سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 11 بهمن 1403
    1 شعبان 1446
      Thursday 30 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

        پنجشنبه ۱۱ بهمن

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        میدونی شغلِت چیه ؟
        ارسال شده توسط

        بهمن بیدقی

        در تاریخ : پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۰۴:۲۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۳۱ | نظرات : ۴

        میدونی شغلِت چیه ؟
         
        ماجرای اول :
        صبح که سرپرست کارگاه وارد کارگاه شد ، نگهبانِ شب را صدا زد وگفت : چه خبر؟
        نگهبانِ شب ، با حالتی شاکی گفت : آقای مهندس دیشب برای تخلیه ی بار، اینقدر اینا سر وصدا کردن ، نگذاشتن بخوابیم .
        سرپرست کارگاه درحالیکه چشمانش از تعجب گرد شده بود پرسید : مگه تو شبا میخوابی ؟
        نگهبان گفت : مگه شما شبا نمیخوابین ؟
        مهندس پرسید : اصلاً حرفای روزِ اولی که برای استخدام ، پیشم اومدی رُو یادته ؟
        نگهبان گفت : کدوم حرفا آقا ؟
        مهندس زیرلب گفت : با کی اومدیم سیزده بدر وبا اون کل کل نکرد وگفت : برو مسئولِ امورمالی کارِت داره .
        نگهبان که از کانکس خارج شد ، مهندس سریع به مسئول امور مالی تماس گرفت و گفت : تسویه ی این نگهبانه رُو بده و بهش بگو : بِرِه خونه ش هرچقدر دلش میخواد بخوابه .
        با ورودش به امورمالی ، مسئول اونجا بهش گفت : چند شب پیش ، یکی به من گفت : شب تو رُو تووی کانکس نگهبانی دیده که خواب بودی .
        نگهبان گفت : نمیدونم چرا همه با خوابِ شبِ من مشکل پیدا کردن ؟
        مسئول امورمالی گفت : با خواب درشب نه ، با خوابِ نگهبان شب در شب ، و تسویه ش رُو داد و او هم درحالیکه غُرغُر میکرد ، مسئول ، درِ کانکس رُو براش بازکرد وگفت : خداحافظ ، تووی خونه ، خواب خوش بگذره .
         
        ماجرای دوم :
        منطقه ی آموزش نظامی ، اردوگاهی بود چند کیلومتر پَرت افتاده از جاده ، که دورادورش جنگل بود . یکی از مسئولینِ آموزش نظامی ، روزی با لباسِ عادی و غیرنظامی ، به سربازی که در کناری  برای نگهبانی مأمورش کرده بودند نزدیک شد وگفت : معذرت میخوام جناب سرباز! شما ازچی دارید نگهبانی میکنید و اینجا پاس میدید ؟
        سرباز گفت : نمیدونم ، گفتن اینجا نگهبانی بدم .
        مسئول گفت : میدونم ، ولی از چی ؟
        سرباز گفت : نمیدونم از چی ، ولی میدونم که از من اینو خواستن .
        مسئول آموزش دیگه حرفی برای گفتن نداشت . چند لحظه ازاینهمه تعهد !!! سرش گیج رفت .
         
        ماجرای سوم :
        برعکس دو تا ماجرای قبلی ، یه کارگرساده ی ساختمانی بود که روزی که بنّا نبود ، سرپرست کارگاه ، که از فرزی وهوش اوخوشش می اومد به اوگفت : فلانی ! امروز بنّا نیومده میتونی طاق ضربی بزنی ؟  گفت : تا حالا نزدم ولی امتحانش ضرری نداره .
        زد و از بنّا هم بهتر این کارو انجام داد .
        سرپرست کارگاه گفت : دیوارچینی چطور؟
        گفت : امتحان میکنم
        بازهم بهتر از بنّا انجام داد
        چند روز بعد ، اونو توو کارگاه بعنوان آچار فرانسه می شناختند .
        یکی دوسالی که گذشت و درحالیکه او از کارگاه به دلیلی رفته بود سرپرست کارگاه شنید ، او به عنوانِ نماکارِ آجر سه سانتی پیمانکار شده و اکثر کارهاشو هم خودش انجام میده .
        در واقع از سفت کاری ، کارش به نازک کاری کشیده بود .
        مهندس سرپرست کارگاه به شوخی به کسی که این خبر رُو به او داده بود گفت : ببین کارگر نمی خواد بریم پیشش کارکنیم ؟
         
        بهمن بیدقی 1400/10/26

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۹۴۷ در تاریخ پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۰۴:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۵۴

        سلام و درودها

        زیبا و حکمت آموز و حقیقت نما نوشتید

        اما صد افسوس که واقعیت اغلب اوقات در جامعه کنونی چنین نیست و انسان های کاربلد معمولاً در مملکت ما بیکارند و پُشتِ میز نشین های ِ نه چندان کارآمد برسرکار .

        سلامت باشید و سرافراز
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۹:۳۲
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاسگزارم از شما
        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۵۸
        سلام
        وعرض ارادت خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۱:۱۸
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2