سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بهزاد بهلولی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۱۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۸ | نظرات : ۴

        مهندس "بهزاد بهلولی" با تخلّص "بهیاد" شاعر ایرانی زاده‌ی سال ۱۳۴۸ خورشیدی در شهرستان میانه در استان آذربایجان‌ شرقی و اکنون ساکن تهران است.
        ایشان تحصیل‌ کرده‌ی دانشگاه تبریز در رشته عمران و همچنین دارای کارشناسی ارشد مدیریت پروژه (PMP) از دانشگاه پردیس تهران است؛ و مهندس عمران و عضو سازمان نظام مهندسی ایران هستند.
        وی خواهرزاده‌ی استاد "قادر طهماسبی" متخلص به "فرید"، از شاعران دفاع مقدس هستند.
        ایشان دوازده مجموعه شعر دارند که در سبک‌های کلاسیک، سپید و موج نو سروده‌اند و بسی جای تاسف دارد که هیچکدام را چاپ نکرده‌اند. 
        بیشتر اشعار ایشان درون مایه‌ی عشق و عاشقی دارند؛ و همچنین اشعاری برای ایران، پدر و مادر دارد که قصیده‌های بلندی هستند.
        قصیده‌ی "ایران" ایشان ۷۶۰ بیت می‌باشد که همزمان تاریخ، جغرافیا، دین و فرهنگ ایران را از زمان پیشدادیان تا سال‌های اخیر، به نظم کشیده است؛ که در نوع خودش چه از نظر تعداد ابیات در قصیده‌سرایی و چه در بیان چند موضوعی قابل توجه می‌باشد.

        ▪︎نمونه شعر:
        (۱)
        از شوق ديدارت چو گل صد چاك بر پيراهنم 
        من خود زليخای خودم، آلوده بادا دامنم!!!
        گفتی كه عاشق گشته‌ای گفتی كه می‌خواهی مرا
        اما چرا آن مدعی معشوق و عاشق خود منم!!!
        هرگز نبودی عاشقم شايد كه حسی داشتی...
        بر مصلحت رفتی ز من، من هم ز خود در رفتنم 
        ای كاش بخشد ايزدم عقلی به من يا دل به تو 
        تا تو به من عاشق شوی يا من ز تو دل بركنم 
        بايد كه ايمان آوری بر مهر... يا كافر شوی
        سنگی به مهرش لعل و بر قهرش ز مومی آهنم 
        پای گرينش مينهی بر روی دل، بهتر برو...
        گر با گزينش يار، من، فردا به آتش خرمنم 
        ديدار ما در آسمان جايی كه روحم پر كشد 
        چيزی نمانده از نفس تا از قفس چون پر زنم 
        هی رفتی و باز آمدی، تكرار  يك سرگشتگی  
        معشوق مجنون گشت و من واله ز بختی روشنم!.
        (۲)
        [چند بیت از قصیده ایران] 
        از تو گويم، سرزمينم، ميهنم، ايران زمين 
        باشی آباد و خوش و خرم، فلات نازنين 
        سرزمين آرش و رستم بگو هستی هنوز
        دوری از آلودگی و دشمنی و قهر و كين 
        سرزمينم دوستت دارم چو جان خويشتن 
        مهر تو شيرين بُود از قند و شهد و انگبين 
        بارها رستی تو از نيرنگ و يأس و از زوال
        كردگارت حافظ و خود بود داداری امين 
        دشت‌ها و رودهايت پر ز آب پاك باد
        كوهايت استوار و مردمانت شاد از اين 
        جايگاه شير و خورشيد و به بالا آن خدا
        خود نگهدارد ترا، داری بزرگی و مهين 
        سرزمين ماد و آذر، پارس، پارت
        آريايی شد همه زين پرچم كوروش یقین 
        سرزمينم عاشقم، عشقم به آبادانيت  
        نيست بر لوح دلم جز مهر تو ای بهترین 
        ای وطن ای اول و آخر چه خوش زادی مرا
        مانده و خوش می‌دهم جان، بر تو خاك برترين.
        (۳)
        تو از زمان ديگری 
        در خواب ديدم من ترا
        اما نگنجيدی به وهم 
        تو از تبار آدمی 
        اما كمی شفاف‌تر 
        من عاشقت گشتم بخواب
        بعد زمان خواهد شكست 
        معنی ز مرگ آهسته گير 
        مفهوم بايستن پذير 
        تا من به تو شايد رسم  
        نزديك‌تر آی ای خيال
        تا ترا لمست كنم 
        نه در خيالم نيستی 
        تو از زمان ديگری 
        شايد كمی آينده‌تر  
        يا نسل قرن كودكی 
        حس می‌كنم من مرده‌ام
        روحم ولی تو روح‌تر 
        بايست بيدارم كنی 
        بايد بيابم خويش را
        بايد وداعی كرد و مرد
        اما بخواب من بمان
        من باز می‌گردم به تو 
        تو آشنا بر ديده‌ای
        تو ساده‌ای
        چون آب در دستان من  
        آب زلالی همچو اشك  
        پيچيده بودن خوب نيست 
        گم می‌شود انسان در او
        گم می‌شود انسان بخود
        تو فرق داری با بشر 
        تو از تبار آدمی 
        تو از زمان ديگری.

        گردآوری و نگارش:
        #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) 
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۸۷۳ در تاریخ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۱۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۴ شاعر این مطلب را خوانده اند

        سیاوش آزاد

        ،

        فرهاد احمدیان

        ،

        سعید فلاحی

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        نقدها و نظرات
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۵۲
        سلام کل قصیده ایران ایشان را از کجا میتوان به دست آورد
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ ۰۵:۲۱
        باهاشون صحبت خواهم کرد و کامل آنرا تهیه خواهم کرد
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ ۰۵:۲۱
        درودتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۲۹
        سلام و عرض درود فراوان بسیار عالی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0