سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سعدی

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۴:۱۰ شماره ثبت ۹۸۸۱۱
          بازدید : ۱۳۲۷   |    نظرات : ۹۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری


        چنان نازک دل شده ام
        از مرثیه ی چند جیرجیرک
        برای عزلت شب
        گریه ام می گیرد و
        غوطه ور در اشک
        لبِ ساحلی بیدار می شوم
        که فیلم(Cast Away) را
        اکران کرده
        تا از حافظه ی نهنگیون
        خودکشی پاک شود
        طبیعت امّا
        گوشه ای کِز نشسته بود
        شماره ی باران را گرفت:
        کی می رسی؟
        میان دود و سرفه ی هوا
        گیر افتاده ام
        که فسیل ها
        به نشانه ی اعتراض
        قرارِ راه پیمایی گذاشته اند
        سکانس بعد
        خبر از آسمان رسید
        ویزای مهاجرت مرغان دریایی
        بر فرازِ چشمانَت آماده است
        گفتم تو
        پرده عوض شد
        خانه
        میزانسن را چید
        کمد اعتراف کرد
        دریا خیاط ست
        که موج موج ماهی
        درون پیراهنت
        شنا می کنند
        دیالوگِ آخر
        کتابخانه گفت:
        سعدی از بوستان
        بیرون آمده و
        دیوانِ نگاهت را
        به گذشته برده
        تا دلیلِ سرودنش باشی!!

        سعدی
        پژمان بدری



        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۹ شاعر این شعر را خوانده اند

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        گلاله ناصری

        ،

        محبوبه امیری

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        سحر غزانی

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        پریسا کلهر

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        امیر حسین حسین آبادی

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        مسعود میناآباد مسعود م

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        محمد جواد عطاالهی

        ،

        مجتبی شهنی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        آرزو نامداری

        ،

        سیاوش آمری

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        هادی محمدی

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        نسرین حسینی

        ،

        قصه بکند

        ،

        احسان صادقی

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        پریسا مصلح

        ،

        سيد هادی حسینی(هادی)

        ،

        فاطمه غیبی پور

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        سیدحسن خزایی

        ،

        پژمان بدری

        ،

        فاطمه افکن پور

        ،

        ابراهیم حاج محمدی

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        عاطفه بابازاده خمیران

        ،

        برین بهار

        ،

        هادی کیانور (حکیم تبریزی)

        ،

        حسین رضایی

        ،

        یوسف همایون

        ،

        محمد راد

        ،

        تاراناصری راد (خاطره)

        ،

        بابک فغفوری (پور)

        ،

        مینا فتحی (آفاق)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        علیرضا اسماعیلی همایون

        ،

        اندیشه رضایی

        ،

        مهدی سلیمانیان(پژمان)

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        سمیه قیاسی

        ،

        هانا آزاد

        ،

        سارا پیروتی (رها)

        ،

        نازنین کریمی

        ،

        فرشته پورصدامی

        ،

        رضا سعادت نژاد

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۴۴
        درود ها جناب بدری
        نوشته ات را بارها خواندم
        خط و ربط واژه هایت بسیار زیبا در هم تنیده شده بود
        استعاره ها و مراعات النظیر ها، تشبیه ها همه فوق العاده بود
        داستان از من به تو رسیدن بود در جریان واژه ها
        که رگه هایی از پسامدرن در سراسرش موج میزد
        تنها نکته ای که باید بگویم نهایت پسامدرن و اشعار نو
        مرگ مولف است و نتیجه را به مخاطب واگذار کردن
        البته خیلی ها شعر پست مدرن را با دادائیسم و مبهم انگاری
        اشتباه می‌گیرند و فکر میکنند کلمات بی ربط و کمی خوشگل را کنار هم چیدن میشود شعر پست مدرن اما مبهم انگاری مورد تایید من نیست مبهم انگار مغزش مریض است
        اما قلم تو از این جریان مبری است.
        لذت بردم از بند بندش
        قلمت نویسا
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۴۴
        سلام هادی جان
        یکی از کسانی که هذیانسرایی را دوست دارد خود بنده هستم . البته چند نکته را رعایت میکنم یکیشون حفظ انسجام موضوع و گم نشدن هدفه . و دوم مخاطب باید متوجه مغز مریض مولف بشود که به شیوه ی هذیان حرف میزند و سوم پرش های تصویر هرکدامشان باید اعتراض و آگاهی و روح کمال طلبی را منعکس کنند . و البته فقط سعی کردم بعید میدانم موفق بوده باشم .
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۷:۳۳
        سلام مانای عزیزم
        نه تنها مغز تو مریض نیست بلکه پویا و فعال است
        بوسیدنی است مغز و افکارت
        و همچنین شعور نابت
        حق نداری به مهرداد من توهین کنی

