سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        دریاچه ی آرام

        شعری از

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        از دفتر يك جرعه غزل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۵۵ شماره ثبت ۱۰۰۷۶۸
          بازدید : ۸۴۶   |    نظرات : ۷۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        آخرین اشعار ناب طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        از  طایفه ی  شهر  ِ کریمان  ِ کویرم
        تا عرش ِ حدا  رفته  هیاهوی  نفیرم
        تصویر ِ تو  در بزم  ِترنم  شده  پیدا
        سرمست وغزلخوان ِشب ِشعر ِبشیرم
        خواهم   بنشانم  به   لبانت  گل ِ  امید
        خورشید  ِ درخشنده شکفته به مسیرم
        ذلتنگ غزلهای تو مشتاق ِحضوراست
        غیر از تو  کسی  را  به تغزل نپذیرم
        سیال ِ نگاهت  شده   دریاچه ی آرام
        کو زورق ِعشقی  نفسی تازه بگیرم
        بر خیز و بیا چنگ و ربابی بنوازیم
        تا کی بنشینی  و بنالی  که اسیرم
        درگنگره عشق ِطلاغم شده مصلوب
        ساقی برسان پیک ِ شرابی که فقیرم
        طلعت خیاط پیشه
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱
        سلام بر شعر دوستان و سلامی خاص خدمت جناب نصرالهی گرامی.بدلیل اینکه اجازه اظهار نظر را به همه دادید و نگفتید شاعر اثر از اثرش دفاع کند و با توجه به اینکه ظاهرا سرکار خانم خیاط پیشه برای ارائه ی دفاعیات خود حاضر نیستند بنده به خودم اجازه ی اظهار نظر میدهم.صاحب اثر و اساتید هر کجا سخن من خطا باشد گوشزد خواهند کرد.
        بی شک این عجیب ترین نقدیست که تا کنون در سایت محترم خوانده ام و عجیب بودن آن بنده را شدیدا گیج کرد تا آنجا که چند ساعتی صبر کردم و اکنون دست به تایپ شدم.
        جواب بنده به سوالات شما این است....
        ۱.مفهوم هیاهوی نفیر را کاملا اشتباه متوجه شده اید.توصیه میکنم با تاملی بیشتر غزل را بخوانید آنگاه متوجه میشوید که غزل سراسر نوید و امید است نه ناله و گریه.در مورد واژگانی که بیش از یک معنی برای آنها ارائه شده بسته به محتوای متن باید استخراج معنی کرد. تا عرش خدا ( حدا) رفته غوغای آواز من. به هیچ وجه حشوی در این بیت وجود ندارد.
        ۲.بشیر مخفف و شکسته شده ی بشارت و امیدواری است،در واقع شاعر میگوید در شب شعری که رسالتش بشارت و امید و نوید است غزلخوان و سر مستم
        ۳.قافیه ی غزل کویر،نفیر،بشیر،مسیر،نپذیر ،بگیر،اسیر و فقیر همگی ختم به ( یر) است که همین وجه اشتراک برای قافیه کافیست
        ۴. اَم ردیف غزل است
        ۵.غزلهای بدون ردیف بیش از حد شمار موجود است و من اصلا از این حرف سر در نمیاورم.واقعا فکر میکنم صحبت شما را متوجه نشده ام.از حضرت سعدی غزل شماره ۱،۲،۳،۲۵،۲۶،۲۷،۳۷،۳۰،۳۳،۳۹،۴۰ الی آخر میتوان مثال آورد
        ۶.اگر بحث سلامت قافیه مطرح باشد که مثلا بگوییم کویر اسم است و مثلا نپذیر فعل است و نمیشود مبنای قافیه قرار بگیرد
        اگر تو بر فکنی در میان شهر نقاب
        هزار مومن مخلص در افکنی به عقاب
        به موی تافته پای دلم فرو بستی
        چو موی تافتی ای نیکبخت روی مَتاب
        اسیر بند بلا را چه جای سرزنش است
        گرت معاونتی دست میدهد دریاب
        حضرت سعدی ( استاد سخن)
        ملاحظه میفرمایید که هم اسم و هم فعل قافیه هستند
        ۷.اگر بحث سلامت ردیف مطرح است که مثلا بگوییم ( اَم) در بعضی قافیه ها ( ام) الحاقی به معنی هستم به کار رفته مثل ( از طایفه ی شهر کریمانِ کویرم/ کویر هستم) و در بعضی مصرع ها ( ام) الحاقی به منزله ی ضمیر اول شخص بکار رفته مثل(غیر از تو کسی را به تغزل نپذیرم) آن هم گمان نکنم محل ایراد باشد که شاعران بلند آوازه عجیب تر از این کار را هم کرده اند
        اگر تو فارغی ز حال دوستان ( یارا)
        فراغت از تو میسر نمیشود ما ( را)
        تورا در آینه دیدن جمال طلعت خویش
        بیان کند که چه بودست نا شکیبا ( را)
        حضرت سعدی ( استاد سخن)
        ملاحظه میفرمایید که استاد سخن یار+ ا دارد که در مصرع های بعدی آنرا با ( را) هم ردیف کرده .
        منتظر اعلام نظر دوستان دیگر نیز میمانم و متشکرم از شما جناب نصرالهی عزیز و دوست داشتنی که باب این مباحثه را گشودید
        درود بر شما و سرکار خانم خیاط پیشه گرامی🌺🌺🌺
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۰۷
        درود بزرگوار
        تنها پاسخ هیاهو و نفیر را میدهم که اگر با یک سرچ ساده دقت فرمایید.. نفیر و هیاهو و فلان مترادف هستند و آوردن پشت سر آنها بدون دلیل در شعر یک حشو قبیح است... تعجب میکنم که معنایشان را در نیافتید. ضمنا ناله و گریه را از باب مثال آوردم نه معنا.

