سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

دوشنبه ۱ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی


بهمن بیدقی

بهمن بیدقی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵

برج تولد:

برج دلو

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸

شغل

:
مهندس عمران

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه

امتیاز

:
۱۰۵۲۸
تا کنون 343 کاربر 1504 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید

لیست دفاتر شعر


۱


اشعار ارسال شده

محشر بود شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

محشر بود ...
این شعر را ۲ شاعر ۵ بار خوانده اند.
جمیله عجم(بانوی واژه ها) ، بهمن بیدقی
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۷۱ در تاریخ دیروز    نظرات: ۲
گودبای پارتی شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

break dance  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۳۶ در تاریخ ۳ روز پیش    نظرات: ۸
تیغ دوشاخه ی ماهی شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

تو مثل تیغ دوشاخه ای ، رخنه کرده بین حلقوم  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۰۱۷ در تاریخ ۹ روز پیش    نظرات: ۰
توظالم نیستی ؟ شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

تو که میگویی ظالم نیستی ، ظالم نیستی ؟ اینرا میگویی چون عادل نیستی  ...
این شعر را ۱ شاعر ۵ بار خوانده اند.
بهمن بیدقی
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۲۷ در تاریخ دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ ۰۷:۵۳    نظرات: ۰
تنها راهِ نجات شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

دیگرخسته ام ازخود ، پس برس به دادم  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۰۶ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۰

مجموع ۱۶۷۷ پست فعال در ۳۳۶ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی


غلط املائی (داستان کوتاه مضحک)
 
درکلاس درس ، معلم رو به شاگرد : حسن !
: بله آقا
: بله و بلا ، پاشو واستا !
: آقا بله
: آقا و آغُل . کِی میخوای آدم بشی؟ چندبار درحضو
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ۰۵:۳۲    نظرات: ۴

ماجراهای ناب
 
قهوه خانه ای داشت درمرکزشهر . تووی یک کوچه ، مقابل زورخانه ی پهلوان .
درآن قهوه خانه ، علاوه برچای دبشِ لب سوزِ قندپهلو ودم کشیده با سماوربزرگ و جوندار، ظهرها دیزی س
يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۵:۲۳    نظرات: ۵

بد سلیقه
 
در راه پله بودند که زنگ موبایل مرد به صدا درآمد . مرد پس از سلام وبعد ازمکثی گفت : الآن خودمو میرسونم، کسی که نمرده ؟ الحمدلله و بعد موبایل را  خاموش کرد و به خانم گفت :
پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۲:۴۸    نظرات: ۸

من ازکجا باید بدونم ؟
 
زنگ تلفن دفترش به صدا درآمد . ازحراست اداره بود : خانمی با شما کار دارند .
اسمشونو بپرسید !
: خانم ! اسمتونو می پرسند .
: بفرمایید دخترخاله شون هس
يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹    نظرات: ۴

مرغ مقلد
 
دوستِ جدیدش  کاملیا ، نفوذ بسیار زیادی بر او داشت . دختر دِردو  و پُرجنبشی که در مقابل بزرگسالان ظاهری تأیید شده داشت وشیطونی هایش درمیان همسن وسالانش قابل کتمان نب
چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۳    نظرات: ۷
مجموع ۱۵۱ پست فعال در ۳۱ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1