        😡🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        درود و عرض ادب خدمت شما استاد محمدی گرانقدر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۴
        سلام بر مانای مهربان که هم مغزش هم وجودش هم روحش، سالم و زلال است، مانایی که نمونه‌ی بارز یک انسان وارسته و والااندیش هست و افکارش، شیوه‌اش، مسلک و مذهبش و... تماما در راستای رعایت ارزش‌های والای انسانی‌ست و آنجاست که مانا آرام می‌گیرد پس چطور میشه به این انسان گفت مغز مریض و...؟!

        تا اینجاش رو خیلی جدی گفتم خط بعدیش رو با برادرم مزاح می‌کنم. خندانک
        خواهرتم حق آب و گل دارم خندانک
        عاشق مغز مریض و سر کچلتم داداش گلم خندانک خندانک

        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۰
        سلام هادی جان صفای وجودت قربان قدمت
        چاکرات که سپید نوشت مارو خوندی
        من این خط و ربط و از مطالعه ی دقیق اشعار کلاسیک تادهه ی قاجار یاد گرفتم نه کارهای پفکی امروزی که بیشتر نثرهای منظوم هستند همیشه هم به همه گفتم تا میتونید اشعار کلاسیک قدیم و مطالعه کنید
        بعد به شعر جهان رسیدم و دیدم الان طالب بیشتری داره این سپید نوشته ها...
        توی هر سبکی اگر قاعده و قانونها رعایت شه مورد پسند قرار میگیره
        چه کلاسیک (مث کارهای خودت)
        چه سپید
        چه دلنوشته
        چه داستان
        ولی غافل از اینکه به قول خودت انبوهی فکر میکنند با قطار کلمات طلا کاری شده ولی از داخل پوچ شعر سروده میشه
        منم با تو هم نظرم
        ابهام سرایی هیچی حرفی برای گفتن نداره
        درسته که از وقتی شعر زاییده شده ابهام هم پا به جهان گذاشته ولی ابهام از منظر چند برداشتی و کشف و شهود مورد پسندِ نه ابهامی که با هیچ کلیدی باز نمیشه

        سرت و درد نیارم تاج سر
        گفته هامو با این شعر از گلستان شیخ اجل تموم میکنم
        گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد

        به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۵
        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۰
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۲۳
        درود پژمان عزیز
        وقتی ضیافت یک ماهه ماه مبارک رمضان به پایان رسید، وقت توزیع جوائز فرا رسید که جایزه روزه داران و شب زنده داران را عطا کند، عید رسمی مسلمان هاست عید سعید فطر و آغاز ماه شوال مبارک باد. خندانک خندانک خندانک خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷
        عرض ادب و احترام استاد استکی ارجمند خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۱
        سلام پدر جان ممنون از تبریک عیدتان خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۱
        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۷:۵۰
        سلام به دوستان گرامي
        و پژمان جان عزيزم

