صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
 بهمن بیدقی |
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۱۰۰۹۲ |
| تا کنون 335 کاربر 1457 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
تا جدایی قدری مانده ،
قدر ایام را بدانیم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۵۷۵ در تاریخ دیروز
نظرات: ۸
|
|
|
درشهری که مرگ ،
عبادت بشمارمی آید ،
زندگی به چشم ، قمارمی آید
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۵۲۴ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۱۱
|
|
|
میرسد به فرجامی خوب ،
به یقین فردای ما
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۴۹۹ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۲۳
|
|
|
سرم سرگیجه گرفته ،
آلفرد هیچکاک کو؟
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۴۸۰ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۱۶
|
|
|
چه گوشخراش است ،
این سکوت
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۴۵۶ در تاریخ ۶ روز پیش
نظرات: ۱۴
| مجموع ۱۵۹۹ پست فعال در ۳۲۰ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
|
![]()
نذری
دوتا دوست ، تووی کوچه توپ بازی می کردند . دوتا دوستِ شش ساله .
یکی شون فرزتر بود و هِی به اون یکی گُل میزد .
اون یکی حرصش دراومده بود . مخصوصاً کُرکُری هم چاشنی ب
|
|
چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۴:۲۸
نظرات: ۴
|
|
|
![]()
کله پزی سیّد
فریبرز در را برای دوستش باز کرد و هر دو وارد کله‌پزی شدند . دوستش سلام کرد و جواب شنید . فریبرز : سلام آقا سید . صبح زیبای شما بخیر
آقا سید : بَه آقا فریبرز، سل
|
|
شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۲۷
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
سناریو
من بارها و بارها با اتفاقاتی برخورد نموده ام که دوستشان نداشته ام، ولی هیچگاه به خودم اجازه نداده ام که از خدای مهربانم در بروز آن حوادث و اتفاقات غمگین ، خرده بگیرم .
یک
|
|
جمعه ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۳۷
نظرات: ۴
|
|
|
![]()
تغییر قیافه
مازیار موذیانه مُوزر به دست ، مقابل آینه ایستاده بود . دکمه ی مُوزر را روشن کرد . مدتی بعد مازیار، یه جوردیگه شده بود. ازپله های خونه ی دوبلکس شون که پایین اومد، لرز
|
|
يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۴۶
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
پناه
اصابتِ هراس گونه ی مکررِ جسمی به شیشه ، کودک را سراسیمه به کنار پنجره کشاند .
ناگهان گنجشکی را دید که انگار ازچیزی ترسیده باشد ، خود را به شیشه می کوبد .
سریعاً پنجره ر
|
|
پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۳۹
نظرات: ۰
| مجموع ۱۵۰ پست فعال در ۳۰ صفحه |
