سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        دل فروش

        شعری از

        سعید اکبری فرامندی (مسکین)

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۱ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۶ شماره ثبت ۱۰۱۲۱۰
          بازدید : ۱۵۱   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        آخرین اشعار ناب سعید اکبری فرامندی (مسکین)

        پیری بیچاره دیدم به بازار
         داد می داد در هر کنار
        می گفت این دل بها را چند
        می فروشم تا رها باشم ز بند
        گفتم ای مسکین چرا اینگونه ای
        در پی مال دل فروشی می کنی
        گفت در نیابی حال مجنونم
        این دل صد پاره  ز خونم
        من برای مال بازار نامدم
        چوب حراج بر این دل زدم
        در توانم نیست بار سنگینی دل
        از خود شرمسارم بس خجل
        بر احوالم چه آمد  گر بدانی
         آزاد خواهی شوی از زندگانی
        طاقتم نیست دیگر این زمین
        دارم امید روزی آید یقین
        بودم من همچو تو روزی شاد
        خوش به آن روزگاران یاد باد
        بود مرا خانه و کاشانه ای
        جای امن و آسایش و سایه ای
        لقمه ای نان بود قوت من
        داشت قوت ان زمان این بدن
        گر چه اندک بود خوش به آن
        بودم فارغ از بی داد زمان
        حال خوب بنگر چه آمد بر سرم
        این چنین روزی نمی شد باورم
        بودن عزیزانم  دورم انجمن
        همچو گل هایی در این چمن
        چنان افتاد بر باغم خزان
        برچید گل ها را از میان
        مدتی بود احوالم پریش
        در نکوهش از سرنوشت خویش
        چندی بگشتم تارک دنیا
         بر من حل نگشت این معما
        در تفکر رفتم روز و شب
        ماندم از رسم دنیا در عجب
        ناگهان چشم خردم باز گشت
        تا که فارغ ایم بر این سرگذشت
        هر که خود را وابسته دنیا کند
        خویش را غرق این دریا کند
        نماند بر کس این سه چیز
        جان و مال و یار عزیز
        گر تو خواهی نیاید بر سرت
        این چنین روزی سیه عاقبت
        خود را رها کن از دلبستگی
        دل فروش در بازار زندگی
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۴۵
        درود بزرگوار
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۱۰
        سپاس جناب استکی از نظر لطف شما💐💐💐
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۲۰
        جالب بود بزرگوار
        روایت زیبایی بود

        🥀🥀🥀🥀🥀
        🥀🥀🥀🥀
        🥀🥀🥀
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۰۹
        سپاس جناب خوشرو نظر لطف شماست بزرگوار 💐💐💐
        ارسال پاسخ
        حسین مراغه
        دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۰
        هزار درود بر شما عزیز، پاینده باشی
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۵
        سپاس جناب مراغه از نظر لطف شما بزرگوار 💐💐💐
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۰۴
        درودها
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        سعید اکبری فرامندی (مسکین)
        دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ ۰۴:۱۳
        سپاس جناب جم💐💐💐
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4