سه شنبه ۱۵ آبان
کاش شعری از علیرضا عالمی
از دفتر خط سوّم نوع شعر موج نو
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۱۶ شماره ثبت ۱۰۱۴۲۸
بازدید : ۲۵۹ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب علیرضا عالمی
|
از پیشم رفت
دگر نماند
تاب و تبی در من
در جای دگر سکنا گزیداز پیشم رفت
دگر نماند
تاب و تبی در من
در جای دگر سکنا گزید
اما داغِ رفتنش ماند در دلم
هر چند او راه خویش گرفتو
دگر بر نگشت
بی خبر از حال
مشتاقانش شد و
بیقراری در من پایان نگرفت
رفت در پی یار دگر
صد بار گفتم به دلم
عشقی نیست در نهان این خلایق
که همچون آفتاب پرست
دم به دم رنگ
عوض میکنند
چه گویم از این روزگارِ نامرد
ای رفیق
که تو را میبوسد
در خلوت طناب دارت را میبافد
رنگ ها زیبایند
غیر از دورنگی
اینجا من مهتاب
زیبا را یک رنگ ندیدم
کاش روزهای رفته باز میگشتند
روزهای که پر از امید بود
روزهای زیبا
روزهای که نامردی جای نداشت
کاش زمان به عقب بر میگشت
و اشک های من به شادی تبدیل میشد
چقدر سخت
چقدر سنگین میگذرد
این شب ها
یاد آن شب ها بخیر
که به کودکان گرسنه نان و خرما میرسید
این روزها گویی خورشید را
در سحرگاهان کشتند
کاش زمان به عقب بر میگشت
کاش
اما داغِ رفتنش ماند در دلم
هر چند او راه خویش گرفتو
دگر بر نگشت
بی خبر از حال
مشتاقانش شد و
بیقراری در من پایان نگرفت
رفت در پی یار دگر
صد بار گفتم به دلم
عشقی نیست در نهان این خلایق
که همچون آفتاب پرست
دم به دم رنگ
عوض میکنند
چه گویم از این روزگارِ نامرد
ای رفیق
که تو را میبوسد
در خلوت طناب دارت را میبافد
رنگ ها زیبایند
غیر از دورنگی
اینجا من مهتاب
زیبا را یک رنگ ندیدم
کاش روزهای رفته باز میگشتند
روزهای که پر از امید بود
روزهای زیبا
روزهای که نامردی جای نداشت
کاش زمان به عقب بر میگشت
و اشک های من به شادی تبدیل میشد
چقدر سخت
چقدر سنگین میگذرد
این شب ها
یاد آن شب ها بخیر
که به کودکان گرسنه نان و خرما میرسید
این روزها گویی خورشید را
در سحرگاهان کشتند
کاش زمان به عقب بر میگشت
کاش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
موفق باشید