        باز هم از اين قلم شاهد يك كار قوي و خوب هستيم كه مثل هميشه مفهومي و چند بعدي است و ميتواند برداشتهاي مختلفي براي مخاطب داشته باشد. خاصيت شعر خوب همين است كه زواياي ديد متنوعي فراهم كند.
        نخستین چيزي كه در ابتدا باعث ذوق بيشترم شد نام يك فيلم كه شاهكار سينمايي است بود، حيف است راجبش حرف نزد. مفهوم كلي اين شعر، به مفاهیم عميق این فيلم بي ارتباط نيست. و براي درك بهتر اين (شعر سپید مدرن) لازم است نکاتی گفته شود.
        ميتوانم حدس بزنم كه پنجاه درصد ایده ی شكل گيري اين شعر، بخاطر تاثیری که این فیلم روی پژمان گذاشته است میباشد. پرداخت هاي آغازين و شروع خوب شعر براي همين منظور است. بدون شك مخاطب را قلقلك ميدهد تا اگر تابحال فیلم را ندیده است، بعداز خواندن شعر برود و ببيند.
        واقعا پیشنهاد میکنم بیننده این فیلم باشید.

        ( cast away) دور افتاده
        محصول: آمريكا توليد سال ٢٠٠٠
        كارگردان:رابرت زمكيس
        فيلمنامه، نويسنده: ويليام برويلز
        با بازي هنرمندانه تام هنكس( كه انصافا از خوبهاست و براي اين فيلم به همراه عوامل جوايز زيادي دريافت كرد)
        قصدم بازگويي تمام فيلم نيست و سعي ميكنم داستان را تا حدودي لو ندهم تا كساني كه نديدند كنجكاو شده و تماشا كنند. ابتداي فيلم نولند(شخصیت داستان) كاملا تفكرات متفاوتي با انتهاي فيلم دارد. ميبينيم كه يك فرد وسواسي و درگير كه حل در زمان و ارتباط است چگونه بعد از گير افتادن در جزيره انديشه هايش تغير اساسي ميكند.
        ‏چك نولند در ابتدا نمونه بارز یک فرد فعال است
        و هر چیزی را در ذهن می پروراند تا کنترل زندگی خود را در دست بگیرد. در نظرش زیبایی جزیره بدون وجود فرهنگ تمدن غربی معنا ندارد. میتوان گفت کسب و کار، آدمی را در بند می کشد ولی اقیانوس آرام جنوبی هم بهشت برین نیست.
