خوش خط مشکین لقا دل کرده ای زنجیر ما
ما صنم آهو مکان دل برده ای بت عیار ما
گوشه گیرم از چشم دل عاشق درد مسل
سرو قد سیمین تاجم تو بده درد غم. تقدیر ما
خانه شاد از قصرغزل سیرت ماهت گوهر
حلقه گیسو بلند چون شب یلدا در کمان سار ما
دلشکسته گان عجب جام ساغر آسان میدهی
ساغر جام در طلب گوشه چشم به حبیب در کمال یار ما
آتش ناب قلم در دل عاشق چه غم سینه چون دفتر دهی
صورت نخدان مهین خنده پنهان جبین عین اشارت. کار ما
نیک سرشت. بود مه لقا. بوسه چندان با. رفیقان می نمود
می شکست. آن تاب زلفش سینه محجور ما
بس دیدم در حجاب مرحم اسرار او جام مینا می دهی
گفتمش. ناز کمتر کی کنی در دل شیدا که این جا بیمار ما
دیدمش آمد آن شب ماه نیمه بود چون بهار چهره را آراسته بود
پرده بر اسرا کشید رونق. سفره شب در سر بازار ما
عاشقان درحرت راز سینه چاک سفره بر خاک
لحظه ها چون می گذشت بی قراربود جان این وصال یار ما
گفتمش کی گرفتی. شهر دل که به تاراج بردی حاصلم
گفت در شمار لحظه ها موج بودم بر دریای. عشق یار ما
دلنشین و زیبا بود