سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ثمرسیز توبه (توبه ی بی ثمر )

        شعری از

        رحیم نیکوفر ( آیمان )

        از دفتر من بولود سنده یاغیش نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۴ شماره ثبت ۱۰۱۹۸۹
          بازدید : ۳۱۵   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        اورَه ک پارچالانیب نادان اَلیننن
        دوسلار یارا ووروب دوشمان گولوبدی
        جهنم عرصه سی گویا بو حالدی
        داغیلمیش خانه ده شیطان گولوبدی
         
        دونیامیز چوخ بولانیب ، وار چاخانی
        دؤغروسو بیردنه دی ، یوز چاپانی
        آرادا واردی هلـــه چوخ قاتانی
        قانادسیزا داشین آتان گولوبدی
         
        بیری وار کوفرون ایچینده چابالیر
        بیرینین ثیروتینه هی قالانیر
        بیری ایمدادی یوخ آمما ، جان آلیر
        ثمرسیز تؤبَیَه قرآن گولوبدی
         
        ایندینین روزگاری فرق ائلییب
        بِچارا، بیکس و مظلوم أزیلیب
        شیخِ منبر داها ایمان ایتیریب
        سیاسی دونیادا ، عصیان گولوبدی
         
        چوخ سؤز پرده دالیندا قالا بیلمز
        دئمه سوس ، اخی شاعیر سوسا بیلمز 
        ایختلاسگرلر دیندار اولا بیلمز 
        بیزیم مسؤوللارا ، ایران گولوبدی 
         
         
        ترجمه صرفا برای رساندن مفهوم و معنا 👇👇
         

        قلبم از دست نادان پاره پاره است
        دوستان زخم زده ، دشمن خندیده است 
        گویا همین الان ، عرصه عرصه ی جهنم است
        که در این خانه ی ویران شده شیطان خندیده است 
         
        دنیایمان پر از خالی بندی و خیلی بهم خورده است
        درستکارش اگر یکی هست صد تا غارتگر دارد
        و تازه در این میان قاطی کننده گانِ بسیاری هم دارد
        به کسی که بال و پر ندارد ، کسی که سنگ زده خندیده است 
         
        یکی هست که در میان کفر دست وپا میزند
        به ثروت یکی هم که مدام افزوده میشود 
        و یکی هم به کسی امدادی نمیکنه ولی در عوض جان میگیرد
        به توبه ی بی ثمر قرآن خندیده است 
         
        روزگارمان به کلی فرق کرده است
        بیچاره و بی کس و مظلوم زیر پا له شده است
        شیخ منبر هم که ایمان گم کرده است
        در این دنیای سیاسی ، عصیان خندیده است 
         
        حرف های زیادی هست که پشت پرده نمی توان نگه شان داشت 
        نگو ساکت بمانم ، شاعر که ساکت ماندن نمیتواند
        اختلاسگران هم که نمی توانند دیندار باشند
        به مسؤولین ما ایران خندیده است
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
        موفق باشید خندانک
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپاس از حضور ارزشمند شما استاد استکی بزرگوار
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۰۵
        درود بر شما شاعر دغدغه مند
        👏🌺
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپاس از حضور ارزشمند شما جناب عزیزیان ارجمند
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۴۹
        به مسوولین ما....

        سلام و درود و ارادت
        بله، خنده و گریه با هم...
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپاس از حضور ارزشمند شما جناب رضاپور ارجمند
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۹
        لعنت به همشون
        زنده باد آیمان عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپاس از حضور ارزشمندت برادر خوبم ایمان جان عزیز
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۵۷
        خیلی عالی آیمان عزیز خندانک خندانک
        دمت گرم واقعا خندانک خندانک
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپاس از حضور ارزشمند و دوست شاعرم جناب ابراهیمی عزیز
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۴۶
        درود بر شما بزرگوار جناب نیکوفر
        بسیار زیباست
        مانا قلم شما خندانک خندانک
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۱۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ممنون از حضور شما بانو رحیمی ارجمند
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۰۲
        سلام و احترام جناب نیکوفر عزیز
        قلمتان درد را می شناسد و واژه ها را می رقصاند
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        رحیم نیکوفر ( آیمان )
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۱۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ممنون از حضور شما جناب آزادبخت عزیز
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8