صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۹۸۱۹ |
تا کنون 331 کاربر 1426 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
ازمن ز روح پرسید
گفتم انرژی ایست که ،
چهار دست و پا نداره
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۸۹۷ در تاریخ دیروز
نظرات: ۹
|
|
توچقدر بی چشم و روویی مثل گربه ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۸۶۸ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۱۶
|
|
حرکت میکرد تصویر
درتابلوی ، زیبای آکواریوم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۸۴۶ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۲۶
|
|
آیا میمانَد ، برسر حرفش پَری ؟ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۸۲۵ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۱۶
|
|
کارم ز نوه نبیره گذشته
ندیده ای زبین آنهمه هزاره های ،
بیشمارم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۷۹۹ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۱۰
مجموع ۱۵۷۳ پست فعال در ۳۱۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
غول (داستان کوتاه سورئال) در دشتی دَرَندشت ، یک زن شوهرِثروتمند درحالِ سیاحت بودند . نسبت به واکاویِ رموزِخلقت ، کنجکاوی میکردند . ثروت آنها علاوه بر مکنت ،
|
|
چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۲
نظرات: ۸
|
|
شُغلَم ؟ شَلغم ! (سورئالِ آمیخته به رئال) تیتر مسخره ایه ، نه ؟ ولی ازنظرمن ، نه . قوم و قبیله ی ما و میوه ها ، شغلمون با اسممون یکیه . مثل آدما نیستیم که به طرف میگن آقای دادست
|
|
چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۵۱
نظرات: ۱۶
|
|
شکستنی مثل حباب : سلام داداش منوچهر : سلام ، آبجی پریچهر : آبجی خانوم چه سعادتی ! شما کجا ؟ اینجا کجا ؟ حالتون چطوره ؟ مدتیه که سایه تون سنگین شده : چی بگم آقاداداش ، ش
|
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۱
نظرات: ۹
|
|
غلط املائی (داستان کوتاه مضحک) درکلاس درس ، معلم رو به شاگرد : حسن ! : بله آقا : بله و بلا ، پاشو واستا ! : آقا بله : آقا و آغُل . کِی میخوای آدم بشی؟ چندبار درحضو
|
|
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ۰۵:۳۲
نظرات: ۴
|
|
ماجراهای ناب قهوه خانه ای داشت درمرکزشهر . تووی یک کوچه ، مقابل زورخانه ی پهلوان . درآن قهوه خانه ، علاوه برچای دبشِ لب سوزِ قندپهلو ودم کشیده با سماوربزرگ و جوندار، ظهرها دیزی س
|
|
يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۵:۲۳
نظرات: ۵
مجموع ۱۴۹ پست فعال در ۳۰ صفحه |