17

من دیفتری دارم ، چهل سالست
تصویر ناهمدوس، از یک دست
وجه برات عشق و عرفان باد
نام عدالت، در دهان  مست

من خسته ام از شاخ اقلیمی
از فیلتر بالاگذر ، از مغز
از کامپوزیت شب ،طلبکارم
از سختکیشان به ظاهر نغز

نخجیر زردم ، پر شد از تزویر
رنج نرول، بر شانه سنگینست
من با اللها ،بر سر جنگم

اذعان شلغمهای شیرینست

جنتیل رازالود ، رویا شد
در مشرق آرام اورجینال
پالس خزه ، بسیار اکتیوست
در آرزوی ریشه ، در یخچال

نیترات دردم، در دهان شعر
با احتمال گوسی یک خان
تا برج غم ، باروخ میخوانم
در مدفن گرگان آویزان

من ذات یک آبی لحم دور
هنجار در نیزار گالوانی
من موجهای وحشی ویتاس
در باک شیر هاورس بارانی

اسلایس قارچ جنگلی سردم
محض بلوک نفت و بمباران
پهنای باند مانتویی طوسی
ماهوت نرم رقص ،در تهران

ممزوج خونم با تب شمشیر
آشوب عنصرهای ششگانه
من مادیانی ابلق و بیباک
راپسودی آتش ، وَ پروانه

من گام سنگین بدیهی زار
اجرام شفت اولین بودن
من نازک و نارنجی و تنها
در زادبوم خنده ، ،، آسودن ..