شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر سعید صادقی (بینا)
آخرین اشعار ناب سعید صادقی (بینا)
|
در خیالم واژه ها احضارِ دیگر می شوند
جنگجویانی که با هر جمله لشکر می شوند
گفتمانی بیصدا دارم که در پیکارِ یار
در مصافی آتشین پابندِ سنگر می شوند
عصر فردا میرسم تا قلعه ی قلب تو و
شب حریم قصرِ دل هامان چو اخگر می شوند
میروم با هیئت مجنون به جنگ عاشقی
مسگرانِ شُهره با این پیشه زرگر می شوند
در تصور های من رزمی مفصل لازم است
تا که فتح دل کنی هر جمله لشکر می شوند
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود فراوان خدمت شما استاد بزرگوار ابتدا باید عرض کنم خیلی ممنونم من را از این ایراد آگاه نمودید و در ادامه ممنونم از حضورتان بابت این نقد مفصل برای لشگر که اشتباه است و لشکر درست است تشکر میکنم. لشکر واژه ای است که در خیال من به صورت لشگر احضار میشود. به هر حال ممنونم | |
|
خانم کوهواره عزیز یادم رفت بهتون یاد آوری کنم شما همیشه نقدهایتان همراه پیشنهاد بود پس این شعر را هم با ایرادی که گرفتید بی نصیب از پیشنهادتان نگذارید | |
|
سلام و عرض ادب چشم در وقت مناسب خدمت می رسم . البته همانطور که خودتان هم واقفید قافیه بر آخرین حرف کلمه ی قافیه واقع شده (حرفِ رَوی ) استوار است و حرف رَوی در قوافی شعر شما کاملاً درست است و باتوجه به اینکه حتی واجگاه حروف ( ک و گ ) هم یکی است ؛ قوافی شما همگی درست هستند حتی اگر ( لشکر ) بیاورید که (کاف) در آن حرفِ ماقبلِ رَوی است و هیچ ایرادی در معیتِ قوافی دیگر ندارد | |
|
عرض سلام و درود مجدد خیلی ممنونم از وقت گرانبهایتان که گذاشتید و اینطور مفصل توضیح دادید ممنونم بزرگوار | |
|
دست مریزاد بانو | |
|
درود بر شما جناب عزیزیان عزیز | |
|
درود بر شما بزرگوار بله ممنونم نقد ایشان دقیق بود درود بر شما | |
|
سلام و سپاس استاد استکی ارجمند تحویل مشق است خدمت شما و همگی ارجمندان | |
|
سلام و عرض ادب و احترام و درود فراوان بزرگوار ممنونم از مهر نگاهتان خوب پیشنهاد خوبی ست اگر نظری دارید بفرمایید لحاظ میکنم | |
|
درود بزرگوار نظرتان خوب است و در مورد مراعات نظیر باید عرض کنم واقعا دلم نمیخواست این بیت وارد آشوب شود چون لطافت عشق مطرح شد حالا اگر دقت کنیم بیت ممکنه کارت پستالی از آب در آمده باشد اما با ابیات پیشین در موافقت است | |
|
ممنونم جناب خوشرو عزیز از وقتی که گذاشتید چون نظر من را پرسیدید چند نکته را خدمتتان عرض میکنم اول اینکه زیبا بود ممنونم اما در یک بیت استفاده از سه کلمه ی همسان چندان جذاب نیست دوم اینکه اگر ایرادی بر مثلا قافیه ی لشگر وارد هست خوب می بایست آنرا عوض کرد یعنی من این کار را خواهم کرد ولی در بیت شما قافیه با کل ابیات متفاوت است. و دوم اینکه جنگ نیز با بیت پایانی در تکرار میشود این مواردی بود که به ذهنم رسید. اگر دوست داشتید در همین فرم و قافیه باز نظری به ذهنتان رسید ممنون میشوم اگر بخوانم با تشکر از صبر و حوصله ی خوانش تان | |
|
سلام و درود فراوان عزیز دل جناب خوشرو گرامی ممنونم بیت زیبایی شد ممنونم از تقدیمی زیبایی که محبت فرمودید برایم گذاشتید | |
|
سلام خانم رحیمی ارجمند زلال نگاهتان به مهر دید باز به مانند همیشه و من از این موضوع خوشحالم | |
|
درود بر شما خانم گمار ارجمند و گرامی نظر لطفتان است درود بر الطاف بیکرانتان به مهر خواندید و دیدید زلال ناب نگاهتان همواره خروشان | |
|
بله بیت بسیار زیبایی رو گلچین نمودید عزیز دل سلام مسعود جان درود ممنونم ازت بزرگوار به مهر خوندی و دیدی | |
|
ممنونم از لطفتان بزرگوار به مهر خواندی و دیدی درود بر شما | |
|
درود ها بر شما بزرگوار ممنونم از مهرتان بزرگوار مانا باشید و پویا عزیز گرامی ممنونم از حضور پر مهرتون | |
|
درود . کاملا صحیح .وقتی نوشتم دیدم این بیت شما یک حالت هایی از صلح در خود دارد . که البته خود صلح قسمتی از جنگ است . همان گونه که عقب نشینی . یک شیوه ی جنگیست. درود فراوان . . | |
|
درود بر شما ممنونم حال دلتان خوش و حضورتان مملو از آرامش | |
|
درود رفیق استادم ممنونم بزرگوار نگاهت همواره زیبا می بیند پاینده باشی | |
|
سلام و عدض ادب استاد ناظمی بزرگوار خیلی خوش حالم کردید ممنونم | |
|
درود بزرگوار زنده و پاینده باشید | |
|
پاینده باشید به مهر | |
|
درود فراوان جناب رضاپور محترم ممنونم از حضورتان | |
|
درود فراوان جناب غریب زنده و پاینده باشید ممنونم | |
|
سلام و عرض ادب و احترام و درود فراوان خیلی ممنونم بزرگوار از لطف تان درود بر شما | |
|
سلام خانم خدابنده ارجمند خیلی سپاسگزارم و خوشحالم پسندتان آمد درود بر شما | |
|
سلام و درود فراوان خدمتتان سرکار خانم وفایی راد گرامی بله ابیات زیبایی رو گلچین نمودید عالی نگاه زیبابین شماست که به مهر خواندید و به مهر نگاشتید ممنونم از حسن توجهتان به شعرم | |
|
زیبا دیدید برادر خوبم ممنونم نگاهی ژرف همراه با تامل در احوالات شاعر در نظرتان دیدم ممنونم بزرگوار | |
|
ممنونم | |
|
سلام و عرض ادب خدمتتان بزرگوار چی بگم ما کجا بیدل دهلوی بزرگوار کجا!!! بیت بسیار قوی و زیبایی سرودید درود بر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزل بیکران زیبایی سرودید
حاوی استعارات و تشبیهات بدیع و محتوایی غنایی
فقط یک مورد خاص به نظرم می رسد که :
کلمه ای را که عنوان برای دلسروده تان قراردادید ؛ به صورت
( لشکر ) درست است . و حرف ( گ ) نیست بلکه به طرز استفاده از حرف کاف ، (ک) می آورند.
شرحی بر تاریخچه و کاربرد واژه ی لشکر :
نماد و سمبلِ استانداردِ سازمانِ ناتو ، برای لشکر ، تعداد دو ۲ عدد حرفِ ایکس ( XX ) قراردادی است و ربطی به تعداد نفراتِ یک لشکر ندارد.
لشکر ، یکی از یِگانهای بزرگِ ارتشی است. لشکر دارای تجهیزات و تسلیحات لازم برای اجرای عملیات رزمی است و بزرگتر از( تیپ یا هنگ) و کوچکتر ازیک ( سپاه) است.[۲]
لشکر شامل ده هزار ۱۰٬۰۰۰ الی بیست هزار ۲۰٬۰۰۰ سرباز میشود. در بیشتر ارتشها یک لشکر از (چند تیپ) تشکیل می گردد.
لشکرها بهطور معمول بهوسیلهٔ اعداد ترتیبی نامگذاری میشوند (برای نمونه لشکر ۷۷ خراسان). همچنین رَدههای گوناگون به نامهای آنها افزوده میشود مانند؛ «پیاده»، «زرهی» ، «موتوریزه» و …...
