غزلی که قبلا در جای دیگر بی اجازه گذاشته بودند با کمی ویرایش تقدیم میکنم متا سفانه بعضی سایتهای ضعیف بدون اجازه عکس و پروفایل و شعر منو شاید خیلی هارا میبرند خود سرانه در سایت خود به عنوان عضو میذارن من از طرف دوستی فهمیدم وقتی گفت عضو فلان سایتی چرا نمیای مات شدم خواستم بگم تنها سایت من ناب است همین ببخشید شعر تازه نبود منتشر کنم .
آخر شد چنین دلبر نمی گوید دروغ
مرغ عاشق با دل پر پر نمی گوید دروغ
باغ میسوزد میان نفرت ناقوس مرگ
چشم نابینا و گوش کر نمی گوید دروغ
همچنان پس لرزه های رفتنت ویران کند
باد و توفان با صدای در نمی گوید دروغ
خانه ها آبستن دردی غریب است نازنین
گونههای خیس یک مادر نمی گوید دروغ
نفرت انسان زمین را بر سر خشم آورد
طبل ناشکری زدی داور نمی گوید دروغ
آنچه را بر ماست بر ما میدهد جنگ زمان
رد باران خورده خنجر نمی گوید دروغ
قامت مرداب از نامردمیها خم شده
داد میزد جیغ نیلوفر نمی گوید دروغ
آخر اینجا آسمان طغیان ابری تیره شد
آسمان با این همه کوثر نمی گوید دروغ
واعظان چون جلوه در محراب و منبر میکنند "
شرم کن حافظ! نگو منبر نمی گوید دروغ
حال ما خوب است باور کن وگرنه تازگی
این حوالی هیچ کس دیگر نمی گوید دروغ
شعر های پر امید شام آخر سهل بود
هیچکس از شاعران بهتر نمی گوید دروغ
ان لانسان لفی خسر است پایان غزل
کفر میگویم ولی کافر نمی گوید دروغ!
با توجه به بستن گزینه ی نقد
صرفا بدلیل زیبایی و عمق غزل و نکات ارزنده ی دیگرش تبریک و دستمریزاد بنده را پذیرا باشید
👏👏👏
🌺🌺🌺