        در خصوص م بعنوان قافیه هم فوقا در بخشِ روحِ بشر توضیح داده ام.

        مابقی صحبتها برای نظر دوستان باقی میگذارم... ولی مهربان، نفیر و هیاهو حشو است

        موفق باشی
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۱۴
        مهربان
        خنده دارتر از همه تعریفیست که از بشیر کرده ای.
        یکبار دیگر برگرد شعر را بخوان مهربان و بشیر را معنا کن... شبِ شعرِ بشیر؟ با همان ترجمه ی شما؟

        ناامیدم کردی، مهربان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۳
        جناب عزیزیان، این القابی که مابین من و آقای سامان فوقا رد بدل میشه و ترکشی از آن. شما را هم گرفته... روح بشر، مهربان و فلان، مزاح است، شوخیست. به دل نگیری
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۰۶

        سلام مجدد.بنده خود از طرفداران حفظ اصول و قاعده در شعر کهن هستم منتها در شله زرد دنبال گوشت نمیگردم.دنبال زیر بغل مار نمیگردم.دنبال مو در ماست نمیگردم برادر.شتر را گم کرده پی ِ افسار میدوید.بلایی که رسوب شدگان موسیقی سنتی و ملی ما سر موسیقی سنتی آوردند امثال طیف فکری حضرت عالی دارید سر شعر کهن میاورید.آنها که سر از ردیف میرزا عبدالله بیرون نیاوردند حالا میبینند یک بچه ۱۶ ساله با ۶ کلاس سواد و یک کامپیوتر بدون ساز با ۵ شش بیت از پیش آماده که سر نظام آباد و تجریش دست فروش ها میفروشند و با متنی که هیچ بویی از شعر نبرده است هم تولید محتوا میکند هم بیشتر طرفدار دارد هم بیشتر پول در می آورد هم بیشتر لذت میبرد!
        ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای جناب نصرالهی

        مترادف هیاهو: الم شنگه، جنجال، خروش، داد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، ولوله، هلهله، همهمه، هنگامه

        مترادف نفیر: بوق، صور، کرنا، آواز، فریاد
        مترادف بشیر: بشارت دهنده، مبشر، مژده رسان

        حالا استاد گرامی شما مثلا از مترادف هیاهو ( غوغا) را بردارید و از مترادف نفیر ( آواز ) را
        میرسیم به غوغای آواز
        حالا از مترادف هیاهو ( فریاد ) را بردارید و از مترادف نفیر (کرنا) را
        میرسیم به فریاد کرنا
        آدمی که خواب است را میشود بیدار کرد اما آدمی را که خودش را به خواب زده خیر
        (اَم ) مخفف یک کلمه ی کامل است.اینجا نیز حوزه نیست برادر .اینجا محفل شعر است .هنری برخورد کنید نه حوزَوی.رساله و فتوا را بگذارید برای اهل فنَّش.
        به کرار در اشعار بزرگان شعر کهن دیده ام کلمه را تکه پاره میکنند و به جای قافیه یا هر جای دیگر در شعر استفاده میکنند.شعر است جناب نصرالهی.بعد شما به بشیر میخندید؟ شعر میخوانی برادر؟ یه سری به کتاب فروشیهای محلتان بزن و چند کتاب شعر بخر مخصوصا از همان هایی که بهشان استناد میکنید.اگر قبلا خوانده اید مجدد برید و بخوانید .اینبار بعد از بحث با من که ذهنتان آرام باشد و بتوانید تمرکز کنید.
        شعر را هنرمندانه نقد کنید نه مقتصدانه و سیاسی. ایراداتی که مطرح میکنید مرا یاد مناظره های انتخاباتی میندازد
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۲۷
        در ضمن جناب نصرالهی این آخرین ارسالی شما به سایت محترم است و اسم قالب را هم غزل انتخاب کرده اید
        👇
        سارایِ کودکیها، شیرینترین محالم
        بازا زِ شهرِ غربت، ای رفته از خیالم
        تو بهترین گناهی،امشب به وقتِ بوسه
        یادم تو را فراموش، ای اولین سؤالم ...
        گفتم قرارِ آن شب،پس کی رسد به پایان
        اصلا شنیده ای تو، از روزگار و حالم؟
        گفتم دگر ندارم،نایی که پُرسَمَت باز
        با عشوه ای بکُش یا، بگذر، بکن حلالم
        گفتم که آتشی تو، افتاده ای به جانم
        یا سینه را بسوزان، یا تازه کن وصالم
        ناگَه شنیدم از دور، از کوچه هایِ دلگیر
        مجنون شوی تو باید،بر تارِ گیس و خالم
        سارایِ کودکیها، شیرینترین محالم
        بازا زِ شهرِ غربت، ای رفته از خیالم