        با گذشت زمان، با موقعیت موجود کنار می آید و برای خود زندگی می سازد، اما همچنان از تنهایی خود احساس خطر می کند. او که خود را باور دارد، تصمیم می گیرد با قایقی، خود را از آنجا خلاص کند، تصمیمی غیر منطقی و سرشار از عشق و احساسات، وقتي به ممفیس بر می گردد، سخت غافلگیر می شود دیدار با کِلی که مدت ها منتظر آن است، محقق نمی شود. اما این باز مانده، رازی را کشف کرده است که در طی قرن ها، ماجراجويان معنوی به وجود آن پی برده اند، دست یافتن به راز زمان حال، هنری است که جز با کنار گذاشتن توهم خود مهاری و خود رهایی حاصل نمی شود. در آخر، چاک دیگر نیازی ندارد که بداند آینده چگونه به نظر می رسد زمان را رها می کند و به مفهوم زندگي نزديك ميشود.
        رشد فکری در این چهار سال نولند را آزادانه ،آماده یک زندگی متعالی می کند، حیاتی که طراح آن (منيّت)نباشد.
        دور بودن از حشويات زندگي و در خويش عميق شدن سبب درك كلي مفهوم زندگي
        عقل و عشق( فلسفه و عرفان)( سنت و تجدد) تمدن هاي غرب و شرق ( زندگي و مرگ) و... باهم و در كنار يكديگر معنا پيدا ميكنند.وقتي طعم مرگ را بچشي معني زندگي را بهتر ميفهمي و به بدون ترس و قضاوت بسوی آینده حركت ميكني.
        به به خيلي هم خوب، و هر انساني به اين باور برسد قطعا به كمال خواهد رسيد.
        ( مفهوم زمان) و (ابژه وثبات ابژه) از كدهاي مهم فيلم است. و اين شعر وقتي از كست اواي به سعدي ميرسد يعني همين كه عرض كردم، واقعا براي نشان دادن اين مفهوم قابل قبول خوب عمل كردي پژمان جان آفرين خندانک خندانک
        حتي از جنبه ي روانشناسي هم قابل بحث است؛
        وقتي در جزيره اي متروك گير مي افتد مفهوم زمان رنگ ميبازد، تحمل دنياي بدون زمان
        ديوانه كننده است و اين روي نولند اثر رواني جدي دارد، بخاطر همين از نور و بادهاي فصلي براي خلق زمان استفاده ميكند.
        حتي براي حيات رواني و تنهايي خود دست بكار عجيب ميزند، از توپ واليبال بيجان دوستي خيالي درست ميكند و با خون خود روي توپ چهره ميكشد تا بتواند با دوست خيالي صحبت كند.
        مفهوم فرديت قاتل انسانهاست و ارتباطات چه مجازي،خيالي، چه با اشيا و هرچي.... لازمه ی انسان است و حيات روان آدمي بحساب می آید، قشنگ قابل لمس است. با توجه به زمان ساخت فيلم بايد گفت عجب هوش و پيشبيني داشته كارگردان، اين آينده نگريست، امروزه فضاي مجازي و اينترنت براي خيلي ها همين كاركرد را دارد و اصلا نميشود منكر اهميتش شد.

