سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        پوشالی
        ارسال شده توسط

        نسرین علی وردی زاده

        در تاریخ : دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۲:۳۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۳۳ | نظرات : ۸

           رفتنش دور از باور بود. مثل فاجعه می‌ماند. بوی مرگ می‌داد. بوی درد! بوی ماتم! بوی گندِ نفرت! انگار که زندگی به ته رسیده بود. انگار که اشتیاق نم کشیده بود. انگار که پل‌های پشت سرم پوسیده بود. حسِ مات شدن، داشت خفه‌ام می‌کرد. غمِ ترک شدن ویرانه‌ام می‌کرد. من لال شده بودم. درد، لالم کرده بود.
           یادم می‌آمد روزهایی را که مرا می‌برد آنجا! می‌نشاند روی یک تکه سنگ! کنار صافیِ رود! یک جا زیر سقفِ آسمان! بعد خودش می‌نشست. کبریت می‌کشید. و آتش می‌انداخت به جانِ هیزم‌های خاموش شدهٔ هفتهٔ قبل! کتریِ سیاه شده‌ای را که سر راه از قهوه‌خانهٔ حاج علی گرفته بود، می‌گذاشت روی آن! و از پشت بخاری که به هوا می‌رفت، نگاهِ مردانه‌اش را نصیب من می‌کرد. نگاهی که یک عمر فقط فکر کرده بودم که مردانه است.
           مرد اگر بود، با یک خودکشیِ ساختگیِ دختر‌خاله‌ای که فقط ادعای دوست داشتنِ او را داشت، بی‌خیالِ دلدادگی‌هایش نمی‌شد. بی‌خیالِ وعده‌هایش! وعید‌هایش! بی‌خیالِ نامزدی که روزی زل می‌زد در چشم‌هایش و می‌گفت: «تو آرامش منی!»
           و من آرامش او بودم و نبودم. در قلب او بودم و نبودم. کنار او بودم و نبودم. بعد از آن بلوا، خودش نمی‌خواست. نمی‌خواست که باشم. که بمانم. که بجنگم. از ترسِ از دست رفتنِ دخترخاله‌اش، فقط می‌خواست طلاقم بدهد. و داد. و خودش را محکوم کرد و مرا محروم! و ای لعنت به بودن‌های پوشالی! لعنت به امیدهای واهی! و ای لعنت به تمامِ آمدن‌هایی که پای ماندنشان، لنگ می‌زند...!
         
        نسرین علی‌وردی
        ۱۴۰۰/۲/۴

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۲۰۹ در تاریخ دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۲:۳۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۰:۵۴
        درود بانو
        بسیار
        غمگین
        بود خندانک
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۰۱
        درود متقابل
        ممنون از نگاه شما
        و سپاس از وقتی که گذاشتید🙏🌹
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۳
        خندانک
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۴۹
        🌺🌹
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۵۴
        درود
        قمتان نویسا
        امیدوارم کلک ادبی‌تان به شادی نویسا گردد...
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۴۹
        سپاسگزارم جناب کیانی
        ممنون از شما
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۷:۰۲
        دورود بر شما نازنین بانو
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۴۹
        ممنونم مهربانو🌹
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3