        واحیرتا!! ردیفتان کو استاد؟! نکند میگویید ( اَم ) ردیف این غزل است؟!
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۱۳
        جناب عزیزیان
        اگر متن بالا تشریف ببرید خودم اعتراف کردم که از این دست اشعار زیاد دارم. فلذا کار مهمی انجام نداده ای که متنی از جایی دیگر کپی کنی و اینجا بخوردمان دهید!!!!

        بعد واقعا چهار روز از که شما را میشناسم. پشیمان شده ام
        این کینه را از کجا آورده ای؟ پسر دنیا ارزش این همه عداوت ندارد.

        تحلیل هایتان هم بدردِ خودتان میخورد...
        این بار گریه ام گرفت، خنده که بماند.

        ان شاءالله چون غرض از سر و رویت میبارد... خواهشا به پیجم نروید و کپی نکنید که تبعات دارد. تو سی خووت من سی خووم.
        ولی تعاریف و مفاهیم و به اصطلاح توضیحاتت آدم را شرمنده میکند. مطالعه برادر عزیز، مطالعه خیلی خوب است.سر محله هم نیاز نیست همینکه زحمتی بکشید معنی نفیر و هیاهو و حشو و انواع حشو را بخوانید کافیست.


        موفق باشید... پس قرارمون چی شد؟ تو سی خووت من سی خووم...
        دیدار به قیامت
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۳۵
        جناب نصرالهی نمیشود هر کس راه خودش را برود
        ما همه در یک کشتی هستیم
        پیج شما هم گاو صندوق بانک مرکزی نیست که کسی حق ورود نداشته باشد
        هر کجا اظهار نظر کنید و به انصاف و عدالت نزدیک نباشد من را خواهید دید
        برای ندیدن من بالای سر خود بهتر است افسار کلامتان را در دستتان بگیرید و هر ناحقی را به هر شعری دیدید نسبت ندهید
        نقد واره ی شما مرغ منجمد داخل فریزر را به خنده می اندازد بزرگوار.
        در ضمن شخصی که شعرش را نقد کرده اید دبیر آموزش پرورش بوده و بیش از سن من و شما سابقه ی سرودن دارد.
        این ولایت نیز برادر محل خط و نشان کشیدن نیست
        مراقب کلامت باش
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۵۱
        مهربان، وقتی میگم تو سی خووت یعنی اینکه تحلیل هایت حال آدم را به هم میزند نمیخوام احوالات روزانه ام را خراب کند... نه اینکه بالای سر کسی باشی... چقد هم خودت را دست بالا میگری مهربان، لطفا کمی تخفیف.

        بعد، مِهر، مگه نگفتم بار آخرت باشد و تو سی خووت و من سی خووم.. تو که سریع عهدو شکستی

        الان دوباره دست به قلم میبری... سی ها یادت نره
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۱
        شما مطمئنی حالت خوب است؟!
        اگر بحثی با جناب استکی داشتید چرا با خودشان وارد بحث نشدید ؟
        این دیگر چه راه و روشیست؟
        اگر کسی در جایی به قافیه و ردیف شعر شما ایراد وارد کرده چرا همانجا سر بحث و گفتگو را باز نمیکنید؟ بزرگتر از شما تیز نمیتواند قفل به دهان کسی بزند .
        به حرمت سایت و صفحه ی این بانوی گرامی دیکر بحث را با شما ادامه نمیدهم منتها این آخرین دیدار ما نخواهد بود ،چون تازه از القابی که نثار طرف گفتگوی خودتان میکنید خوشم آمده.
        کار با شما بسیار دارم ولی نه در این صفحه
        ارسالی هایتان را هم میخوانم و هر جا نیاز باشد نظر هم میدهم اگر ناراحت بودید لیست سیاه در اختیار شماست
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۰۶
        وای از دستِ تو مهربان

        کی گفتم که جناب استکی به شعر من آمده و چیزی نوشته؟ اصلا پستهای من بسته هستند کجا آقای استکی به من گیر داده؟ اصلا اشعارم مگه ایراد دارند.

        وای از دستت مهربان. سپاس از این همه خنده
        مِهر، هر جا رفتم بیا...
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۰۴
        با سلام خدمت دوستان نمونه ای غزل را از دیوان شمس آورده ام

        غزل نیمه مردّف 12 رکنی (ترکیبی از مستزاد و مثنوی)

        بیا بیا،دلدار من،دلدارمن، درآدرآ، در کار من، درکار من


        تویی تویی، گلزار من، گلزار من، بگو بگو، اسرارمن، اسرارمن


        بیا بیا، درویش من، درویش من،مرومرو،از پیش من، از پیش من


        تویی تویی، هم کیش من، هم کیش ‌من، تویی تویی، هم خویش من، هم خویش من


        هرجا روم بامن روی،بامن روی،هر منزلی محرم شوی،محـرم شوی



        روزوشبم مونس تویی مونس تویی،دام مراخوش آهوی، خوش آهوی...


