دل آرامش اگر خواهی

دریغا ای دل تنها چرا ماندی تو در غمها دل آرامش اگر خواهی بزن مُهری تو بر لبها مگو هر واوی رفت چه اُفتادستُ مشکلها خداوند بهر این حکمت دو گوش و یک دهان دادت سخن یک بار اگر داری دو بارت گوشِ جان داری اگر خصمت رسد بر تو لبت دوز و فقط بشنو دل آرامش اگر خواهی هدف آن کُن که آن خواهی سَرت مشغول کارِ خود مکن بر دیگران کاری دلا در زندگانی کَس مکُن مقیاس خود، هرکس کمک کُن تا توان داری نباشد این توان هرکس بپاشان بذر مهر ای دل مکن هرگز طلب حاصل مشو وابسته هرکس که تنها مانی و بی کس دلا عاشق شو خود بر خود که می مانی تو خود را بَس. امیراصغری (1400/2/27)