چهارشنبه ۱۶ آبان
اشعار دفتر شعرِ دلنوشته شاعر فرزانه ایروانی
|
|
من به تاریکی شب…
درسکوتی محض,
درزیرنورشمعی نیمه جان…
باتمام وجودم محوتماشای
شاهکارخلق
|
|
|
|
|
چقدر باید شعر بگویم؟
به شوق تو که شعر میگویم
شعور در من ، خیز بر میدارد
شیار به شیار جانم، پر
|
|
|
|
|
امشب
در میان طوفانی از
اماج حربیان
من به چشمان
تو
تقیه کردم
|
|
|
|
|
تندیس بیروح برنزی
وسط میدان شهر، دود آلود
چشم به که دارد در افق؟
انتظار کدام دست را میکشد
تا
|
|
|
|
|
میدانم خدا نیستی
اما واژه واژه هایی که از لب تو می بارند
حکم آیه های کتاب مقدس را دارند
به زیبایی
|
|
|
|
|
نجوای_صدا_آوای_غمگین
@avayeghamgin
به تازگی ....
واژه هایم، بوی خوشی گرفته.
قلم به یاد تو
|
|
|
|
|
@avayeghamgin
پلک گشودی و خورشید نگاهت
بر شعر من افتاد
‹ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟›
|
|
|
|
|
مرا،
منِ
خسته از نامردمان،
منِ
ناکام از عشق یار،
سینه-سوز روزگار را
اندکی سیراب کن از دید
|
|
|
|
|
من در مکتب عشق
پیش تو زانو زدم به مشق عشق
تو با نگاهی
هزاران مساله از عشق را
به خطی از نور
ب
|
|
|
|
|
زخمِ چشمِ کدام شورچشمی،
زخم زد
من و تُنگ شیشه ای واژه هایم را؟
چشم وا کن
برخیز
به عیادت آم
|
|
|
|
|
دیشب زیر برج مینو
بهشت می فروختند
حراجی بر دستان
خاک آلود
روبه قبله معبود
می چکید دانه
|
|
|
|
|
چقدر باید شعر بگویم؟
به شوق تو که شعر میگویم
شعور در من ، خیز بر میدارد
شیار به شیار جانم، پر
|
|
|