دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر زیبا بنماران (زیبا)
آخرین اشعار ناب زیبا بنماران (زیبا)
|
شاعرم کردی
با لحن چشمهای پاکت
و من از خدا
ممنونم
هدیه ا ی زلال و
صادق
و پاک برایم آورد
من چشمهای تو را خواهم سرود
کمی صبر کن
باید صد بار پردازشت کنم تا کتاب شوی
من تو را جاوندانه خواهم کرد
مثل آیدای شاملو
آنوقت زنان جهان
به دیدارت آرزومند میشوند
مثل خیال آیدا
زیاد میشوی
و هوس انگیز
آشا
آشای ماه پیکر من
آشای درخشان و پاینده ی من
دلم برای تمام حضورت له له میزند
بیا
از پشت این امواج اینترنتی
ظهور کن
من تمام لحظه هایم را قربانیت میکنم
با من باش
تازه ام کن
تازه تازه
من طعم تو را با فنجانها شریک نمیشوم
پاهایت را تکان بده
برس
با من باش
آشا
سپیده میدمد
و تو در هیاهوی این شهر عجیب
به خواب رفته ای
و من غرق در آبی خیال توام
مهیای توام
با لحن مهربانت صدایم کن
و من
زیبا میشوم
برای تو
در تو
با تو
و تو
انگشتان بلندت را به دور بازویت بچرخان
و دل مرا چنان شاخه های بید
بلرزان
من تپیدن برای تو را دوست دارم
بوی عطر تنت را
نفسهایت را
طعم خنک و مسخ کننده ی گوشهایت را
دلچسبی لبهایت را
وای
وای آشا
سخن بگو
چیزی حرفی کلامی
از دیشب بگو
از دیروز
بعد نگاهی به چشمانم کن
آشا
دلم برای شکل خروج کلمات از میان لبهایت تنگ شده
کاش باران بزند
هوا گرم است
تو که نیستی دلم خنک نمیشود
وای آشا
از چه کسی باید قول بگیرم
از تو
یا از زنها
خانمها
بیایید یک قراری بگذاریم
آشا مال من
دنیا مال شما زنها
آشا مال من
خیال آشا مال من
نگاه آشا مال من
فقط نمیدانم
چیزی برای خان هم می ماند
آی
با تو هم هستم
جناب خان
لطفا آشا مال من
از این به بعد البته
آشا
دلم برایت تنگ است
و دلم با زمانه در جنگ است
این صبح لعنتی چقدر دیر کرده
بیا
دلم
آش آ میخواهد
آش ا میخواهد
آشااااااااااااا
میخواهد ؟
آخ آشا آشا اگر بدانی چه میبینم
وقتی روبرویت هستم
دلچسبترین دست ساز خدا
انسان
بدانسان که دهانم آب می افتد
و نگاهم می کشد مرا تا از قاب بیافتد
دلتنگ دلتنگم
بی تاب بی تابم
خوابی و با رویات
دیونه ی خوابم
طلوع کن
من کوه میشوم تو خورشید شو
بیا
بیا
اینطرف تر
درست روی قلبم بیافت
لطفا
میخواهم دست لبهایم به لبت برسد
قول میدهم گاز نگیرم
فقط این دفعه
نخند
گاز هم بخش مهمی از عشق است
خب من چه کنم
دندانها هم دل دارند
دل دندانهایم هم برایت تنگ میشود
شیر سفید من
یالهایت را روی گردنم تکان بده
سلولهای رگ زنانه ام هوست را دارند
بیا
درست زیر گوشم
صدایم کن
آشا
دل به دلم بده
لب بر لبم بچسبان
زبانت را میخواهم
سیرابم کن
آشا
آشای جدی من
جدی جدی هوایت را کرده ام
عمیق میخواهمت
تو طعم خیال انگیز میوه های بهاری هستی
و در این سرمای استخوان سوز پاییز خسته
عجیب می چسبی
آشای خیال من
خیال انگیز و طاقت سا میخواهمت ...
واگویه های عشق : زیبابنماران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و طولانی است