دوشنبه ۵ آذر
برف شعری از علیرضا ناصح
از دفتر اشعار نو نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ۰۰:۳۹ شماره ثبت ۱۰۲۲۶
بازدید : ۹۰۱ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب علیرضا ناصح
|
در يکی از خاطرات کور
در زمستانی سپيد و سالهايی دور
برف سنگينی شبی باريد
آسمان خنديد و خورشيد از پس دريای پاک ابرها تابيد
شد عروسی زمين و آسمان پرنور
در ميان برق برقِ برفِ بکرِ صبحگاه
چشم هايی کوچک و معصوم خيره بود
برف ها را عاشقانه ژرف می کرد او نگاه
در دلش می ريخت پرواز و سرور
آنچه او می ديد شايد هيچکس هرگز نديد
جلوه ای از برف
جلوه ای از نور
ناگهان ترسی بلند و پاک همچون آذرخش
تار و پود قلب پاک و کوچکش را سخت لرزانيد
تارها لرزيد
و سؤالی مثل موسيقی از آن برخاست قلبش را فشرد
روزی آخر می شوم من هم بزرگ
آه! آيا آن زمان هم لذتی از برف خواهم برد؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.