شنبه ۱ دی
اشعار دفتر شعرِ امیر نازنین شاعر علی بابایی(بابک)
|
|
نشسته زیر سایبان
به سمت ماه و آسمان
برای دیدن کسی
که بوده خوب و مهربان
و ابروان و چشمها
مثال
|
|
|
|
|
دستان تو آرامش دستان من است
این تحفه که گفتی همه جان من است
دیشب به خیال خود که تنها بودی
دیدم که
|
|
|
|
|
عشق دنیای مرا در هم ریخت
و تو را کنج دل من آویخت
سالیانیست که در این دلمی
تو همون موج لب ساحلمی
|
|
|
|
|
تو را من بی بهانه, عاشقانه دوستت دارم
تو را امروز و فردا نه
تو را من جاودانه دوستت دارم
تو را م
|
|
|
|
|
بی تو دریا و من انگار پر از تردیدیم
هر دو انگار فقط چشم تو را میدیدیم
لب ساحل که پر از همهمه و غوغ
|
|
|
|
|
منم و دفار شعری که بی تو پاییز است
و از تمام وجود تو، بی تو لبریز است
نبوده ای تو ولی، برگ برگ این
|
|
|
|
|
دل من سمت تو انگار هوایی شده است
یاد ایام قدیم افتادم
اولین بار که چشمم به نگاهت افتاد
ودلم ریخت
|
|
|
|
|
تو هم مثل منی انگار اما دورتر از من
تو هم انگار تنهایی ولی مجبورتر از من
تو هم در دل غمی داری ولی
|
|
|