        فضل خدا همراه تو، همراه تو، امن و امان خرگاهِ تو، خرگاهِ تــو


        بخشایش و حفظ خدا، حفظ خدا، پیوسته در درگاه تو، درگاه تو



        در این غزل– که در دوازده رکن عروضی( هر مصراع از"مفاعلن"و پنج بار"مستفعلن" و یا شش بار " مستفعلن" و از کلمات وجملات مکرّر و مؤکّد سامان یافته- در مطلع، «من» ردیف و کلمات قافیه «کار» و «اسرار» است؛ امّا در بیت دوم با حفظ همان ردیف، قافیه،به «پیش» و «خویش» تغییر یافته و در بیت سوم و چهارم و پنجم و هفتم ردیف ندارد؛بیت ششم باهمان ردیف ولی با قافیة «خاقان» و «چشمان» و بیت مقطع، مقفّا به «خرگاه» و «درگاه» و مردّف به ردیف «تو» است.

        چنانکه آشکار است، این غزل ترکیبی از مثنوی و مستزاد است؛ تکرار ردیف در میانة مصراعها و تکریر قافیه و کلمة قبل از آن در پایان هر مصراع موسیقی افزا و توجّه کردنی است.

        گفتنی است اگر هر مصراع آن را به یک بیت تقسیم کنیم، ‌از آن غزلی 6 رکنی ( رجز مسدّس ) با همان قالب و ماهیّت به وجود می‌آید

        منبع
        مقاله ای از جناب عطا محمد رادمنش استادیار زبان و ادبیات فارسی





        آرمین پرهیزکار
        آرمین پرهیزکار
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        درود بر شما جناب محمدی گرانقدر
        سپاسگزارم از شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۳
        سلام و عرض ادب جناب محمدی🌺🌺🌺🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۸
        سلام هادی جان
        کاریزمای مولانا‌ باعث شد همه ی این بدعتها را ادبا به اسم غزل در دیوان کبیر لحاظ کنند . وگرنه بعنوان مثال در " بی همگان" کما ابیات مقفی نداریم و قاعده ی غزل رعایت نشده است . و در کل ازت ممنونم که همیشه هستی و حضور و دانش و مهرت را دریغ نمی کنی خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۳۵
        درود ها جناب پرهیزکار
        🌹🌹🌹🌹🌹
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۳۵
        درود بر شما جناب عزیزیان

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۳۸
        درود بر شما مهرداد مانای عزیز
        عليرضا حكيم
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۵
        درودها بر شعرای گرامی و با اجازه چون در نقدها مشکلاتی می‌بینم که به جدال هم کشیده شد لذا چند خطی جهت استفاده‌ی عزیزان عرض می‌کنم.
        ۱_بشیر : اسم فاعل است یعنی بشارت دهنده
        ۲- قافیه واژه‌هایی که آخرشان مثل هم باشد هر معنایی که داشته باشد مهم نیست و بحثش مفصل است
        ۳- شعر می‌تواند ردیف داشته باشد یا نداشته باشد. ردیف بار موسیقایی شعر را بیشتر می‌کند
        ۴_شعر بانو طلعت ردیف ندارد و( ام) حروف بعد از روی هستد (ر ، در بشیر روی است )
        ۵_ غزل حافظ الا یا ایاالساقی...( وناولها ،مشکلها) ردیف وجود ندارد (ها )از حروف بعد روی هستند
        ۶_هیاهوی نفیر حشو ملیح است چون باعث تعقید می شود
        ۷_ در جایی که استاد استکی فرمودند قافیه اش کو ؟ فرق می کند زیرا اون شاعر محترم فقط ردیف آورده بود و قافیه نداشت .ردیف ضروری نیست اما قافیه چیزی ضروریست
        قافیه در اصل یک باشد و هشت آن را تبع
        چار پیش و چار پس ،این مرکز آنها دایره
        حرف تاسیس و دخیل و قید و ردف آنگه روی
        بعد از آن وصل و خروج است مزید و نایره

        بنا بر این (م) که بعد از روی آمده وصل حساب می شود
        با پوزش از همه‌ی دوستان خندانک
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۹
        درود. جناب حکیم.
        با زبان الکنم، این گفته های شما را گفتم... اینکه ردیف ندارد، اینکه حشو است
        اما پاسخِ مؤدبانه ای نشنیدم. مرتد شدم، تکفیرم کردند

