پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر محسن ابراهیمی اصل (غریب)
آخرین اشعار ناب محسن ابراهیمی اصل (غریب)
|
گیسوانت را پریشان کرده واعجاز کن
خسته ام اززندگی آغوش خودرا باز کن
زانوانم تاب رفتن را ندارد بر زمین
دست تنهایم بگیرو از زمین پرواز کن
آه از زلفی که گاهی با نفس پس می زنی
من خریدارم تو هر چه می توانی ناز کن
گفتن یک دوستت دارم به من جان می دهد
عاشقی می دانم اما تا ابد ابراز کن
بازهم در لحظه های واپسین زندگی
تا به پایان می رسم فصل دگر آغاز کن
محسن ابراهیمی
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر جناب عزیزیان سپاس از وقتی که گذاشتید🙏🙏🙏⚘⚘⚘ مثل همیشه در محضرتان می آموزم دوست وشاعر گرامی به نکات خوبی هم اشاره کردید متشکرم🙏⚘ | |
|
درود و عرض ادب و احترام بانو سپاس که خواندید🙏⚘⚘ بله حق با شماست نکته خوبی بود | |
|
درود بر هادی جان محمدی دوست و شاعر بزرگوار سپاس از همراهیت دوست من بله مثلا می شود گفت: دست سردم را بگیر و از زمین پرواز کن اگر اشتباه نکنم ممنونم از نکته سنجیت🙏🙏🙏 | |
|
درود بر دوست خوبم مهرداد عزیزیان بی صبرانه منتظرم رفیق ارادتمندم🙏🙏 | |
|
درود و عرض ادب استاد⚘⚘ سپاس از حضور و همراهیتان🙏🙏 | |
|
درود و عرض ادب جناب خوشرو خوشحالم از دیدنتون سپاس از محبت وحضورتون🙏🙏🙏⚘⚘ زیبایی های خاص دلنشین تر هم هست | |
|
درود و عرض ادب به خواهر گرامی بانو لیلا گمار لطف دارید همیشه سپاسگزارم از حضورتان🙏🙏🙏 | |
|
درود بانو وفایی راد کم سعادتیم بانو نظر لطفتان است🙏⚘ سپاس فراوان🙏🙏🙏 | |
|
درود و عرض ادب واحترام خدمت دوست وشاعر گرامی جناب رضوی خوشحالم که شعر را دوست داشتید سپاس از حضورپرمهرتان🙏🙏 | |
|
درود و عرض ادب واحترام استاد عزیزم لطف دارید قربان بله حق با شما وبانو بود ارادتمندتان هستم🙏⚘ | |
|
درود و احترام استاد دزفولی سپاس از هدیه ارزشمندتان🙏🙏🙏 تندرست باشید انشاا... | |
|
درود و احترام جناب علیپور لطف دارید عزیز سپاسگزارم از حضورتان🙏🙏⚘ | |
|
درود جناب آزاد ممنونم از مهربانی شما 🙏 خوشحالم از دیدنتان به حمدالله خوب هستند تندرست باشید🙏🙏🙏 | |
|
درود بانوی گرامی لطف دارید⚘⚘⚘⚘⚘ سپاس از حضورتان⚘⚘⚘ | |
|
درود و عرض ادب بانو خوشحالم که تشریف آوردید بزرگوارید سپاس🙏🙏🙏 | |
|
درود آرمین جان ببخشید دیر نظرت رو دیدم ممنونم از حضور و دلگرمیت 🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خوشحالم که بلندیهای اخیر را پشت سر گذاشتی و دوباره در زمین هموار ِ آرامش قدم میزنی.
غزل امروزت زیبا بود و نکاتی هم که دیگر دوستان گفتند قابل تامل.
با یک مقدمه میرسم به شعر شما.
به مرور زمان تعریفی ساده و کوتاه اما به گمانم جامع در مورد زیبایی توسط فلاسفه و اندیشمندان این حوزه ارائه شده که بسیار ناب است.
"زیبایی یعنی وجود بیشترین هماهنگی در جزئیات "
افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزا با کل میدانست ،همچنین اعتقاد داشت چیزی که او زیبایی هندسی مینامید و " لوکوربوزیه" آنرا زیبایی مهندسی مینامید مطلق است.
اگر مطلق را ،تام و تمام و کامل معنی کنیم.
پس میتوان نتیجه گرفت که خلق مهندسی شده و تابع اصول زیبایی که همان هماهنگی فرضش میکنیم بی شک زیبا خواهد شد.
بیرکهوف نیز معتقد بود چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن بیشترین نظم ممکن را عرضه کند.
با این فرض هم نتیجه میگیرم که زیبا خلق کردن لزوما نیازی به دست و پا زدن های عجیب و غریب ندارد.
نقل قولهایی که کردم منابعش در اینترنت به وفور موجود است. دوستانی که خواهان اطلاعات بیشترند مطمئنا آنرا خواهند یافت.
وقتی این تعاریف را میبینیم ، دقیق تر متوجه میشویم چرا شعر کلاسیک فارس و عرب و مشابه آنها
وزن دارد، قافیه و ردیف دارد، آرایه دارد
در می یابیم چرا واج آرایی گوش نواز است
چرا ریتم،وزن و آهنگ بی آنکه تلاش کنیم ،دلنشین است.
چرا کلام ِ ختم به قافیه روح نواز میشود
و....
البته بنده در حوزه ی شعر کلاسیک صحبت میکنم و امیدوارم نو سرایان در نظر بگیرند که تمرکز من در این حوزه است که وارد سبکهایی مانند نیمایی،سپید و موج نو و کوتاه و.... نشدم.
در نگاه من شعر شما زیباست.چه به استناد نظریات افلاطون،چه لوکوبورزیه،چه بیرکهوف چه تعاریف دیگر.
ولی سوال یک میلیون دلاری این است!!
آیا زیبایی قابل ارتقا نیز هست؟
مطمئنم که شمائی که سوال را خواندید جواب دادید: مسلما قابل ارتقاست.
با همین پیش فرض ،بنده ویرایش شعر را امری مقدس میدانم و اثر بخش.
با بیتی زیبا فتح باب کردید.هیچ بحثی در آن ندارم.زیباست و تمام.
بیت دوم اما دارای نکات قابل توجه زیادیست که دیگر دوستان نیز اشاره کردند. معمولا پا توان رفتن ندارد یا توان ماندن. زانوها معمولا در رفتن یا ماندن در متن و شعر به کار گرفته نمیشوند.بیشترین کاربرد زانو در چهل سالگی به بعد است آنهم در مطب پزشکان! در شعر اما معمولا زانو مکانیست برای نشستن یار!!
مصرع دومش نیز اندکی روانی بیت اول را ندارد و احتمالا جای ارتقا دارد.
تاب ِ رفتن نیست دیگر، نازنین جامانده ام
دستهایم را بگیر و تا افق پرواز کن
تمامی صحبتهای چند خط بالا را با بیتی که آوردم صرفا خواستم تشریح کنم و مثال بزنم.وگر نه این جسارت هیچ توجیه دیگری ندارد دوست عزیز🙏🙏
در مصرع ششم ایراد ِ بنی اسرائیلیه بنده این است که " چه" روانی و خوشخوانی ِ وزن را کمتر کرده!
بیت چهارم بسیار زیباست🌺👏👏👏
در مورد بیت پنجم نیز دوستان نکته را یاداور شده اند.
درود بر تو دوست گرامی
امروز این دومین نظر با رنگ سبز است و امیدوارم مدیر گرامی ویراستاری عفو بفرمایند🙏