سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        صف ِ مردانه
        ارسال شده توسط

        م فریاد(محمدرضا زارع)

        در تاریخ : چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۳۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۴۹۰ | نظرات : ۴۶

        پسرك مزد روزانه اش را مي گيرد و دو قسمت مي كند: دوهزار تومان را در يك جيب، و چهار هزارتومان باقي مانده را در جيب ديگر مي گذارد. سپس نگاهي به آسمان مي اندازد: چيزي به غروب آفتاب نمانده است. با عجله به سمت استمبلي سيمان گرفته ي گوشه ي ساختمان نيمه كاره مي رود و دست هايش را مي شويد. آثار گچ ها هنوز با سماجت به شيار انگشتها و ناخنهايش چسبيده اند. با نارضايتي نگاه كوتاهي به پشت و روي دستش و خط گچ و سيمان روي ساعد نحيفش مي اندازد. آبي به صورت گردش مي زند و با انگشت، گوشه ي چشمهاي بادامي اش را پاك مي كند. سپس بر مي خيزد و با دستان خيسش پيراهن و شلواري را كه به تن دارد مي تكاند و راهي نانوايي مي شود...
        نسيم خنك غروب پاييزي، صورتش را مي نوازد و ريه هاي گچ گرفته اش را تازه مي كند. از بالاي جيبش نگاهي به چهار هزار توماني كه براي اجاره خانه كنار گذاشته مي اندازد. با اينكه ريش و سبيلش در نيامده از اين كه مي تواند بار اندوه پدر بيمارش را سبك تر كند و مادر و خواهرش را از شر نگاههاي تحقيرآميز صاحبخانه نجات دهد، احساس مردانگي و غرور مي كند...
        ماه روزه است و نانوايي شلوغ. پسرك زير چشمي تعداد افراد صف مردانه را مي شمارد: دوازده.
        سپس در انتهاي صف مي ايستد. لحظه به لحظه به تعداد افراد پشت سرش اضافه مي شود و انتهاي صف مردانه در كوچه ي كنار نانوايي مي پيچد. صداي اذان كه از بلندگوي مسجد بلند مي شود پسرك به اول صف رسيده است، ولي همين كه مي خواهد دو هزار تومانش را به نانوا بدهد، مردي درشت اندام، با سبيلي پرپشت و شانه كرده، و شكمي فربه پيش مي آيد. دست پسرك را پس مي زند و پول خود را به نانوا مي دهد. پسرك مي گويد:
        • نوبت من بود!
        • حرف اضافي نزن!... پسره ي افغاني!
        • آقا! نوبت من بود!... من توي صف بودم...
        مرد با بي حوصلگي كف دستش را محكم به سينه ي پسرك مي كوبد و پسرك عقب عقب مي رود و به زمين مي خورد... بر مي خيزد و براي گرفتن حق خود، آخرين تلاشش را هم مي كند و به مرد نانوا مي گويد:
        • آقا! به خدا نوبت من بود!
        نانوا با اوقات تلخي مي گويد:
        • برو گمشو ته ِ صف!... اگه يه كلمه ي ديگه حرف بزني اصلا نون بهت نميدم.
        مردهاي ديگري هم كه در صف ايستاده اند هركدام چيزي مي گويند:
        "پسره ي افغاني زبون نفهم!... بچه پر رو!... افغانيا هم واسه ما آدم شدن!... بريد گم شيد توي مملكت خودتون!..."
        پسرك با درماندگي به ديوار تكيه مي دهد و نگاهش را به زمين مي دوزد. عضلات صورتش نشان مي دهد كه با بغض سنگيني دست به گريبان است ولي خودش را سفت گرفته است تا غرور مردانه اش را حفظ كند. ولي روح لطيفش تاب نمي آورد و قطره اشكي از گوشه ي چشمش فرو مي غلتد و روي زمين پخش مي شود. هيچكس حواسش به او نيست، جز زني كه در ابتداي صف زنانه ايستاده است. زن فرو افتادن قطره اشك را از چشم پسرك مي بيند و دلش آتش مي گيرد. پسرك را صدا مي زند. نانهاي روي پيشخوان را جمع مي كند و به او مي دهد. سپس پول پسرك را مي گيرد و جلوي نانوا مي اندازد. بلافاصله نانهاي خودش را هم بر مي دارد و پولش را مي گذارد و مي رود...
        مردها با تعجب به هم نگاه مي كنند... صف مردانه در مردانگي زن محو مي شود...
        پی نوشت:
        "هركس بدين سراي در آيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد. زيرا آنكس كه نزد خدايتعالي به جان ارزد، به نان ارزد"
        زنده ياد ابوالحسن خرقاني-عارف بزرگ قرن 4و5هجري-

