بگو ای تار بشکسته ،
زسوز ونای ودرد خود
از آن وقتی که ؛
در دست ددان گرگ خو
ودشمن خونخوار بعثی
با زخمه برسیم ات
نوای مرگ و ویرانی
سر همی دادند ،
ومی تاختند وحشیانه
بر ویرانه های شهر
ان دژ خیمان وحشی
خالی از مهر و عطوفت !
وتو در دل ،
صد ها قصه اغشته بخون داری
باز گو بر من
تمام غم وغصه هایت را !
ومن با خود
شبی را در لب کارون
وکنار پل بشکسته از خشم غارتگران دون
شب را به سحر کردم
تا قدر ت ایمان را
انجا بکنم باور ،
با آن همه نخل هایی
که بر کندند از انها سر !
صد قصه نهان دارد
امواج دل کارون
امروز
بانگ جرس واواز
از هر سو شده است بر پا
چونکه غیورانی از گوشه کنار باهم
جانانه همی تاختند بر دشمن خون آشام
ازاد نمودندش از دست بد اندیشان
این کار گران امد
بر خیل جهانخواران !
تا شاید بکنند حیله در جای دگری با هم !
بر تربت این خوبان
از دیده فشان اشکی
عطر شهدا بو کن
با جان وز سر ایمان
از خون شهیدانش
در هر کوی و به هر برزن
افتاده گل ولاله !
زان پس دوباره خرم شد
شهری که شده ازاد از دست ستم کاران
شهری که دل ها را
می دهد بسوی خود پرواز
بهرام معینی (داریان ) ۳ / خرداد ۱۳۶۳ عملیات بیت المقدس
روز ازاد سازی خرمشهر
این سروده در همان روز نوشته شده وتقدیمی است بکلیه شهیدان جانبازان وعزیزان رزمنده دفاع مقدس عملیات مذکور کم وکاستی را بر حقیر ببخشید
زیبا و ارزشمند
یگانه خدا یاورتان
راه شهیدان عزیز پر رهرو و گلباران باد