درود جناب خواجهزادۀ گرامی
سلام و سپاس از حضور گرامی شما.
ــــــــــ
و امّا دربارۀ واژۀ "مرد":
"مرد" معانی گوناگون دارد؛ ازجملۀ آن معانی، مرد ـ در برابرِ "زن" یا "مادینه" ـ، مرد (در برابرِ نامرد)، مرد (دلیر و غیرتمند و مبارز، بزرگوار، در برابرِ "نامرد" و "ناکس")، سپاهی و سپاه، مأمور و کس و فرستاده و جز آن است ولی ریشۀ واژه در زبانهای اوستایی و پهلوی مر [mar] است.
یادم هست که در این باره پاسخی برای شما نوشتهام امّا زمان و مکان و چگونگی آن را بهیاد ندارم. با این حال، گمان میکنم که در آن یادداشت به رأی و نظر بزرگان فقهاللغة و زبانشناسان استناد کرده باشم نه اینکه تفسیرِ من باشد.
اینکه در تحقیقِ بسیارِ خود به نتیجهای مشخص یا قاطع نرسیدهاید، متأسفم. و این احتمالاً به آن خاطر بوده است که به منابع معتبر رجوع نکرداید.
به هر حال، در دنبالۀ تحقیق خود میتوانید به منابع زیر مراجعه فرمایید:
فرهنگ ریشههای هندو اروپایی در زبان فارسی (آریانپور 467 و 468 و 469، واژههای مرد، مردن، مرگ)؛
فرهنگ ریشۀ واژگان فارسی (نورائی 305، واژههای مرد، مرگ، مردن، کیومرث، امرداد، مشیا، مشیانه...)؛
فارسی باستان (کنت، صفحات 657 و 658 و 571 و 164 و...)؛
عبارتی از قابوسنامه (معین ج2 ص 280)؛
فرهنگ واژههای اوستایی (بهرامی + جنیدی 122، 798، 1104، 1105، 1110، 1350، 807، 1123، 247، 269، 407، 843، 923،... واژههای مرد و مردار و مردم و مردن و مرده و مرگ)؛
فرهنگ دهخدا، زیر واژۀ "مرد" (جلد 13 ص 20627 به بعد)؛
برهان قاطع (جلد 4، ص 1982، حاشیۀ استاد معین)؛
و منابع دیگر مانند فرهنگ سنسکریتـفارسی (جلالی نائینی)، مقدمۀ زبان سنسکریت و انواع متون پهلوی، مانند ماتیکان یوشت فریان و زندبهمنیسن و...
با اینهمه، دو نمونه از یادداشتهای استادان پورداود و معین در این باره را به این یادداشت پیوست میکنم:
1. استاد پورداود، ضمن تشریح واژۀ مرکّبِ "امشَسپنتَ" (امشاسپند) نوشتهاند:
«دومین جزء که عبارت باشد از مِشَ [məṧa] بمعنی مرگ است و با کلمۀ مر Mar که در کتیبههای هخامنشی و اوستا بمعنی مردن است از یک ریشه و بُن میباشد و نیز از همین ریشه است کلمات مرتیا Martiya در کتیبهها و مشیا Mašya در اوستا که بمعنی درگذشتنی و فناپذیر و مردم آمده است. در گاتها کلمات مَشَ Maša و مرت Mareta نیز بمعنی انسان و بشر و درگذشتنی میباشد. کلمات مذکور در تفسیر پهلوی به مرتُم ترجمه گردید. مردم که در فارسی بجای انسان عربی است بمعنی مردنی و درگذشتنی و فناپذیر است...» (یشتها ج 1 ص 69).
2. استاد محمد معین در مقالۀ "عبارتی از قابوسنامه" نوشتهاند:
«کیومرث اغلب در اساطیر ایرانی نخستین بشر و گاه نخستین پادشاه شناخته شده است. این نام در اوستا گیهمرتن Gaya-marətan آمده و مرّکبست از دو جزء: نخست گیه، از همانریشۀ گی gay بمعنی جان و زندگی و زیستن و این کلمه خود بتنهائی در اوستا گاه در مورد گیهمرتن (کیومرث) استعمال شده و در حقیقت مخفّف آنست. دوم مرتن از مصدر مر mar اوستایی (مردن) بمعنی مردنی، درگذشتنی و فانی. از همین ریشه است مشه masha اوستائی و marta [مَرْتَ] پهلوی و mard ارمنی و مرد و مردم و مردن در پارسی. چون آدمی عاقبت درگذرد و بمیرد از اینرو او را "مردنی، فانی" خواندهاند...» (محمّد معین، عبارتی از قابوسنامه > یغما، سال 1، شماره 4، تیرماه 1327، صفحات 182 و 183).
موفّق باشید.
بسیار زیبا و دلنشین بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد