگرف شاعر دارد. علی‌رغم کوتاهی و جم و جور بودن شعر قدرت خیال‌پردازی و توان انتقال حس و عاطفه شاعر نمایان است بنده اصولا با تفسیر شعر مخالفم و از دوستان هم خواهش میکنم نقد را فقط بر پایه تفسیر بنا نکنند و اینکه بی ایم و بگویم این یعنی آن، آن یعنی این، اینجا منظور شاعر فلان، آنجا منظور شاعر بهمان، بنظر کار بی هوده ایست چون مخاطب امروز مخاطب تیزهوشی است و نیازی به معنی کردن ندارن وگرنه خواندن شعر دیگر لذتی را برای مخاطب ندارد لذا شخصا کندو کاو در شعر و چگونه گفتن و کیفیت شاعرانگی را بیشتر دوست دارم
        شعر را خوب و تأویل پذیر دیدم نه آنچنان ساده و سهل انگارانه با واژگان سطحی و کلیشه ای و نا انچنان پیچیده مبهم با تعابیر و ترکیبات و کلمات پر طمطراق و به جرات بهترین شعر سعید بود
        بیت اول فضای خوبی داشت متفکرانه و اندیشمندانه بود اما واقعیت با واژه کسوت موافق نیستم به تنه ی شعر نچسبید و کمی زمخت بود
        در بیت دوم هم شاعر تخیل خوبی داشت اما با برخی واژگان این بیت، این شعر و مانند بیت اول موافق نیستم بیت دوم هم *شرم نواخت *مفهوم نبود کاش رسا تر می بود
        مصراع دوم از بیت سوم بنظر امد از لحاظ دستوری مشکل داشت *فکر چینی زدنش بند مرا داد به آب *
        چینی زدن یعنی چه؟
        معمولا چینی را بند می‌زنند یعنی این بیت بدون توجه وزن باید اینگونه : فکر بند زدن چینی بند مرا به آب داد
        این بیت میتونست شاه بیت شعرت باشه اما جابجای کلمات و ارکان و نارسایی جلوی این شاه کار رو گرفت
        بیت چهارم را دوست داشتم پرداخت خوبی داشت
        بیت پنجم نشان از درایت شاعر و ایجاد دوران در شعر و بازگشت به ابتدا هم خوب بود
        اما در شعر بیان هر احساس، ادراک یا تفکری دلایل اصول و قواعد هنری و شاعرانه می‌خواهد و در نهایت هدف یا مقصدی هم داشته باشد حتی اگر پیام یا نکتۀ خاصی نداشته باشد دست کم باید انتقال یک حس یا القای یک حال با آن باشد.
        در کل غزل سعید را علی رغم ضعف ساختاری دوست داشتم و بیشتر خودش را امضایش را امید دارم که این ذوق سرشار و تصویر پرداز سعید در ساخت شعر منظم تر و متمرکزتر شود و قطعا می‌تواند شعر تاثیر گزارتر و رساتر از این بنویسد
        جای سلمان، هادی، ابراهیم، وحید خالی است و دیدن برخی مثل خودم در پنجره سبز حالم را به هم می‌زند

        دوستت دارم سعید جان ❤️
        یا حق 🌿🌿
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۱۰
        سلام محمد جان
        خیلی لطف کردی بنده نوازی کردی به این سیاهه نقدی زدی

        وقت گرانبهایت را خرج نمودی و نکات خوبی را گوشزد کردی
        ممنونم ازت بزرگوار.

        من البته همیشه دروازه ی نقدم به روی اشعارم باز بوده این شما هستید که برای اولین بار لایق دانستید مرا نقد نمودید.

        درود میفرستم خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه بهرامی
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۷:۱۷
        صدها درود بر شما
        بسیار زیبا ....ایام بکام
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۵۷
        سلام و درود بانو
        نگاهتان زیباست
        روزگارتان خپش خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۵۳
        درودها بر جناب صادقی بزرگوار
        بسیار زیبا خواندم از قلم شما
        زرنگار قلم شما
        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۵۸
        سلام و درود خدمتتان بانو رحیمی ارجمند
        زیبا بین نگاهتان است که بر کارم نشسته
        درود فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        خدیجه وفایی راد ( غریبه)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۴۴
        درود بر جناب صادقی گرامی
        غزلی دلکش را به قلم آورده‌اید بزرگوار
        شاعرانگی تان مستدام خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۵۱
        عرض ادب و احترام بانو
        دلکش حضورتان و نوع نگاهتان است
        بینهایت سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فهیمه روشن ضمیر
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۰۵
        قلمتان بر صفحه روزگار سبز شاعر گرامی
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۵۴
        خیلی ممنونم بانو
        روز و روزگارتان مملو از آرامش خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳
        خندانک
        سارا خوش روش
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        درود بر شما شاعر توانمند و زیبا اندیشه،بسیار بسیار لذت بردم از خواندن این اثر هنرمندانه،فوق العاده بود🌹🌹🌹🌹🌹
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۴۳
        سلام و عرض ادب و درود بیکران
        خدمتتان بانو به مهر خواندید
        و دیدید حضورتان مستدام خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۵۴
        درود جناب بیدل خندانک خندانک
        شعر زیبایی بود خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۰۲
        ممنونم جناب غریب
        درود بر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۱۶
        سلام و احترام بیدل عزیز
        اول وسط و اخر شعر زیبا محکم ،هوشمندانه و بسیار گیرا بود‌
        لذت بردم
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۲:۴۸
        سلام و درود فراوان خدمتتان مسعود خان ارجمند