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۲۸۵ در تاریخ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۴۸

        سلام استاد ارجمند

        بیکران زیبا

        بداهه :

        دل پُر است از ظُلم و بیداد و اَسَف
        لیک ایزد حق شمار است ( لاتَخَف) خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۰
        سلام بر بانو کوهواره ی گرامی خندانک
        ممنونم از حضور ارزشمندتون خندانک
        و بداهه ی امیدبخشتون خندانک خندانک خندانک
        بله بی گمان روزی هر ذره ای بر مدار حق قرار خواهد گرفت خندانک

        خندانک و چون بیمار شوم پس او شفایم خواهد داد خندانک

        سلامت و برقرار باشید استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸ ۱۴:۱۹
        درود استاد گرامی
        داستانک زیبایی بود
        متاسفانه ما در مشهد بیشتر برخورد داریم با این صحنه های دلخراش که به خاطر ملیت به مردم توهین میکنن و پاچه خواری یک مشت ادم شکم گنده را میکنند که تازه وقتی پا به ایران میگذارند از صدقه سر پول بی ارزشمان به نان و نوایی میرسند و خوب اینجا می ایند هم زیارت میکنند هم سیاحت میکنند.و متاسفانه یادمان نمیاید روزی تن جوانانمان زیر پوتین همین نامردها پر پر میشد.
        ستم دیده این روزها بیشتر از پیش مورد ظلم واقع میشود.
        سپاسگزارم از قلم زیبایتان
        و از این درک والایتان نسبت به مسایل انسانی و اجتماعی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدعلی رضاپور(مهدی)
        جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸ ۱۷:۴۵
        درود، دوست خوبم خندانک
        متاسفانه، بعضی از ما به همدین ها و هم زبان های خودمان در پیکره ی ایران فرهنگی هم توجه کافی نداریم. حالا از اینها هم که بگذریم، انسانیت هم چیز بدی نیست. درود بر شما خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸ ۱۸:۱۴


        سلام بزرگوار

        درود بر احساس پاک وانسانی شما.....داستانک درد ناکی را به زیبایی نوشتید . دست پر مهرتان درد نکند مهربان خندانک خندانک


        نیلوفر (دختر پاییز)
        جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸ ۲۱:۳۳
        درود استاد داستان پر احساسی بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        هدیه جعفری تفرشی(هدیه)
        شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸ ۲۳:۴۰
        خندانک
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        يکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۲
        سلام

        چه آنکه در درگاه خدا به جانی ارزد در خانه عبدالله به نانی ارزد

        یاعلی(ع)

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حامد(شاعر بدخط)
        دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸ ۰۷:۱۱
        خندانک خندانک خندانک
        مریم محبوب
        چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۸ ۱۰:۱۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۸ ۱۲:۲۵
        درود برشما وقلم توانایتان بله این هاکه نوشته اید چون ما در خراسان هستیم بیشتر درگیر این مسائل بوده ایم دست شما درد نکند واقعیت دارد بعضی ها درد غریبی ندیده اند درد غریب را هم حس نمی کنند خندانک خندانک خندانک
        فاطمه غیبی پور
        شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ ۱۲:۴۵
        درود جناب زارع، به موضوع که نه،به درد عمیقی پرداختید که درفرهنگ نافرهنگ برخی ازماخیلی بد ریشه زده، به نظر من تحقير نژاد، ملیت،زادگاه،تحقیرسیرت وصورت باهم..تحقیراراده ی خداوند است.. مگر چندنفر ازما به اراده ی خودش درفلان شکل وصورت وفلان کشور وشهر ومنطقه .. به دنیا اومده که به خودمون اجازه میدیم بابت این موضوع شخصیت یک انسان ديگه رو لگدمال کنیم.....من هم بارها شاهد این رفتارهای زشت وپست بودم..وقلبم ازاينهمه زشتی وبدسرشتی به درد اومده.. امادرود برانسانیت وبزرگی قلم شما که برای این درد دغدغه داشت ونوشت تاشاید این بی فرهنگی ها روکمی بیشتر وعميق تر ببینیم... خندانک خندانک خندانک
        اعظم قارلقی
        شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ ۲۳:۳۰
        خندانک
        عاااالی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۰۲
        درودتان استاد زارع ارجمند
        دردناک ،اما زیبا نوشته بودید طوری که لحظه لحظه اش را نگاه می کردم
        ابری اهسته به چشمم لغزید
        😔😔
        ودردناک تر اینکه مرز انسانیت با رفتار نا هنجار برخی زیر سوال می رود
        انسان ،انسان است ونفسش برای خودش وخدایش ارزشمند
        حالا خواه ایرانی وخواه افغان وهر ملیت وکشوری
        یک انسان اگاه هیچ وقت خود را برتر وبالاتر نمی بیند
        وجان وغرور وزیست دیگران برایش ارزش دارد حتی حیوانات وگیاهان
        وارزشمند است استاد که قلمتان در راستای حقیقت می چرخد ورسالتش را انگونه که باید به انجام می رساند
        مانا باشید ودلتون شاد به ارامش روزگار خندانک
        خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۲۳
        درود شاعر توانا خندانک
        ممنونم که هستید خندانک
        و ممنونم از درک و همراهی شما که نشان از قلب مهربان و روح الهی شما داره خندانک
        امیدوارم روزی برسه که انسانها نه تنها به یکدیگر بلکه به همه ی موجودات، اعم از گیاهان و جانوران و کوهها و دشتها و دریاها و به طور کلی هستی، با پاکی و محبت و احترام نگاه و رفتار کنن خندانک

