پنجشنبه ۶ دی
اشعار دفتر شعرِ شعرهای شاعر یک لاقبا شاعر سعید فلاحی
|
|
بی تو
تمام فصل ها را پیمودم
در آنچه مانده ام
تنهایی است...
|
|
|
|
|
سکوت ام را ببین
پر است
از ناگفته های نگفته!...
|
|
|
|
|
هر شب
همه ی شعرهایم را می بوسم
تنها به گمان آنکه
تو زیر لب زمزمه کرده ای!...
|
|
|
|
|
دلتنگی
خنجری ست در پهلو
مدام تیر میکشد...
|
|
|
|
|
پر است
از رد پای تو
سنگ فرش خیالم ...
|
|
|
|
|
تقدیر صنوبرها
مرگ نیست
نیمکتی است
که عشق میفهمد...
|
|
|
|
|
"ﺩﻭﺳﺖ ﺍﺕ ﺩﺍﺭﻡ" ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ
ﺑﯿﻦ ِ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ...
شک نکن !
ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ ابراز
یا تو نمی شنوی یا من...
|
|
|
|
|
لیلا
در این باغِ سیب
حوّای من بمان!
من آدمِ توام.
|
|
|
|
|
آه لیلا
برای عبودیت
در معابد آغوشت
راه ام را
از راه پدرانم کج کردم
من در دین تو
به تمام شریع
|
|
|
|
|
شهرزاد قصه های من
هزار و یک شب به سر رسید
قصه ی آمدنت را
کی می آیی؟!
|
|
|