سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 14 فروردين 1404
    5 شوال 1446
      Thursday 3 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        انسان راستگو برجسته ترین اثر خداوند است.الكساندر پوپ

        پنجشنبه ۱۴ فروردين

        مغرور

        شعری از

        علیرضا عالمی

        از دفتر قصه ی پرنده نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۰۶ شماره ثبت ۱۰۶۶۰۷
          بازدید : ۲۷۶   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        مغرور علیرضا عالمی
        داره میباره
         بارون
        نم نم  میشنه 
        رو صورتم
        دارم راه
        میرم توی کوچه های
        خلوت
        یاد اون روزها
        می افتم
        یادت میاد بهت
        گفتم
        اگه یه شب امدی
        دیدی که رفتم
        دیگه
        نگیر خبر از من
        اگه یه شب
        دلت 
        تنگ شد 
        برام 
        اگه یه
        شب دستم 
        نرسید 
        واسه نوازش
        موهات 
        دلخور نشو
        از من
        یادت میاد
        اون روزها
        چی بودی
        چی شدی
        یادت میاد
        که چطور
        اوج 
        گرفتی کسی شدی
        اما بدون
        رسم این دنیا
        همش به مراد کسی 
        نیست
        این دنیای 
        که من دیدم
        پر از سرابه 
        سراب
        اگه یه روز
        رسیدی 
        به حرف های 
        که گفتم
        تنها شدی تو دنیا
        کسی نبود 
        که بگیر 
        اشک های چشماتو
        یادت بیا
        خودت بودی
        که گفتی
        من دیگه 
        تو اوج دنیام
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۰ ۱۴:۵۵
        سلام
        و درود بر شما
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۰ ۰۴:۳۷
        سلام و درود زیبا سرودید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        مهدی سمیاری

        یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم ووو از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم ووو یک روز می آیی و من نه عقل دارم نه جنون ووو نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم ووو شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی ووو تو بی قراری میکنی من بی قرارت نیستم ووو پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد ووو گل می دهی نو میشوی من در بهارت نیستم ووو زنگارها را شسته ام دور از کدورتهای دور ووو آیینه ای رو به تو ام اما کنارت نیستم ووو دور دلم دیوار نیست انکار من دشوار نیست ووو اصلا منی در کار نیست امنم حصارت نیستم
        شاهزاده خانوم

        دلت گرفته از این دنیا ااا دلت گرفته برای خودت گاهی
        مهدی سمیاری

        معشوقه ی ما بود دل آرام جهان شد
        شاهزاده خانوم

        توی زنجیر هم نمی خواهم ااا پیش ِ آدم فروش گریه کنیم ااا بغلم کن شقایق غمگین ااا تا که با داریوش گریه کنیم
        یدالله عوضپور آصف

        انقلاب دوچشم تو در راه ست هرکه باشد مخالفش فانی ست اضطراب آورست این جنبش موجهایش بلند و طوفانی ست

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5