        دریای دلتون آرام خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۳۸
        درود بر شما جناب زارع
        قلمتان فریاد است از گلوی هر ستمدیده وقابل تقدیر
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۱
        درود استاد شفیعی اندیشمند خندانک
        ممنونم از شاگردنوازیتون خندانک
        و لطفتون به این ناچیز خندانک
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        الناز حاجیان (مهربانی)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
        درگوشه هایِ شهرم کودکانِ کاربه ده گروه تقسیم شده اندو یک گروهِ ده نفره هست که من نامشان رانورگذاشته ام آنهاافغانستانی هستند...افغانی نسبتِ بدیست برایِ آنها لطفا دربکاربُردنِ هرواژه دقت بفرماید
        آنهانان آورِخانواده هستندهم میخندیدوهم محبت میکنند
        آنهاهمه راشرمنده کرده اند ازاینکه کودکی با جثه ریزچگونه میتواندیک گونیِ لبریزاز ظروفِ یکبارمصرف را بردوش حمل کند ودیگری زیرِیک کولرودربسترِظرفِ غذایش خیره به اوشودولقمه اش رابه نمایش بگذارد
        دردمن ازاین است که شهرتاریک است زیراکودکان رادرخانه هاحبس کرده اندتابه تماشایِ فقردرگوشه هایِ شهرنروند
        امابایدکودکان ببینندوبیاموزندکه درفقروثروت هیچ چیزجای نداردجزلبخندومحبت جزهمدردی کودکان نورهستنددرشهرحتی زمانی که شهرخموش باشد
        الناز حاجیان (مهربانی)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۰۶
        افغانی واحدِپولشان هست...مچکرم ازداستانکِ شما
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۱۶
        سلام از یکی از عزیزان اهل افغانستان که درین سایت فعالند پرسیدم اشکال دارد واژه افغانی به کار ببریم و ایشان بلا اشکال دانستند این سوال را برای این از ایشان پرسیدم که خود ایشان واژه افغانی را در اثرشان به کار برده بودند
        ارسال پاسخ
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۲۸
        سلام استادآزادمن شاگردان افغانستانیِ زیادی داشتم
        وبارهاازطرفِ رئیسم نهی شدم
        شماازیکنفرپرس وجوداشتید
        ومن بارهاچه درکودکانِ کاروچه درخانواده هاشان این بحث راشنیده ام
        اینکه بجای افغانی بگویدافغانستانی به خودواون شخص احترام گذاشته اید
        سارا (س.سکوت)
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۴۷
        درودتان نازنین بانو حاجیان
        واژه افغانی که استاد به کار بردن حقیقتیست که در جامعه از این واژه استفاده می کنند کما این به کار بردنش حتی برای ایشان هم رنج اور باشد
        مطعن باشید در جامعه وبرخی افراد استفاده ان رایج است واستاد حقیقت جامعه را به تصویر کشیده اند همان طور که ظلم کردن وپس زدن وپرتاب کردن آنها را ناراحت می کند
        شما در صف نانوایی هستید ویک نفر افغانستانی انجاست
        فرد دیگری او را افغانی صدا می زند شما ایا می توانید جلوی حرف زدنش را بگیرید نه نمی توانید
