سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ شربیان قایداسی شاعر مرتضی ناطقی شربیانی ، ناطقی
|
|
آمدم دیدم تو رفتی سینهام آتش گرفت
شوق پروازم به دل ماند،پیلهام آتش گرفت
|
|
|
|
|
در معبد دیدارِ عشقم با دل و جان آمدی
در غروب عشق من دیدم شتابان آمدی
|
|
|
|
|
خواستی همدردِ من گردی گرفتارم شدی
درد را مرهم شدی اینک ولی یارم شدی
|
|
|
|
|
عاشقم کردی که اینگونه غزل خوانم کنی
خواستی کین پادشاهی بر دل و جانم کنی
|
|
|
|
|
گلدی گئجه یوز ناز و عتاب ایلهدی گئتدی
مجنونی هوس باز حساب ایلهدی گئتدی
|
|
|
|
|
مادرم بر درد من هر لحظه درمان بودو رفت
آفرینش را وجودش بهرِ برهان بودو رفت
|
|
|
|
|
کاش بودم کربلا، خود را میانِ کاروان جا میزدم
بود دریایی پر از خون دل به دریا میزدم
|
|
|
|
|
آمدی درقلبم این شور و شَرَم را بنگری
یه به روی صورتم اشکِ تَرَم را بنگری
|
|
|
|
|
عاشقم کردی که اینگونه غزل خوانم کنی
خواستی کین پادشاهی بر دل و جانم کنی
|
|
|
|
|
ای نگارا جان من اینقدر گرفتارم نکن
خود گلِ زیبایی و من را دگر خارم نکن
|
|
|
|
|
در شب دیدارِ یارم دیدمش ، آن میرود
دست در دست رقیبم در پیِ آن میرود
|
|
|
|
|
بنی آدم اعضای یک پیکرند
به دنیا پیِ حذف یکدیگرند
|
|
|