        کاش ماها هرگز نمیدانستیم
        از ماست که بر ماست
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۰
        متشکرم‌ خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۵
        درود استاد بانو ی عزیز
        به شعر ناب خوش برگشتید
        صفا آوردید
        منت نهادید
        مقدمتان مبارک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۴۰
        استاد استکی ارجمند
        سپاسگزار لطف شما هستم
        در پناه خدا پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۴۰
        سلام و عرض ادب خدمت بانوی بزرگوار سرکار خانم خیاط پیشه🙏🌺
        غزل بسیار زیبایی بود و روان و عالی،دست مریزاد
        جسارتا من فقط یک نکته برایم مبهم مانده که میپرسم🙏
        مصلوب کردن چند مطلب را در ذهن تداعی میکند،۱.به آنچه که به صلیب کشیده شده ظلم شده ۲. مصلوب کردن بیشتر برای ما حالت در اختیار گرفتن و مسلط شدن بر چیزیست تا مسلط شدن آن چیز بر روی ما
        ۱.بر کنگره ی عشقِ " طلا" غم شده آوار
        ۲.در کنگره ی عشق طلا غم شده چون قاب
        ۳.در کنگره ی عشق طلا غم شده مصلوب
        بنظرم ،گمان کردم،حدس زدم منظور مد نظر شما چیزی شبیه نمونه ی ۱ و ۲ باشد ولی مشتاق شدم توضیح خودتان را بدانم که قطعا مفید خواهد بود 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۳
        ممنون از حضورتان
        در گنگره ی عشق طلا غم شده مصلوب
        یعنی غم قدرتی ندارد و در بند است
        ساقی برسان پیک شرابی که فقیرم
        ای ساقی شرابی برسان که محتاج آن هستم تا شاذمانی من کامل گردد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۲۷
        درست است.الان متوجه شدم
        در واقع دارید به یار نهیب میزنید که بس است دیگر گلایه کردن از اسیری ،ببین من در کنگره ی عشقم غم را به صلیب کشیده ام.تو هم شکایت از اسیری را رها کن ،به من ملحق شو تا چنگ و رباب بنوازیم.
        ممنون از توضیحتون🙏🌺
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۰۷
        خدا یارتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۱
        با هزاران درود
        بیشتر از زیبایی شعر تان برگشت تان به شعرناب دلنشین است وچقدر دلتنگ اشعار فاخر تان بودم خدای را شکر که باز توفیقی نصیب شد که از خوانندگان اشعار نابتان باشم
        خیر مقدم
        با آرزوی بهترینها برای شما بانوی بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۰۵
        جناب اخباری ارجمند
        ممنونم شما عزیز مهربان همیشه گرما بخش محفل شعر دوستان هستید.
        برایتان در پناه خدا سلامتی و سز سبزی آرزو دارم
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۴۳
        سلام ...

        ردیف فعلی داریم :

        بازا بازا هر آنچه هستی بازا
        گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ
        درگه ما درگه نومیدی نیست
        صد بار اگر توبه شکستی بازآ



        ردیف اسمی هم داریم :

        دل من در هوای کوی فرخ
        بود آشفته همچون موی فرخ


        ردیف حرفی هم داریم :

        دردم از یار است و درمان نیز هم
        دل فدای او شد و جان نیز هم
        یاد باد کرده و قصد جان ما
        زلف را بشکست و پیمان نیز هم


        ردیف مخلوط هم داریم:

        یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
        کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


        تازه دیوان حافظ را که باز کنید همان اول کار " الا یا ایها الساقی" را می بینید که محمل و محفل و مشکل ، قافیه هستند و حرف "ها " ردیف حساب میشود.
        اگر ما "ها " را ردیف حساب نکنیم . پس این غزل ردیف ندارد و اگر حساب کنیم که پس نتیجه این می شود که حرف در نقش ردیف می تواند بیاید .


        ردیف جزء امتیازات غزل است و شاعران اغلب غزل مردف گفتند . اما قانون و اجبار هم نیست . و غزل بدون ردیف تا دلتان بخواهد وجود دارد . یک نمونه ی معروفش را میآورم :



        رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
        زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا

        رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
        مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

        قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
        پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا


        و اما یک سوال عیسا جان : شما چرا اینقدر خوشتیپی؟ نمیگی من کچل حسودیم میشه ؟ وجدانی این عدالته؟ خندانک خندانک
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۱۲
        سلام کوهِ غیرت.

        می دانی چیست کاکه؟ چند جا دیدم که آقای استکی در چندین جا به صاحب اثر گفته اند که، پس قافیه کو؟ این شد که به همین بهانه گفتم سر بحث را باز کنم و دوستان را وارد میدان کنم. چون موضوع خوبی بود. تقریبا اطلاع داشتم از قضایا ولی قصدم این بود که تخصصی تر بحث کنیم. که الحمدالله خروجی اش خوب بود.

        شعری که مهربان از من کپی کرده و در اینجا قرار داده مانند شعر بانو طلعت است... خیالم... خیال قافیه... میم آن هم مانند شعر بانو... اگر ایرادی بر آن است پس میم در واژگان نفیر و فقیر ایشان نیز هکذا.

        چطور ردیف و قوافی بانو طلعت چون معلم است و فلان بقول مهربان، ایراد ندارد ولی میمِ نگون بخت من. در شعر محالم و خیالم... رعایت نشده؟ در بحث و نقد باید جانب انصاف را نگه داشت.