        پس اینکه جناب زارع از این واژه استفاده کرده اند حقیقت جامعه را به تصویر کشیده اند نه این که خودشان انها را افغانی صدا کنند
        توقع من از داستان گفتن حقیقت است نه کتمان وایشان به زیبایی بیان کردند
        باز هم ببخشید بانو جان که نظرم را نوشتم
        سلامت باشید وتندرست
        ارسال پاسخ
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۵۶
        ساراجان
        من قصدم این است که اگرواژه یِ خوب است بهترش هم هست
        اگردرپرانتزی (افغانستانی)راقیدمیکردندبهتربود
        نه ازارزش اثرکم میکردونه دردی که به دل داردیک افغانستانی
        متاسفانه مادردمان عادت است
        سارا (س.سکوت)
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۱۱
        عزیز بانو جان
        من متوجه هستم که شما از چه در سخن می گویید
        وازرده شده اید ودچار رنجش
        حرف من این است که که جناب زارع براساس حقیقت داستان را نوشته اند وشاید ایشان اصلا از این واژه استفاده نکنند
        ولی حقیقت داستان این است وبسیار هم تلخ
        مطمعنا استاد هم همدرد با هم زبانان ملت افغانستان هستند که این بار را به دوش قلمشان گذاشته اند وگرنه می توانست مثل بیشتر مردم از کنار این مساله راحت بگذرد
        با خواندن اثار ایشان فهمیده ام که ایشان از درک وسواد ووجدان وهمنوع دوستی بالایی برخوردارند
        هرچند که من شاگردی بیش نیستم
        این عادت باید توی چشم مردم نشون داده بشه که بفهمند کارشون اشتباه مثل پس زدن وزمین زدن اون کودک
        البته این شامل فقط کودکان افغانستانی نیست کودکان کار ایران هم زیاد هستند وبی حرمتی به انان بسابیشتر
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۶
        سلام شاعر تصاویر ناب خندانک
        ممنونم از حضور پرمهرتون خندانک
        و نظر ارزشمندتون خندانک
        حق با شماست شاید باید در پی نوشت اشاره میکردم به تفاوت واژه های مصطلح و ادبی به کار رفته در داستان خندانک
        ممنونم از صداقت و صراحتتون خندانک
        سلامت و شاد باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۸
        خندانک
        دروددبر شما خندانک
        ممنونم از توضیحات واقع بینانه تون خندانک
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۴۰
        البته ببخشیدشایدبهتربوداشاره نمیکردم...
        درکل مراببخشیداگرصحبتم باعث رنجش شد
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۴۸
        درودی دیگر شاعر توانا_خانم رحیمی گرامی_
        ممنونم از توضیحات روشن کننده تون
        بله همونجوری که شما هم فرمودید، قصد این ناچیز بعنوان کسی که قلم به دست داره فقط نشان دادن یک تصویر واقعی ناخوشایند در جامعه بود، تصویری که هر انسان سلیم القلب و بی تعصبی دوستش نداره.
        به هرحال امیدوارم هیچکس نرنجیده باشه از بیان الکن این ناچیز، چون واقعاً قصدم فقط گشودن زمینه ای برای تفکر بوده به امید رسیدن به رفتارهای انسانی تر خندانک