در ایران معمولاً فرمانده یک لشکر درجهٔ سرتیپ دومی دارد هر چند که دارای جایگاه سرلشکری باشد.
در ارتش آمریکا معمولاً دو ۲ لشکر با هم تشکیلِ یک سپاه را میدهند و هر لشکر معمولاً از دو الی چهار ۲-۴ تیپ تشکیل شده است.
پیشینه ی واژه ی لشکر :
لشکر همچون یگانِ رزمی ، نخستین بار در سپاه شاهنشاهی هخامنشی سالهای (۵۵۰ — ۳۳۰ پیش از میلاد) پدید آمده است و و «بیوره» (پارسی باستان: -baivara) نامیده میشده است و آن را «بیورهپتی» (پارسی باستان: -baivarapati «بیوربد») فرماندهی میکرده است[۳]. هر بیوره از ۱۰ هزاره (پارسی باستان: -hazāra) تشکیل میشده و ۱۰،۰۰۰ سرباز را در بر میگرفتهاست.
در سپاهِ اشکانیان (۲۵۰ پیش از میلاد — ۲۲۴ میلادی) ، که سازمان ردهبندی دَهدَهی سپاه هخامنشیان را به کار گرفته بوده [۴] ، بیورهها «گُند» ((پارتی: gund)) « لشکر ؛ گروه ، دسته»[۵]> پارسی باستان: -gunda > ایرانی باستان: -vr̥nda* «لشکر؛ سپاه»[۶]) نام گرفته و فرماندهان آنها «گُندسالار» (پارتی: gund-sālār) خوانده میشدهاند[۷].
در سپاه ساسانیان (۲۲۴ — ۶۵۱ میلادی) نیز همین ردهبندی و نامگذاری به کار میرفته، ولی هر گُند از ۵ درفش (پارتی: drafš) تشکیل میشده، که هر کدامی ۱۰۰۰ سرباز را در بر میگرفتهاست[۸]. فرمانده گُند در سپاه ساسانیان نیز گُندسالار (پارتی: gund-sālār) نامیده میشد[۹]. اما از میانههای سدۀ پنجم میلادی در کنار اصطلاح «گُند» اصطلاح «لشکر» (پارسی میانه: laškar > پارسی باستان: -raxša-kara* «محافظتکننده» > پارسی باستان: raxš + kar «پاسداری کردن»[۱۰]) نیز به کار میرفته است[۱۱]. اصطلاح «لشکر» در آثار ادبی فارسی، بویژه «شاهنامه»، بسیار به کار رفته است. چنانچه، فردوسی گفته:
برو با سپاهی به کردار کوه
گزین کن ز گُردان لشکر گروه
در سپاه سامانیان ، غزنویان و سلجوقیان فرمانده لشکر را «سالار لشکر» و «امیر لشکر» میگفتند[۱۲]. چنانچه ، «سالار لشکر» در «شاهنامه» بارها به کار رفته است و از بافتار چنین بر میآید که آن منصبی پایینتر از سپهسالاری بوده و مقام جانشینی داشتهاست:
سپه را به سالارِ لشکر سپرد
برفت و جهان دیدگان را بِبُرد.
فرهنگستان زبان ایران با پیشنهاد انجمن واژهگزینیِ ارتش ایران ، در سال 1314 ه . ش واژه ی «لشکر» را جایگزین وامواژههای ترکی- مغولی «تومان» و صورتِ فرانسوی آن : «دیویزیون» (فرانسوی: division)
و اصطلاح «سرلشکر» را جایگزین «امیر تومان» نمود[۱۳].
منابع :
- «فرهنگ هزارواژۀ نظامی، مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دفتر واژهگزينی نظامی ستاد كل نيروهای مسلح، بهار ۱۳۹۲» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۸. دریافتشده در ۸ اوت ۲۰۱۸.
واژههای مصوّب فرهنگستان تا پایان دفتر یازدهم فرهنگ واژههای مصوّب
J. Marquart, Untersuchungen zur Geschichte von Eran I, Göttingen, 1896, p. 19 n. 84
Никоноров В. П. К вопросу о парфянском наследии в сасанидском Иране: военное дело // Центральная Азия от Ахеменидов до Тимуридов: археология, история, этнология, культура. Материалы международной научной конференции, посвященной 100-летию со дня рождения Александра Марковича Беленицкого (Санкт-Петербург, 2–5 ноября 2004 года) / Отв. ред. В. П. Никоноров. СПб., 2005. С. 156
«MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, etc.: Oxford University Press, 1971. — 236 pp. ISBN 0-19-713559-5. — p. *38» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۳ دسامبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۴ ژوئن ۲۰۱۹.