        شاعري كه به دليل مشكلات جامعه اش دل نازك شده و از مرثيه جيرجيركها غصه ميخورد و اشكهايش روان است، وقتي به حقايق تلخ روزگار مينگرد نميتواند سكوت كند بنابر اين دست بکار میشود و می نویسد. طبيعت را به چالش ميكشد و دست به دامن باران ميشود ولي متاسفانه امكان پذير نيست چون ميان دود و سرفه هوا گير افتاده، به دنبال راه چاره میگردد و دلسوزي اش براي خلق نمايان است. فسيل ها به نشانه ي اعتراض؛ استعاره ای بجا و خوب است.
        شايد در ابتدا مخاطب به دنبال چالش در دل موضوع بگردد يا تناسبش را با انديشه ي شعر نداند يا نفهمد، اما براي من به شخصه قابل قبول است به دليل پرداختن به نهنگيون( اشاره به خودكشي نهنگها و برخوردشان با ساحل) همچنين باراني كه ميتواند نماد بركت، رحمت، پاكي باشد. باراني كه اگر ببارد سياهي را ميشوید اما افسوس که میان دود و سرفه ي هوا گیر افتاده است. باكمي عميق شدن مخاطب ميتواند از لا به لاي سطرهاي قبل تناسب را بيرون بكشد. اگر ایده ها را اينگونه اجرا نمیکرد، تعريفی و گزارشی و یا توصيفي ميشد. خوشبختانه با هوشمندي شاعرانه درست از آب درامده است.البته كه شعر سليقه است و هركس از زاويه ديد خود به موضوع نگاه ميكند.مثلا اگر من بودم (كه) را قبل از فسيل نمي آوردم و آن قسمت را بگونه ای دیگر اجرا ميکردم.
        شاعر بخاطر بي توجهي مردم به مشكلات جامعه و سكوتشان، براي فلسفه هاي من درآوردي كه صرفاً براي فرديت و عزلت انسان ساخته شده، براي فقر، براي كوته فكري و... دغدغه دارد.
        سكانس بعد... ( اهميت تصوير و صنعت تشخيص)
        پر از تصاوير بكر و متنوع است، براي تخيل عاشقانه مدام فضاها و همچنين ميزان سن را تغيير ميدهد، از آسمان خبر مي آورد، با مرغان پرواز ميكند و با استفاده از تشخيص به اشيا(خانه، كمد، كتابخانه،) جان میبخشد. بنظرم اینگونه ارادت و عواطف خودش را نمايان ميكند.
        در واقع ميتوان گفت؛ هم سكانسي ديگر از شعرست و هم اينكه از دل فضاي cast away بيرون مي آيد. شاعر نشان ميدهد در كنار ذهن جستجوگر و معترض، دغدغه هاي جدي، و احاطه داشتن به سينما... از عالم احساس شاعرانه خیلی بي نصيب نيست. بنظرم در آخر شاه كليد گمشده ي اين مشكلات را در دستان (عشق) و آگاهي ميبيند درواقع هم طرح سوال و هم راهكار. شیپور شاعر در این شعر صدای بدی ندارد.
        حالا چرا سعدی و مثلا حافظ نه؟!
        چون بنی آدم اعضای یک پیکرند... و داستان فیلم. شاعر علاقه خاصی به روایت خطی دارد.
        گم شدن نولند گم شدنِ یک فرد نیست و درکل انسانیت گم شده است. همه جدا افتاده ایم و جدا جدا فقط روزمرگی داریم.
        در واقع هرکدام در جزیره های دور افتاده خود
        سرگردانیم، بازتاب کلی از جوامع جهانی و گرداب فردیت.
        پس به این دلیل کست وی کنار سعدی قرار گرفته است.
        واقعا مقوله ی شعر به دليل تاثير متفاوت و طول زماني كه مخاطب براي رسيدن به مفهوم طي ميكند، عالم عجيب و متفاوتی نسبت به هنرهای دیگر دارد.و خوشا بحال شعر و شاعران (اتفاقا ديروز در كامنتي زير شعر سلمان جان مولايي همين را عرض كردم كه كاملا با اين حرف موافق بود، البته اكثر شما هم ميدانم همين نظر را داريد) در فيلم و سريال چندين ساعت بايد وقت گذاشت تا مثلا از مفهوم فيلم كست اوي به بوستان و گلستان سعدي يا برعكس رسيد؟!
        براي كتاب و رمان چقدر بايد زمان گذاشت؟! ساعتها، روزها، هفته ها ... اما شعر در چند دقيقه خيلي كوتاه و زود تاثير ميگذارد و مفهوم را منتقل ميكند.
        خلاصه كه نبض قلمت سبز پژمان جان، ممنونم كه با شعرهاي خوب و كنشمند می آیی و حال ما را خوب میکنی.
        چه خوب که بزرگیِ شعرامروز را نشان میدهی و رسالت درست شاعري را فراموش نکردی. خندانک يا حق.
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۱
        درود امیر حسین عزیز خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۴۱
        سپاس خواهر منيژه خندانک 🙏🏻
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        درود بر امیرحسین عزیز، شاعر و منتقد خوش‌قلم شعر ناب خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        سلام ممنونم ارزو جان خواهرم خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۰
        سلام امیر الفراستی عزت الاعتراض سلطان قلبها😁

