صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۸۴۹۲ |
تا کنون 301 کاربر 1288 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
سرِ سجاده ی نورم
ساکن ، اما درعبورم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۸۷۵۰ در تاریخ دیروز
نظرات: ۴
|
|
کاشکی افسردگی ها ، درما بمیرند
دَم به دَم دل شاد بادا
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۸۷۲۹ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۸
|
|
آبادیِ زندگیم ، با توست اِی دوست که آباده
با باده ای که می دهی ام ، غم و درد برباده
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۸۶۹۸ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۶
|
|
آنقدرحرف زد ،
مخ ام را خورد
مرا به کابوسِ ولوله جادو برد
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۸۶۸۳ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۴
|
|
ای خروشین سینه های چاک چاک ! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۸۶۵۷ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۱۶
مجموع ۱۳۷۶ پست فعال در ۲۷۶ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
دو هندوانه پس از اتمام دانشگاه ، رفت سربازی . دوران سربازیش که تموم شد ، کاری همخوان با مدرک دانشگاهی اش پیدا کرد . یه خدایا به امید تو و یه یاعلی مدد گفت و بلافاصله شروع به
|
|
چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ۱۳:۲۶
نظرات: ۲
|
|
باخودم حرف میزنم با خودم داشتم به صورتِ رِنگی بر وزنِ آهنگِ عروسی میخوندم : چیییکار بکنم ؟ ... تا اون از من راضی بشه ؟ نَفْس ام بقیه شو اومد : بادا بادا مبارک بادا ایشالله م
|
|
چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۰۴:۵۴
نظرات: ۱۱
|
|
برکت خواهر کوچیکه گفت : آبجی رووم نمیشه ولی دوباره اومدم یه مقدار پول ازتون قرض کنم . خواهر بزرگه گفت : همین چند روز پیش قرض کردی ، موضوع چیه ؟ خواهر کوچیکه : پولها تووی این
|
|
دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰ ۰۴:۳۹
نظرات: ۰
|
|
خرگوشی که ازهویج متنفربود آن پیرمرد در بسترش ، نفس های آخرش را می کشید . فرزند، درکنار بسترِ پدر، پس ازآنهمه نذر و دعاها و ناله ها ، انتظار سلامت دوباره ی او را می کشید . آنها یک عمر ب
|
|
سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۲۶
نظرات: ۴
|
|
اینهمه خوشبختی محاله دوستِ گردن کلفتش رُو تووی خیابان دید ، دوستش گفت : سلام بهمن ، چطوری ؟ همه چی ردیفه ؟ بهمن با آرامش ومتانت گفت : خوب ، ردیف ، بهشت ، همه چیز از روی حساب کتاب
|
|
چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۰۴:۴۲
نظرات: ۲
مجموع ۱۴۶ پست فعال در ۳۰ صفحه |