سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        افسانه مه آلود هاکو و پرشا نگاره های چهل و ششم
        ارسال شده توسط

        مازیارملکوتی نیا

        در تاریخ : چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۳:۲۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۸۱ | نظرات : ۲

         
        نگاره چهل وششم
        ملکه ساتری /فرمان شروع نبرد بزرگ
        جنگجویان دو لشگر/با خشمی که انتهاش رونمیشد حدس زد /از دور به چشمان هم خیره بودند / موجودات عجیبی که برای بردن سربازان بی افتخار به قعر دنیای بدیها بر آسمان نبردگاه در پرواز بودند /با بالهای زیبایی که وقتی زیر اونها قرار میگرفتی /حرارت دنیای واژگون بدیها رو میشد به راحتی حس کرد/موجوداتی که برای بردن سربازان پر افتخار /به دنیای خوبیها در آسمان نبردگاه بالهاشون رو به نمایش میگذاشتند رو هم نمیشد نادیده گرفت /خصوصا وقتی صدای رامشگر روح سربازان منتخبشو رو به رایحه خون این دلاوران پیوند میزدی /به لرزه در اومد آسمان نبردگاه با حضور ارابه با عظمت ملکه ساتری /فرمانروای شروع جنگها/ برای چند دقیقه که انگار هزاران سال طول کشید /گویا زمان از حرکت ایستاد / وبعد از اون صدا.../نبرد بزرگ شروع شده بود حالا/ آواز شکستن استخوان و جمجمه نحیف سربازانی که هیچگاه حتی فکر نکرده بودند که به این هولناکی از میان برداشته خواهند شد / نیزه هایی که به اشکال زیبایی طراحی و ساخته شده بودند /راه اشعه های نور آفتاب / که به سختی خودشون رو از غبار نبردگاه به زمین خونین می رسوندن / میبریدن و باقی این قتل عام زیبایی هارو به قدرت طنین به رحم چکاچک شمشیرهایی میسپردن که در عین صیقلی و بی ریا بودن / با تمام افتخار / اندام های بریده شده آدمیزاده هارو به کشته های مزدوران ملکه سرما / ملکه دره نای  / میرسوندند / سرمای عجیبی مغز استخوانهای بریده شده رو منجمد میکرد / بوی خاک مرطوب از خونابه انسانهایی که در رکاب شه بانو / ملکه پرشا / برای آزادی  و رهایی از قربانی شدن فرزندان انسان  / کشته شد بودند / احساسی از خفگی رو ایجاد میکرد که بی شباهت به زمانی نبود که کابوسی وحشتناک / انسان رو در بر گرفته و هر لحظه آرزوی بیدار شدن رو درش ترغیب میکنه / شه بانو / سراپا خون بود /با زرهی که حالا بهره ای از زیبایی نداشت / چشمان زیبای ملکه پرشا / حالا / در صورت خون آلودش طوری محو شده بود که انگار دو ماهی سرخ  و کوچک رو در دریایی از زشتیها رها کرده باشی / ملکه ساتری و ارابه با شکوهش در بینهایت افق و در نور خورشید در حال محوشدن بودن / حالا مزدوران با ظاهری عجیب / که معلوم نبود چه چیزی زیر زره اشون پنهانه به تاختو تاز مشغول بودند / نبرد بزرگ شروع شده بود و متحدان شه بانو به آرامی در حال اضافه شن به ملکه بزرگ انسانه بودند / نبرد بزرگ توی چشمهـای شه بانو شـروع شده بود حالا ...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۳۲۸ در تاریخ چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۳:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        نیره ناصری نسب
        جمعه ۱۲ شهريور ۱۳۹۵ ۰۹:۱۵
        درود بر شما

        جنگ بین نیکی و بدی همیشه از بحث های بشری بوده هر کدام خود را طرفدار خوبی می پنداشتند و برای خود یارانی داشته اند از ملکه آسمانها تا فرمانروایان زمین ..
        این جنگ در افسانه شما مو به مو جلو می رود
        سپاس خندانک خندانک خندانک
        مازیارملکوتی نیا
        جمعه ۱۲ شهريور ۱۳۹۵ ۲۲:۳۹
        سلام ودرود
        سپاس از فهم بینهایت شما
        امیدوارم از بقیه نگاشته ها لذت ببرید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1