        در هر روی من همه ی دوستان را احترام قائلم و دوستشان دارم.
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۵
        عیسا جان
        هم تو و هم مهرداد همنام بنده ، نیت تان خیر بوده و شکی نیست . ایشان هم از میم شما ایراد نگرفتند . بلکه شما فرمایش کردید که حروف نمی شود بعنوان ردیف استفاده شود و مهرداد نازنین هم می خواستند همان را علم کنند که پس این چیست؟
        الان هم برای همه ی ما این لج بازیها خوب نیست . پاشید همدیگرو ماچ کنید وگرنه خودمو دار می زنم . صدتا جوانتر نشستند دارن به ما نگاه می کنن
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۸
        سلام و عرض ادب خدمت جناب مهرداد مانا ی گرامی🌺🌺🌺🙏🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۴۱
        بحث صورت بوسیدن نیست جناب مانا.
        بحث بر سر این است که کسی نمیتواند به شعری ایراد وارد کند و بعد بگوید من نبودم دستم بود!
        یا شما این شعر را نقد کرده اید یا نکرده اید.اگر نقدی به این شعر وارد کرده اید که خوب بسم الله ،این هم جواب نقد شما !
        پس چرا بحث را میبرید به صحرای کربلا؟!
        تا ما جواب نقد را میدهیم میگویند استدلالت خنده دار است!!
        مجدد ادله میاوریم میگویند نگو مردم از خنده؟
        روانپزشکان در این مملکت در مطب هایشان با کامپیوتر شطرنج بازی میکنند جناب مانا!
        انقدر که بازارشان کساد است!!
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۰۱
        ردیفِ شعر طلعت که ردیف از آب در نیامد... حشوش هم حشو بود.
        این همه ریسمان بافی چی بود تحویل ملت دادی مهربان.

        مطالعه برادر، مطالعه
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۹
        درود مانا

        من مشکلی باهاش ندارم. فقط بحثی ادبیست
        گاهی با چاشنی شوخی و جدی و جدل... همین

        سرم شلوغه دارم اسباب کشی میکنم همزمان.

        فعلا مِهر را به مزاح در لیست سیاهم قرار دادم. اولین بار است که از لیست سیاه استفاده میکنم.
        اما مِهر را دوست دارم.
        ارسال پاسخ
        بهنود کیمیائی
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۹
        درودها





        🌹⚘🌹⚘🌹🌹⚘🌹⚘
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۴۰
        ممنونم از حضور گرمتان
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۱۸
        سلام و درود بانو
        غزلی بسیار زیبا و فاخر
        درود به قلمتان خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
        از حضور پر مهرتان ممنونم
        شما لطف دارید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۲۹
        درود برشما غزلسرای گرامی
        عالی بود و البته اشاره های دوست عزیزمون بی تخلص هم خالی از لطف نیست
        خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۶
        جناب مسعود آزاد
        سپاسگزار لطف شما هستم
        خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۷
        درود طلای کرمان
        امیدوارم لبهاتون پسته ی خندون باشه همیشه
        عجب شعری
        خیلی زیبا بود
        باشید و بسرایید بانو جان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۰۹
        سپاسگزار لطف شما هستم
        در پناه خدا از هر گزندی در امان باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۲۷
        سلام و عرض ادب بانو خیاط پیشه گرامی
        در عجبم که تا به حال چرا از این قلم توانا دور بوده ام
        زنده باشید الهی
        خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۰
        جناب ایمان اسماعیلی
        از حضور گرمتان ممنونم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۳۹
        درود مجدد بزرگوار
        یا حق خندانک خندانک
        آرمین پرهیزکار
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۰۰
        درود بر شما
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        درپناه حق سربلند باشید
        خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        جناب پرهیز گار
        ار حضور پر مهرتان سپاسگزارم
        خندانک خندانک خندانک
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۴۱
        درود بانو خندانک خندانک
        بسیار بسیار زیبا وروان خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        سه شنبه ۲۲ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۴۸
        سپاس از حضور گرمتان
        لطف دارید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۱۳
        سلام و عرض ادب استادبانوی عزیز

        زندگی‌تون مالامال ارامـــــش
        عشق وغزل مهمان دل پاکتان
        لایک به وجود پر مهرتون
        خندانک خندانک خندانک
        👌🙌⚘💐
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        سه شنبه ۲۲ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۵۰
        جناب کیانی ارجمند
        از لطف شما ممنونم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        سه شنبه ۲۲ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۰۱





        از طایفه ی شهر ِ کریمان ِ کویرم
        تا عرش ِ حدا رفته هیاهوی نفیرم

        تصویر ِ تو در بزم ِترنم شده پیدا
        سرمست وغزلخوان ِشب ِشعر ِبشیرم
        ---------- به به

        سلام و عرض ادب استاد بانوی گرانقدر
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        چه قدر زیباست که بعد از مدت های طولانی دیگر بار غزلی زیبا از شما شاعر بانوی ارجمند بخوانم