        خوشحالم اگر اینچنین بود که فرمودید

        درود بر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۹
        برادر ارجمند جناب صادقی گرامی
        بسیار زیبا و نقدهای دوستان هم دلپذیر و پاسخ نیکوی شما هم موثر
        قلمتان همیشه سبز
        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۲:۴۹
        خیلی ممنونم بزرگوار
        بله نقد های فوق العاده ای زده شد
        ممنونم از شما و حسن نظرتان به
        شعر خندانک
        ارسال پاسخ
        لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۲:۰۰
        سلام و درود به شاعر شعر های پیچ در پیچ و تو در تو ، جناب صادقی ارجمند
        همانطور که خود شاعر عرض کردند شعرشان جاذبه دارد و طوری خواننده را درگیر میکند که بی اختیار چندین بار شعر را میخواند تا آن را در ذهنش حلاجی کند و رازهایش را کشف کند طوری که گذر زمان را فراموش می کند.
        من به شخصه اینگونه اشعار سنگین و پر محتوا را می پسندم چرا که متذکر میشود شعر و شاعری دنیای خودش را دارد و شاعر شدن هم آنچنان ساده نیست که هرکسی خود را شاعر بداند و برای رسیدن به این عنوان راه زیادی باید پیمود تا انسان بتواند به چنان مهارتی برسد که حرف های ناگفته ی خود را در قالب شعر و با پیچش زیبا و هنرمندانه ی سخن و ظرافت بیان، به خواننده برساند
        واقعا رسیدن به چنین مرتبه ای شاید کمال اوج گیری شخص برای رسیدن به عنوان شاعری ست که برای رسیدن به آن نیاز به مطالعات وافر و تلاش و تمرکز بسیار دارد.
        من اینجا به جناب شاعر خدا قوت و خسته نباشید عرض می کنم که راه بسیار پیموده و رنج دوران کشیده اند تا بدینجا رسیدند.

        با آرزوی موفقیت روزافزون برای جناب بیدل خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۲:۵۲
        درود فراوان خدمتتان بانو گمار ارجمند

        تشکر میکنم از اولا نکانی که پیرامون سختی راه شاعران فرمودید
        و دوم از لطفی که به بنده داشتید.

        امیدوارم خودتان در عرصه های گوناگون بدرخشید خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۰۱
        درود جناب صادقی ارجمند
        خواندم وبهره بردم هم ازشعرتان هم نظرات دوستان
        خندانک خندانک
        روح‌ها عشق می‌ورزند...
        این کاری است که روح‌ها می‌کنند.
        ایگوها نه! روح‌ها هستند که عشق می‌ورزند...💜

        یک "روح" شو!
        آنگاه به اطراف نگاه کن، و شگفت‌زده خواهی شد - تمام این وجود‌های اطراف تو "روح" هستند.
        یکی باش...
        یکی ببین...

        وقتی انسان‌های زیادی چنین اتصال قلبی‌ای را داشته باشند، آن وقت خواهیم دانست که همه ما "یکی" هستیم.
        ما انسان‌ها در سرتاسر این سیاره.
        ما" یکی" خواهیم بود؛ یک عشق...💜

        و حیوانات هم یادت نرود، و درختان، و ابرها، و کهکشان‌ها- همه آنها یکی هستند.
        همه‌اش یک انرژی است... ♾🌌

        رام داس

        ونورو عشق وزیبایی وبخشش جاری وساری 🙏
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۱۱
        سلااام خانم قشقایی ارجمند

        چه متن زیبایی

        درود بر شما و حضور بی مثالتان خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۴۸
        بسیار زیبا همچون همیشه
        سلام سعید عزیز


        ای آخرین امید دل بی رمق ، بیا
        تفسیر (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) ، بیا

        چشم انتظار جمعه و این هفته ام گذشت
        خیر البشر ، امام زمان ، مرد حق، بیا


        اللهم عجل لولیک الفرج
        لعنت الله علی‌ قوم الظالمین
        #ایمان_اسماعیلی_راجی
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۳
        عرض ادب و احترام خدمت ایمان عزیز
        ممنونم به مهر خواندی