        مقابل این همه تیزبینی باید سجده کرد و نماز آورد به دانشت رفیق گلم...

        متشکرات ویژه که وقت گذاشتی و نوشتی و از جنبه ی فیلم شناسی به شعر سپید پرداختی

        داداشِ بزرگترم
        آبژه که مقابل سوپژکتیو قرار میگیره و بحث مشاهده گر و مشاهد کننده رو پیش میکشه در شعر سپید خیلی حائز اهمیتِ چون با صورخیال گره خورده عموم اشعار کلاسیک امروزی از این امتیاز عقیمند یعنی شاهد هیچ اتفاقی درخور ابیات اونها نیستیم صرفا فقط بازگو کننده ی حسهای خود شاعرِ اما در اشعار تصویرگرا میشه ردپای تفکرات عمیق و پیدا کرد شاعر باید تصاویر و طوری بیان کنه که انگار روی صندلی سینما نشستی و پاپ کورن میخوری
        نه اینکه وسط کار بلند شی بری

        تصور من از اشعار کلاسیک امروزه(متون قافیه دار)
        فیلمهای ایرانیِ
        اما شعرای خوب تصویرگرا فیلمهای هالییودی که هر غریزه ای و برآورده میکنه

        و از فرم و محتوا به نتیجه میرسه
        نتیجه یا پایان بندی که مخاطب و میخکوب کنه

        متاسفانه در اشعار کلاسیک امروزی بحث تصویر به کل فراموش شده
        که درصورت تمایل و عاری از هر حس شخصی راجع بهش حرف میزنیم

        ممنون که نوشتی.
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۰۰
        سلام داداش عزيزم ستون، متون قافيه دار ١٠٠ درصد لايك داره خندانک خندانک
        بايد بگم تمام قد حرفتو قبول دارم، اشعار كلاسيك ضعف صور خيال و تصوير مشكلي جديه
        حتما راجبش حرف ميزنيم، خواهش ميكنم وظيفم بود در مقابل اين سپيد قوي حرف بزنم. خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۴۸
        سلام .... بسیار با خود کلنجار رفتم تا مدتی دست به دکمه نقد این سایت نزنم و اگر هم هوس باز کردن این پنجره ی سبز به کله ی پوکم زد ، دستکم وراجی نکنم . اما وسوسه‌های این سروده بالاخره پس از چند روز تسلیمم کرد و ناچار شدم به بهانه های ادبی و دلایل دلتنگی در اینجا با دوستان اختلاط نمایم ( اختلاط اینجور بود یا جور دیگه ؟ واقعا نمیتونم برم گوگل )
        یکی از مشکلات شعرهای پسامدرن این است که زود فراموش می شوند و در یادها نمی مانند . من حس میکنم این مشکل دستکم پنج علت دارد :

        ۱- شاعران تیپ جدید با زبان کافه و پیپ سخن میگویند
        ۲- از کدها و نمادهای دیریاب زیاد استفاده میکنند
        ۳- شعرشان به مخاطب حس نادانی میده چون دیدشان از بالاست
        ۴- اغلب در مونتاژ تصاویر موفق عمل نمیکنند
        ۵- و جملات قصار ندارند


        دوستان توجه کنند که این مشکلات شامل خود بنده هم هست چون مدتی ست لحنم عوض شده و اتفاقا سر همین تغییر مزاج الان کل اساطیر باهام قهر کردند ..

        اما جملات قصار منظورم چیست ؟

        برخی جملات کلیدی در شعرها هستند که باعث می شود ذهن خواننده آنها را به حافظه طولانی مدت بسپارد
        دو مثال میزنم :

        ۱-

        درد در سینه ام نمی گنجد ؛
        مثل قلب پرنده در دیوار
        حجم بی قید رنگ ، در کاشی
        روح طغیان رود در درّه
        عطش شعله ها درون چوب
        درد در سینه ام نمی گنجد ؛ 
        مثل فریاد باد در شیپور
        گيسوان تو زیر شال سرخ
        مثل وصف طراوت محبوب 
        با همین واژه های بی عرضه 
        طعم ودکا در استکان چای
        مثل کشتی درون بندرگاه


        سلمان مولایی

        بدون شک تا روزیکه زنده باشم این جملات خوش ساخت را از یاد نخواهم برد .

        یا اینجا :

        من که از رزمگاه بیژن و منیژه آمده ام
        چه خیالی ست
        اگر ردای سفید آبرو را
        انار بوسه ی تو خونین کند ؟؟

        مجید قلیچ خانی

        نه فقط خودم که بسیاری از دوستان هم که این جمله را شنیده اند بارها تکرار نموده اند .