        شاد و تندرست باشید و مستدام
        ------------------------ خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        سه شنبه ۲۲ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        استاد ارجمند جناب میناآبد
        سپاسگزار حضور گرمتان هستم
        این غزل ایده اش از غزل شماست .یاد آن روزها به خیر
        در پناه خدا از هر گزندی در امان باشید
        خندانک خندانک خندانک


        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۲۸
        درودی دوباره
        استاد بانوی ارجمند
        بله واقعا یاد آن روزها بخیر
        ------------------ خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عرشیا خوشرو
        سه شنبه ۲۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۴
        درود بر شما
        🌺🌺
        سحر موسوی
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۲۶
        درودها خندانک
        زیبا بود رقص قلمتان خندانک
        مریم کاسیانی
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۳۳
        سلام،زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ابراهیم آروین
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۲۷
        درود بر شما استاد بانوی بزرگوار
        بسیار زیباست و ارزشمند
        و استفاده بردیم از شعر دلنشین‌تان
        به مهر باشید و پاینده
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۳۷


        واین هم یکی دیگر از معروف ترین و زیبا ترین غزل حافظ


        غزل 22
        چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
        سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست

        در اندرون من خســــــــــــــــته دل ندانم کیست
        که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
        ............
        ..........
        الی اخر
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۴۳


        از ان به دیر مغانـــــــــــــــــــــم عزیز می دارند
        که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

        چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
        که رفت عمر و هنوزم دماغ پر زهواست

        ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
        فضای سینه ی حافظ هنوز پر ز صداست

        ...............
        ...................
        نسرین حسینی
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۳۳
        درودهابرشما بانو خیاط پیشه استادعزیزم

        عالی وفاخر غزلی بود همچون همیشه

        لذت بردم قلمتون مانا 🌺🌺❤❤
        سمیرا عاشوری
        شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۳۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک سلام و درود به استاد عزیز و بزرگوار
        قلمتان سبزباد خندانک
        محمد فاضلی نژاد
        جمعه ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۵۲
        لذت بردم از رقص واژگانتان درود به شما
        شاد و پیروز باشید خندانک
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۲۵
        درود/
        چند نکته در این سروده یِ زیبا هست که شاید واگویه شان کارگر واقع افتد.
        اولین نکته پدیدار شدن یک حشوِ ناپسند در مصرع دوم بیت اول است، واقعا حیف دیدم که شعری با این استخوان، در حشوی نامرسوم گیر افتد.

        هیاهویِ نفیر یک معنا دارند... مانند نالهِ گریه. آیا میتوان در شعری از واژگانِ ناله یِ گریه بهره بُرد؟ مسلما پاسخ این بانوی بزرگوار منفیست.
        مورد بعدی شبِ شعرِ بشیر است... این بشیر چیست؟ چرا مخاطب با آن رابطه ای برقرار نمیکند؟ بشیر اسم شخص است؟ مکان است؟ چیست؟
        در اینترنت کاویدم و دیدم که بشیر نام روستایی در آذربایجان شرقیست. در واژه ی بشیر میخکوب شدم و سردرگم. کاش توضیحاتی اینجا داده شود.

        بحث مهم بعدی ردیف و قافیه در غزل است... اینجا ردیف نیامده است. بعضی از دوستان هم مینویسند که، پس قوافی؟ یا پس ردیف کجا رفت؟ و تا این لحظه هیچ شخصی پاسخ قابل اعتنایی نداده است. راستش کنجکاو شدم و سری به غزلیات حافظ زدم و غزلی به این شاکله که ردیف نداشته باشد یا قافیه نداشته باشد پیدا نکردم... اگر کسی از اعضای گرامی نکته ای در این باب دارد دریغ نکند.. آیا غزلی که بانو طلعت آورده اند صحیح است؟ تکلیف قافیه ای مجهول یا بعنوان مثال ردیف مجهول چیست؟ آیا فقط ردیف یا فقط قافیه در غزل بیاوریم صحیح است؟ مانند همین شعر بانو. راستش بنده از این دست اشعار زیاد دارم و تکلیفشان واضح نیست.

        در پناه یزدان
        سامان سولقانی
        سامان سولقانی
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۳۶
        درود بزرگوار تکرار ردیف از آنجا که باعث غنای موسیقایی شعر می شود به زیبایی آن می افزاید اما لزومی در بکارگیری آن در شعر وجود ندارد اما در مورد قافیه شرایط فرق می کند قافیه از ارکان و بقولی شاخصه ی غزل است و اصولن یک شعر غزل یا نثنوی و قصیده باید قافیه مند باشد .