        درود بر تو بزرگوار خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمد حسین شرافت مولا
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۲:۰۹
        با سلام و عرض ادب
        زیباست
        موفق باشید بزرگوار
        سپاس از قلم توانای شما ادیب گرانقدر
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۳
        سلام و درود فراوان خدمتتان جناب
        موید باشید و برقرار
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۹
        درود بر شما
        غزلی زیبا و دلنشین بود
        قلمتان همیشه درخشان
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۴
        درود خانم کاسیانی گرامی
        ممنونم از لطفتان
        در پناه حق محفوظ باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۱
        درودا جناب صادقی عزیز

        زیبا نگاشتید و گیرا
        قلمتان نویسا

        عالی روزگار باشید

        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۴
        پاینده باشید خانم فتحی ارجمند
        درود فراوان خدمتتان بزرگوار خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۶:۴۱
        درود جناب صادقی ارجمند خندانک

        بسیار زیبا و دلنشین سرودید خندانک

        دیر آمدم؛ چون این روزها زیاد در سایت فعال نیستم
        اما نخستین شعری بود که امروز خواندم و بسیار به دلم نشست خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۶:۰۱
        درود فراوان خدمتتان بانو
        خیلی ممنونم از حضور ارزشمندتان

        همین که این کمترین را لایق دانستید
        با تمام مشغله های تان و سری زدید خدا را شاکرم خندانک
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        دوشنبه ۵ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۴۴
        درود جناب صادقی زرنگار خندانک
        در ابیات کم، مفاهیم بسیار گنجاندید. زیبا و منسجم و پراحساس خندانک
        خدای مهربان، باغ اندیشه هایتان را آبادتر بگرداند. خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        سه شنبه ۶ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۴۸
        سلام و عرض ادب و احترام
        خدمتتان جناب آرمان عزیز
        باغ دلتان آباد
        رویش احساستان ثمر بخش
        نورانیتتان همیشگی
        بر مدار عشق بمانید خندانک
        ارسال پاسخ
        افسانه پنام (مولد)
        سه شنبه ۶ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۰۶
        اسلام و علیک یا فاطمه بنت الرسوال

        نکند اشک علی جانِ تو هق هق بشود
        خانه را گریه مردانه بهم می ریزد

        شهادت مادرم حضرت زهرای فاطمه(س) بر جهانیان و دوستداران بانو تسلیت باد
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        سه شنبه ۶ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۱۳
        صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا

        پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در باره وجه نامگذاری فاطمه می فرمایند: «إِنِّي سَمَّيْتُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ». همانا من (به دستور و اراده خدا) نام دخترم را فاطمه نهادم زیرا خدای عزّ و جلّ او و هر آن کس که او را دوست بدارد، از آتش جهنّم بریده و جدا نموده است.

        ارسال پاسخ
        زهره دهقانی ( شادی)
        سه شنبه ۶ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۳۳
        سلامو درود
        غزلی بسیار.....زیبا سرودید👌👌👌👌
        به دل نشست..💐💐💐

        شادکام باشید
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        سه شنبه ۶ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۲۶
        سلام و عرض ادب بانو شادی ارجمند

        خیلی خوشحالم از این بابت
        در پناه حق برخیزید به نور خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا رضوی تخلص (دود)
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۵۸
        سلام و درود جناب صادقی گرامی
        بسیار زیبا سرودید
        شاد باشید و سلامت
        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۱۴:۲۷
        سلام و عرض ادب و احترام
        خدمتتان بزرگوار
        زیبا دیدید
        عاقبت بخیر باشید
        برخیزید به نور خندانک
        ارسال پاسخ
        نیره صدری
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۱۸:۵۹
        چه شعر دلنشینی
        قصد پیش آمدنم بود ولی شرم نواخت
        پیش تهمینه نکن راجب سهراب خطاب
        درود واحسنت برشما جناب بیدل خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۳۶
        خیلی ممنونم بانو
        نگاهتان زیباست که اینچنین بر شعرم نشست
        عاقبت بخیر باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۸ دی ۱۴۰۱ ۱۷:۴۴
        فدای تو
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        پنجشنبه ۸ دی ۱۴۰۱ ۲۰:۲۳
        سلام و عرض ادب جناب صادقی گرانقدر
        سروده ای بسیار زیبا را خواندم
        بر دل نشست
        سرافراز باشید و بی نیاز
        خندانک خندانک خندانک
        احسان فلاح رمضانی
        پنجشنبه ۸ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۰۲

        فال ما پیش تر آمد به وصالت اما
        قالب از پیش تهی کردم و دیوار خراب خندانک خندانک

        درود ها بر شما ادیب گرامی
        بسیار زیبا قلم زدید خندانک
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۰۸:۵۲
        درود و عرض ادب
        موفق باشید و سربلند خندانک
        درود بر شما
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۴۱
        سلام از ماست بانو
        سر زنده باشید به نور
        در پناه حق متنعم باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3