- حسندوست ، محمد. فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی ، جلد چهارم: «ک - ی» (صص ۲۰۸۱–۲۹۵۵؛ مدخلهای ۳۷۷۳–۵۵۱۴؛ شاملِ ۱۷۴۲ مدخل)؛ شابک جلد چهارم: ۳-۵۸-۶۱۴۳-۶۰۰-۹۷۸، ص. ۲۴۴۷
Farrokh, Kaveh. Sassanian Elite Cavalry AD 224-642. Oxford: Osprey, 2005. ISBN 1841767131. — с. 6—7
Kaveh Farrokh, Gholamreza Karamian, Katarzyna Maksymiuk. A Synopsis of Sasanian Military Organization and Combat Units, Siedlce-Tehran 2018. — ISBN 978-83-62447-22-0. — c. 13
Daryaee, Touraj. Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire. — ISBN 978 1 85043 898 4. — p. 47
- حسندوست ، محمد. فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، جلد چهارم: «ک - ی» (صص ۲۰۸۱–۲۹۵۵؛ مدخلهای ۳۷۷۳–۵۵۱۴؛ شاملِ ۱۷۴۲ مدخل)؛ شابک جلد چهارم: ۳-۵۸-۶۱۴۳-۶۰۰-۹۷۸، ص. ۲۵۲۰
Tafazzoli A. Sasanian Society. I. Warriors. II. Scribes. III. Dehqāns. N.Y., 2000. — р. 7
- ناجی، محمدرضا (۱۳۹۲). سامانیان (دوره شکوفایی فرهنگ ایرانی-اسلامی). دفتر پژوهشهای فرهنگی. ص. ص ۲۵۲. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۰۸۶-۰.
- روستایی، محسن، واژگان نظامی مصوب فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰)، فصلنامهٔ «گنجینهٔ اسناد»، زمستان ۱۳۷۳، شمارهٔ ۱۶، ص ۳۸
- نجفی ، ابوالحسن ، غلط ننویسیم ، ذیل حروف «ک» و «گ»
واژه هایی مثل « لشکر» و « اشک» با «ک» نوشته میشود و نه «گ». توضیح آنکه ، بنابر قاعدهٔ آوایی زبان فارسی ، در واژههای بسیط، پس از «ش» ساکن ، تمایز میان «ک» و «گ»، به اصطلاح زبانشناشی ، خنثی میشود. در زبان محاوره، در این موضع فقط صدای «گ» شنیده میشود، اما در فارسی فصیح آن را «ک» تلفظ میکنند.
بنابر این واژههایی مانند پزشک ، تَمِشْک، خُشْک، رَشْک، زرشک، سرشک ، کشک ، کشکول، کوشک ، گنجشک ، لشکر، مَشْک، مُشْک، مِشکی، مُشکین ، آشکار، اشکوب و جزو اینها همه با «ک» نوشته میشود و نه «گ».
در تعمیم این قاعده ، دو نکته را باید در نظر داشت:
اولاً : چنان که گفته شد ؛ در این قبیل واژهها «ش» باید ساکن باشد تا قاعده صدق کند. بنابر این اگر «ش» متحرک باشد استعمال «گ» اشکالی ندارد، مانند شِگرف، شِگِفت، شُگون، شِگِرد و جز اینها. ثانیاً فقط در کلمات بسیط است که پس از «ش» ساکن حرف «ک» میآید، اما در کلمات مرکب یا مشتق هرگاه کلمهای که به «ش» مختوم است با کلمهای که حرف آغازی آن «گ» است ترکیب شود بدیهی است که در این مورد، اجتماع دوصامت «ش» و «گ» اشکالی ندارد؛ مانندِ خوشگوار (مرکب از خوش+ گوار )،پیشگو،پژوهشگر، دانشگاه و الی آخر..
سلامت باشید و سرافراز