        ارسال پاسخ
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۵
        سلام قشنگِ بزرگوارتر، مستندات؟ همه این را میگویند.
        اساسش؟ از اشعار حافظ آیا چیزی بذهنت میرسد؟
        منبع صحبتهایت چیست؟ در غزل، بله لزوما قافیه باید باشد. ولی سؤالاتم بی پاسخ ماند.
        بعضی پاسخشان منفیست، برخی برعکس. این اختلاف نظرها هیچ کارسازی نداشته است.
        شعر بانو آیا رعایت شده؟
        آیا شاعر متقدمی وجود دارد که اشعار بی ردیف گفته باشد؟ منظورم غزل است... در هر روی... ببینم نظر سایر دوستان چه میتواند باشد

        درود قشنگ
        سامان سولقانی
        سامان سولقانی
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۱۹
        درود زیبا !
        در مورد غزل بدون ردیف فعلن حضور ذهن ندارم اما کم نخوانده ام . ضمنا در غزل بانو طلا کویر نفیر مسیر و ... قافیه اند و ام ردیف است و غزل ایشون ردیف هم دارد چطور جناب تان متوجه نشدید ؟
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱
        درود روحِ بشر
        یعنی حرف میم یا همان م میتواند ردیف باشد؟ آیا اصلا حرف میتواند ردیف قرار گیرد؟ پس تکلیف واژه یا کلمه چیست؟
        مثلا آیا در پایان شعری ژِ بنویسیم بعد بگوییم ژ ردیف است؟ آیا صحیح است؟
        پس تکلیف این تعریف چه میشود که ردیف را کلمه دانسته است و نه حرف..
        آنجا که میگوید:
        ردیف دو کلمه دقیقا و عینا یکسان هستند که عموما در انتهای هر دو مصرع می آیند. مستحضری که در این تعریف جامع معروف،صحبت از کلمه است صحبت از واژه است و نه حرف... مثلا پایان شعری لوطی و فلان بیاید،سپس بگوییم قافیه لوط است و ی ردیف... آیا این میشود؟

        روحِ بشر
        سامان سولقانی
        سامان سولقانی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۱۷
        دروود قلب غزل !
        بله حرف نیست این (ام) ی که می فرمایید از افعال اسنادی ست و مخفف از فعل (هستم) است و می تواند ردیف واقع شود . کویر ام = کویر هستم ... کویر قافیه و ام ردیف
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
        پس اگر آخر شعری غزل ها یا متل ها یا اجل ها بیاید... ها را تعریف کن
        ها چه نقشی دارد؟ روحِ آدمیت
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۶
        سامان خان
        نظرت در مورد حشو، مابین نفیر و هیاهو چیست؟
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۵۷
        جناب سولقانی، از مزاح بگذریم
        عارضم که ردیف باید کلمه ی مستقل ودارای معنی باشد
        یعنی حرف و پس وندنباشد مانند
        باوفاتر آشناتر تر ردیف نیست.

        این م در پایان واژگان نفیر و فقیر و غیره که بانو آورده است ضمیر است. ضمایر، علامات و غیره در قوافی بعنوان حرف روّی محسوب نمیشوند و قافیه دانستنشان سراسر عیب است، حال سؤال اینجاست؟ نسبت به ردیف، چه؟ ایراد هست؟
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۲۰
        درود . جناب حکیم.
        با زبان الکنم، این گفته های شما را گفتم... اینکه ردیف ندارد، اینکه حشو است
        اما پاسخِ مؤدبانه ای نشنیدم. مرتد شدم، تکفیرم کردند

        کاش ماها هرگز نمیدانستیم
        از ماست که بر ماست
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۲۸
        سلام

        دوست عزیز عیسی نصراللهی گرامی
        باشناختی که از شما داشتم این اظهار نظر تان خیلی عجیب بود
        اصلا بود و نبود ردیف در شعر اجبار ندارد

        قافیه و ردیف این غزل حافظ را شما تفکیک فرمایید

        غزل شما 20
        روزه یکسو شد و عید آمد و دلها بر خاست
        می ز خمخانه به جوش آمدو می باید خواست

        نوبه ی زهد فروشـــــــــــــــــــــــــان گرا جان بگذشت
        وقت رندی و طــــــــــــــرب کردن رندان پیداست

        والی آخر
        .................
        همچنین غزل شماره 13 و دیگر غزلهای حافظ و سعدی و .......که الان حضور ذهن ندارم


        شاید اشعار حافظی که در کتابخانه شماست با بقیه دیوانش متفاوت باشد

        با ارادت .

        ارسال پاسخ
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۳
        درود بر استاد اخلاق و ادب

        بحث روی و ردیف شعر حافظ نیست
        عارضم که دوستانی اصرار داشتند که شعر بانو طلعت ردیف دارد و میم که. در آخر قوافی اش آمده، آن م ردیف است. ما گفتیم نه، نیست
        نهایتا پیش بینی یا بحثشان غلط از آب درآمد، البته اشکالی ندارد من هم اشتباه کرده و میکنم... پیش می آید

        زنده باشی
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۱۳
        و اینکه این بحث. برای حال دل خودم نبود، بالا هم اشاره کردم.
        یکی از اعضای سایت در هر شعری و در هر پیجی از دوستان، مینویسد پس قوافی؟ پس ردیف؟ من هم اینجا عامدانه سر این بحث را به اصطلاح باز نمودم تا تأثیرگزار باشد، امیدوارم خروجی خوبی به بار نشسته باشد
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2