جمعه ۲ آذر
معتاد....
ارسال شده توسط آذر مهتدی در تاریخ : يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۲:۵۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۲۸ | نظرات : ۲۱
|
|
معتادی در باغچه ی سرسبز در خود می پیچید داشت
محتویات رنجهای بشریت را در رگهایش جاساز می کرد.
پیچ های زنگ زده ی دست و پایش را در سرمای آذرماه سفت می کرد تا از هم وا نشود.. اما تمام جسمش چون
ساختمان پلاسکو در خود فرو ریخت.
زمانی گذشت تا دوباره چشمم به وجود درهم تکیده اش
ثابت شود. ذهنم میخکوب شودو روحم از شدت اندوه
تحمل قفس تنم را نداشته باشد.
آه مادرت ترا در این حال ببیند که می میرد. بی رحم...
بزرگترین جانیان و سنگدلترین جنایت پیشگان کسانی
هستند که به خودشان رحم نمی کنند. وقتی کسی خود را دوست نداشته باشد چگونه به دیگران عشق بورزد..
در ماشین که نشستم حس هیچ امنیتی گرمم نکرد.
در سرمای باغچه وجود مردی تکیده که دیگر جوانی و پیریش به چشم نمی امد حال دلم را خراب کرده بود .
بی اختیار زیر لب زمزمه کردم بیچاره مادرش.....
۲۶آذر۱۴۰۰
آذر.م
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۱۷۵۷ در تاریخ يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۲:۵۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درود جناب حکیم گرامی استاد محترم | |
|
درود جناب مازیار گرامی سپاس از حضور پر مهرتان | |
|
د رود جناب آزاد سپاس از حضور پر مهرتان خوشحالم که با قسمتی از نوشته ام انس گرفتید. اما احساسی بود که برایم به وجود آمده بود. و اشتراک گذاشتم. ان شاالله از مشاهده این صحنه ها روز به روز محرومتر باشیم. و دنیایی پر از نشاط را درکنار هم تجربه کنیم اگر انسانهایی که خود را حالا در هرشرایطی به ورطه نابودی می کشند می دانستند که می توانستند با کمی تلاش انسان بهتری باشند مسلما جهان بهتری داشتیم. و آخر کلام من بالشخصه نگاهم به پیرامون و مردم نگاهی به خانواده است در ابعاد بزرگتر. مسیولیتی که بر گردن تک تکمان قرار دارد. و به عنوان یک مادر و یک معلم همیشه نگران فرزندان آب و خاکم هستم. | |
|
درود جناب افشاری گرامی سپاس از حضور و نظر پر مهرتان من هم موافقم و با وجود معضلات اجتماعی مشکلات از درون هر فردی شکل می گیرد. سخت معتقدم با تغییر دیدگاه زندگی تغییر خواهد کرد. کاش با تغییر نگاه امان بتوانیم زندگی زیباتر و سالمتری را در کنار هم تجربه کنیم | |
|
درود جناب حسنعلی گرامی سپاس از حضورتان و نگاه پرمهرتان کاش بتوانیم در چشمها ی مردم موج امید و شادی ببینیم تا قلبمان به جز شادی چیزی حس نکند . لبخندها بر لبهای خشگیده ی پیر و جوان بنشیند و دنیایمان را رنگ نشاط پر کند | |
|
درود جناب فتحی گرامی سپاس از مهر حضور و لطف نگاهتان موافقم البته اعتیاد تنها درد جامعه امروز نیست. ناامیدی و یاس از عدم موفقیت ضعفا را به ورطه های نابودی می کشاند و این آغاز معضلات جامعه کنونی ست و ریشه ه یابی آن در این مجمل نمی گنجد اما به اشاره مرور شود. یکی از آنها جدا از شخصیت های ناپخته و رها شده انسانی سیاست گذاری های سود جویانه کارتلهای حهانی ست و دردآفرینی های نیازبخشی | |
|
درود بر شما جناب سبکبار گرامی سپاس از حضور پر مهر و موثرتان بله ای کاش ما هم تاثیری در بهبود وضعیت داشتیم. در حال حاضر به اطراف که نگاه کنیم کم نیستند جوانانی که در این ورطه سقوط کرده اند به هزار و یک دلیل، قصد من قضاوت نبود قصدم نگاه لحظه ای اکثر ما هست که دوربین به دست از دردها تصویر برداری می کنیم و فقط بازیگر بخشی از صحنه زندگی هستیم صحنه همچنان پابرجاست ما رهگذر.. و اما مسیولیت هر کس واضح اگر توانی در بهبودی وضع موجود داریم بسم الله ... اما من دورادور دیدم که نه به زور و جبر نه به عشق و مهر اکثر این افراد باید دوره ای را طی کنند تا خود خسته شوند و دست کمک دراز کنند نه کمک موقتی که دوروز بهبودی سپس برگشت و تغییر رویه در جهت منفی تر. متاسفم برای بشریت که هر بار در دامی می افتد و سیاستگزاران روز به روز ملت ها را وسیله و ابزار فرض می کنند و ملت های عقب نگه داشته شده هم که حال و روزشان معلوم... خودشان در بدبخت ماندن خود شریک می شوند ... به هر حال بحث زیاد است اما قصد قضاوت ندارم همه ما و اطرافیان و عزیزانمون اگر به سلاح علم و دانایی مجهز نشویم مسلما به نوعی درگیر مصایب خواهیم بود درد هست اما درمان سخت است وقتی زخم کاریست. اعتیاد زخم زدن با زهری در تمام رگهای حیاتی است. پادزهرش همت و مردانگی و تلاش مضاعف بشریت . | |
|
درود بر شما یاسی نازنین متاسفم برای مردمم که دردناکترین حالات بشری را در حالی مشهده می کنند که به علم و دانش خود می نازیم وهنوز راه درست زندگی کردن را به خود و دیگران نتوانستیم بیاموزیم. کاش روزی برسد که جوان شاداب و تندرست باشد و پیر شاد از غرور و تفخرش به جوان بودن و بالندگی و رشد جامعه اش. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.