يکشنبه ۲۷ آبان
دو برادر (از: فريادنامه)
ارسال شده توسط م فریاد(محمدرضا زارع) در تاریخ : چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲ ۰۲:۱۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۸۵ | نظرات : ۷
|
|
دو برادر بود. يكي مست باده و ديگري مقيم سجاده. مست را دلي بود از فراق حق سوخته، و زاهد را نگاهي به حوض كوثر دوخته...
ميخواره چون جام مرگ سركشيد، زاهد احوال او و خويش در خواب ديد: آن در مقام وصل بود و رخساره نوراني، وين در ميان حوض كوثر فتاده با صد پشيماني... پس برآشفت و گفت: او گنهكار بود و ما بنده! او را به بر گرفته و ما را به حوض كوثر افكنده!؟
ندا آمد:
تو را داده ايم آنچه مي خواستي
نبيني در آن ذرّه اي كاستي
ولي در برآن بنده بگشوده ايم
كه عمري ميان دلش بوده ايم
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۳۰۹۱ در تاریخ چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲ ۰۲:۱۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.