گاهی با خود می گویم یادی که من از خدا می کنم شکاف عمیقی دارد..
شکافی که تنها با یاد خالصانه خدا پر خواهد شد.. به گمانم توانستم به تو از مفهوم شکاف چیزی بگویم.. آیا با همان یک واژه *خالصانه* حق مطلب ادا نشد؟ شاید باید کمی بیشتر سخن بگویم..
به من بگو چگونه می شود در یاد خدا باشیم و از اعمال شیطان تبعیت کنیم؟
یاد خدا اگر راستین باشد، دیگر شیطانی به اعماق این یاد رخنه می کند؟
یاد خدا اگر هر لحظه در شادی و غم همسو با نحوه زندگی کردن تو باشد، می توان گفت که تو در یاد خدایی و خدا مشتاق تر در یاد توست..
بارها شده یادهای من صرفا جنبه تقاضا به خود گرفته و از ادامه یادم با خدا عرضه ی تقاضایم را می خواهم..
گاهی یادم بوی معامله می دهد که مرا در گرداب رذالت می افکند.. اگر تو مرا این، بدهی.. آن را انجام خواهم داد..
دیگر نگویم از یادهایی که پیوسته در وحشت تنهایی مرا در برمی گیرد و چون از حصار ظلمات رهایی جستم، یاد خدا در اعماق همان گذشته سرد باقی می ماند..
من به این یادها، شکاف در یاد خدا می گویم، چرا که هیچ کدام را ناب و با اخلاص نمی بینم..
کاش می توانستم خدا را آنطور که شایسته حضور پر مهرش است یاد کنم..
و تمام این یادها را خالی می کردم از هر نوع جاه طلبی، تکبر، خودرایی و خلاصه هر چه که در قالب یک یاد شکاف وار جای می گرفت..
بار خدایا.. به تو پناه می برم از یادهای شکاف وارم..
شاهزاده
بسیار زیبا این مفاهیم را به هم پیوند دادید و بر این شبکه مفاهیم، اصطلاح «شکاف در یاد خدا» نام نهادید.
مطلب شما را کاملا حس کردم و فهمیدم. گویا سال هاست که من نیز این شکاف را تجربه نموده ام.
هشداری به جا بود بر غفلتی که همه وقت با من بوده است و از آن غافل مانده ام.
سپاس از این دلنوشته زیبا که بر دل می نشیند.