        خیلی خیلی از همراهی شما شاعر فهیم سپاسگزارم خندانک
        شرمنده ی لطف بی دریغ شما هستم خندانک
        آسنون دلتون همیشه آفتابی خندانک
        سارا (س.سکوت)
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۵۴
        درود مجدد استاد
        از اینکه صفحه نابتان را اشغال کردم شرمنده
        بزرگوارید استاد خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۱۹
        درود بر شما خانم رحیمی عزیز خندانک
        دشمن ِ نداشته تون شرمنده خندانک
        صفحه ی فریاد، صفحه ی فریاد احساس و اندیشه ست
        بی تعصب، بی قضاوت
        به امید رسیدن همه مون به آگاهی بیشتر
        ممنونم از شما که با حضور متین و ادیبانه و صادقانه تون این باغ رو پربارتر می کنید خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۲۳
        نه اصلاً خانوم حاجیان گرامی خندانک
        اتفاقاً خیلی خوب کردید گفتید
        ممنونم ازتون
        صادقانه میگم من اصلاً بهش فکر نکرده بودم

        راه در جهان یکی ست
        و آن راه راستی ست
        (اشو زرتشت)

        سلامت و شاد باشید خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۵۲
        سلام
        بهتون گفتم که با داستان های شما علاقه به خوندن داستان پیدا کردم
        تازه یه داستانک هم نوشتم
        براتون میفرستم.
        داستان زیبایی بود .
        من کلا با مرز مخالفم . البته نظر من است.
        و مطمئنم روزی مرز ها کم رنگ تر خواهند شد.
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۱
        سلام استاد شاهرخ عزیزم خندانک
        خوشحالم که به داستان علاقه مند شدید
        به به
        بفرستید حتما
        مشتاقانه منتظرم داستان مرد با دانش و تجربه ای مثل شما رو بخونم مطمئنم چیزی خواهم آموخت
        بله مرزها هدیه ی استعمارگران تاریخند
        کره ی زمین وطن انسان است
        به امید جهانی سرشار از انسانیت🌹
        همیشه باشید استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۱۲
        سلام
        دوست گرامی
        مرزبندی و رجحان و برترانگاری باآدمیان خواهد بود تاروزی که انسان به شناخت واقعی خویش برسد که آن زمان تمام این حباب ها محوونابود خواهد شد . واین یک رویا و تخیل نیست بلکه انسان با کشف خویشتن است که از خیال و رویا دور خواهد شد ..... خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
        سلام استاد ناظمی عزیز خندانک
        بله حق با شماست
        انسان خودش را و کلیت هستی را گم‌کرده است
        ممنونم از حضور ارزشمندتون
        سلامت و شاد باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۰۶
        صورت انسان دگر معنی آن دیگر است
        صورت انسان مس و معنی انسان زرست
        مس چه بود لحم و پوست زر چه بود عشق دوست
        این مس اگر زر شود از دو جهان برترست
        «فیض کاشانی»
        درودهای بیکران ، حقیقتی تلخ که بسیار زیبا قلم زدید. خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۳۰
        درود بر شما شاعر آیینه دل خندانک
        به به عجب شعر زیبا و متناسبی خندانک خندانک خندانک
        ممنونم از حضور انرژی بخشتون خندانک
        و شعر زیبایی که زینت بخش این صفحه کردین خندانک
        سلامت و شاد باشید خندانک
        دریای دلتون آرام خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        سارا خوش روش
        دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۲۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۵۰
        درود فریاد جان خندانک
        بسیار زیبا و جان نشین با تلنگری محکم به وجدان خندانک خندانک
        و ناخودآگاه اشکم جاری شد. خندانک
        بمانید و همواره از انسانیت بسرایید. خندانک خندانک خندانک
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۰۵
        در برابر قلمت که چنین شیوا و رسا، دردمندانه و آموزنده سخن می گوید سر خم می کنم خندانک خندانک

        درود بر پدر شریف خندانک
        بسیار عالی و تاثیرگذار خندانک

        رحمت خدا بر روح پاکت خندانک

        سلامت باشید و ثروتمند خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۲۹
        سلام دخترم خندانک
        ممنونم که هستید خندانک
        ممنونم از این همه انرژی مثبتی که می بخشید خندانک
        و ترسیدم وقتی گفتید خدا رحمتت کنه گفتم شاید مُردم خودم خبر ندارم😅
        خندانک رحمتش را بر هر چیزی گسترده است خندانک
        سلامت باشید و ثروتمند خندانک
        این دعای (سلامت باشید و ثروتمند) که از شما یاد گرفتم جزو بهترین دعاهایی ست که در تموم عمرم شنیدم، یه دعای جامع و کامل فقط در چند کلمه! واقعاً ایجاز کلام و اعجاز کلام که میگن همینه خندانک
        ارسال پاسخ
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۴۲
        خندانک برای رحمت خندانک خندانک

        فروتنی شما تحسین برانگیزه خندانک

        قطع به یقین مصداق بارز فروتنی در زمان هستید خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۰۵
        والا بخدا😅
        ما فقط خدا رحمتت کنه رو واسه مرده ها شنیدیم😊
        قرآن خوندن هم فقط دیدیم واسه مرده هاست
        هر جا صدای قرآن میشنویم فک میکنیم یکی مرده

        در صورتی که رحمتش بی زمان و بی مکانه
        قرآن هم واسه خوندن و تفکر کردنه
        نه خوندن و گریه کردن😅
        ممنونم دخترم از نظر لطفی که به این ناچیز دارید خندانک
        خواستم بگویم فرشته ای دیدم جسارت است خندانک
        چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۲۱
        خندانک خندانک بله رحمت خدا در بعد زمان و مکانی خاص جای ندارد خندانک خندانک

        خواهش می کنم پدر بزرگوارم خندانک
        🙈🙈 سپاسمند شما خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1