نفیِ نقدِ مناجات

درود
زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم
مبارک باد عید قربان نماد بزرگ‌ترین جشن رهایى انسان از وسوسه‌هاى ابلیس

درودبانوی عزیزم
زیباقلم زدید

درود به استاد استکی گرانقدر
بسیار سپاسگزارم همچنین این عید بزرگ گوارای وجود شما هم باشد

درود برشما بانو
انتخاب واژه ها ومفهوم شعر بسیار زیباست
اما به نظرم موزون نبودن کمی از لذت خواندن شعرتان کم کرد
قلمتان سبز

سلام و احترام گرانبانوی مهر لیلا
بسیار زیبا بود احساس و مفهوم شعرتان
شعر زیبا دارای مفهوم است که در شعرتان کاملا احساس میشود این زیبایی،استفاده از استعاره ها و آرایه های ادبی نیز بر زیبایی شعر می افزایند،
اما رعایت قوانین ادبی علاوه بر زیبایی دوچندان، بر تعالی ،پیشرفت و همچنین گستره ی خوانش شعرتان می افزاید
تقدیمتان

سلام و درود به بانوی واژه ها بانو جمیله ی عجمِ عزیزم
بسیار خرسندم از نظر لطف شما استادِ گرانقدر

درود به استاد ارجمند جناب ابراهیمی
ممنون از توجه و دقت شما به شعرِ اینجانب
من مرادِ خود از سرودن این شعر را در عنوان شعرم گنجاندم از این باب باید پر واضح باشد که این یک بداهه است که در پی نقد بسیاری اساتید به نجواها و مناجات افراد دیده بودم در این راستا دوست داشتم زبانِ افرادی باشم که قلب و احساس و توجه خود را به ریسمانِ حیِ لایتناهی معطوف ساخته اند ولی شاید آنگونه که باید نتوانسته باشند فصیح و گویا احساس خود را منعکس سازند تا خواننده را درگیر آن عشق برتر کنند تا عشق ِ زمینی را دیگر به چشم نیارند ولی قلبأ احساس میکنم خداوند همین پیوندِ قلبی را هم بسیار دوست دارد و اگر کسی تلاش خود را در راه ترقیِ خود بکار گیرد حتما عنایت خدا شامل حال او خواهد شد و میتواند در آینده زیباتر قلم زده و بنده را نیز درگیر این حس ناب کند پس چه بهتر که عرصه ی عشق ورزی به این افراد را تنگ نکرده تا خود طریق راه بیاموزند

به هرحال متشکرم از نقدِ سازنده تون شاید اگر در فواصل بعضی کلمات از کاما استفاده میکردم تکیه و درنگ روی کلماتی که باید بهتر مشخص میشد و شما میتوانستید موزون تر آن را بخوانید و از خواندن آن لذت می بردید

درود مجدد بانوی گرامی
کار شما و همدردی شما قابل ستایش است
اما بندهِ شاگرد وتمام شعرا واساتید شک نکنید با تنگ شدن همین عرصه پیشرفت کرده ومی کنیم.
همین نقدها شاید عده ای که عزمشان جزم نبوده را از قلم دور کند اما از آن طرف از کسانی که عزمشان راسخ است یک شاعرِ تمام کمال می سازد.
باید قبول کنیم که باید یا کاری را انجام ندهیم یا درست انجام دهیم.
بنده خود نیز هنوز اول راه هستم واگر حرفی زدم حرف اساتید بود وبرای ارتقا بیشتر
اگر خاطرتان مکدر شد پوزش می طلبم
موفق باشید✌

درود به شما جناب ابراهیمی گرانقدر
بله البته شما درست می فرمائید و برای صیقلیِ شدنِ یک سنگ راهِ درازی باید طی شود چه بسا در طی غلطیدن در مسیر رودخانه گاهأ سنگِ در حالِ حرکت به سنگهای سخت تری هم برخورد کند و مورد سایشِ بیشتر قرار گیرد و یا در اثر ترکیبات جدید با آبِ رودخانه هم تغییراتی ببیند تا صیقلی تر شود و گاهی این نقدها میتواند سازنده باشد و گاه سنگ در میان رسوبات و سنگهای عظیم تر گیر میکند و از مسیر باز می ماند تا اینکه در گذرِ زمان جریان آب رفته رفته آن سنگ را کوچکتر کند تا از میان دیگر سنگها خود را عبور دهد و دوباره در مسیر قرار گیرد
تعبیری از این پرواضح تر نداشتم تا تقدیم حضورتان کنم
امید که مؤثر افتاده باشد
و این نکته را بگویم که شما فقط نظرتان را اعلام کردید و بنده هم چنان ضعیف النفس نبوده که از اظهار نظر افرادِ اهلِ ذوقی چون شما که به جایگاه شعر و شاعری احترام می گذارید خاطرم را مکدر سازد
خداوند را سپاس که در نهادِ وجودم چنانِ هنرنمایی کرده که هر روز مسیری برای جولان دادنِ احساسم به رویِ من باز میکند و این بار قلمم را به این سمت کشانید تا زیبایی های خلقتش را که در ساختِ پیکره ی وجودی ام به کار برده را بر قلبِ سپیدِ کاغذ جاری سازم

گاه احساسم میشود پیدا در شاخه گلی
تا که تقدیمش کنم به دستِ مادری
مادری که بودش بزرگ و همچون گوهری
که ناگه رفت از دستم همچون خیالِ غافلی
گاه احساسم میشود نقاشی نقشی از چشمِ یخی
کز درونش میزند بیرون دستی سخی
گاه احساسم میشود پیدا از میانِ رنگهایِ روغنی
تا کشد تابلویی از دریا و ابرهایِ بارانی
گاه احساسم می رود دنبال خیاطی
تا بدوزم من یک لباسِ فاخری
گاه احساسم می رود سمتِ دوات و نی
تا نویسم یک شعر را هی
گاه احساسم می رود به سمتِ دفتری
تا نویسم در درونش شعرِ قابلی


ببخشید اگر خاطرتان مکدر شد
بداهه ای به یادِ مادربزرگ مهربونم یهو اومد سمتم

سلام و درود بانو لیلای عزیز

زیبا قلم زدید

قلمتان ماندگار

سلام به بانو موسوی شیرین سخن
تشکر از حضور سبزتان

دل
نشین بود بانو

سلام و درود به شما جناب لطفی
بسیار مسرورم از نظرتان

درود بر لیلای گمار. قلمت خوش می تابد

سلام به شما جناب امیدیِ بزرگوار
بسیار مسرورم از حضورتان
این تابش از نگاه شما بر می تابد