        از خود پژمان شعری در ذهنم مانده که بارها در خلوت تکرارش نمودم :

        زندگی و مرگ بینِ هم
        اعلامِ آتش بس می کردند
        گلوله ها در پیله ی خود
        فرو می رفتند وُ
        به جای کِرمِ کشتار؛
        از هر اسلحه ای،
        پروانه شلیک می شد
        اگر می گذاشتند
        تویی که در رگ هایَت؛
        شعر جاریست،
        مدافعِ حقوق بشر باشی...!!

        دگردیسی / پژمان بدری

        هیچوقت نتوانستم این ابر جملات جانفزا را فراموش کنم ، چرا که تصاویرش ملموس ، دردش همگانی ، فهمش آسان و چیدمانش استوار و طعمش شیرین بود .

        جملات قصار مثل همان تک بیت های صائب تبریزی و کلمات سعدی می مانند که اکثرا ضرب الامثل شدند .
        اهمیت جمله سازی در شعر چنان بالاست که اگر به شما بگویند از سهراب سپهری چه می دانی بلافاصله خواهی گفت : " آب را گل نکنیم " و از فروغ فرخزاد " اگر به خانه من آمدی " و از شاملو " من درد مشترکم مرا فریاد کن " ....
        جملات قصار بسیار مهم هستند و باعث میشوند که شعرهای خواندنی به شعرهای ماندنی تبدیل شوند .


        خوشبختانه پژمان در این شعر از بسیاری از مشکلاتی که ذکر شد ، عبور کرده است و زبان شعرش شیواست و تکانه های شاعرانه اش در شعر ایجاد سکته نمیکند و شگفتی مخاطب از شعبده ها و چشم بندی های پژمانی ، حیرتی از روی تحسین است . من همیشه فکر میکنم که هربار باید در صفحه ی پژمان چراغها را خاموش کرده و کرانچی و تخمه ی کافی همراه خود داشته باشم . چرا که انتشار هر اثر تازه اش در واقع بشارت دیدن فیلمی مهیج است با محتوای خمیدگی زمان !!

        مورد دیگر که میخواستم بحث کنم کاربرد عجیب کلمه " نهنگیون " در این شعر است . همانطور که دوستان مستحضرند کلمات فارسی را نمی توان با علامت جمع عربی جمع بست و صورت صحیح جمع نهنگ ، نهنگها میباشد . و نهنگیون از نظر دستوری اشتباه است . اما باید اندکی صبر نمود چرا که داوری در مورد پژمان سخت است . چون او برای انتخاب هر کلمه در شعرش ساعتها و روزها وقت میگذارد و همه هم میدانیم که به اندازه ی کافی به ادبیات و دستور زبان تسلط دارند ، پس چرا دست به انتخاب این کلمه زده است ؟؟
        البته شعر به خصوص در زمانی که قصد آشنازدایی دارد می تواند از برخی معذورات نحوی عبور کند و شاید همین دلیل و اندکی نیت طنازی از طرف سراینده ، کاربرد " نهنگیون " را موجه کند ولی مانا معتقد است ، نقد و کنایه ای فلسفی پشت این کلمه پنهان است .. برای شکافتن معما و اثبات مدعا سری به چهار مکتب معروف هلنی میزنیم :

        همانطور که در تاریخ فلسفه نوشته اند ، در یونان باستان چهار گروه فکری وجود داشتند . و هرکدام فضیلت و خوشبختی را به نوعی تعریف میکردند . این فلاسفه  و مکاتبشون مشترکاتی هم داشتند از جمله اینکه بسیار پایبند اخلاق بودند و دوم انسان را معیار همه چیز نشان میدادند . همه آنها در جستجوی کسب آرامش و تسکین بشر بودند :
         
        شکاکیون :
         
        "پورهو " که مثل مانا همیشه در سفر بود مکتب شکاکیت را بنیان نهاد او معتقد بود تلاش برای کشف حقیقت واحد ، یک تلاش بیهوده است زیرا حقیقت هزاران صورت دارد و هر صورت آن در بین یک ملت است . میگفت من به مصر و هند و ایران رفتم و هرکدامشان اعتقاد جداگانه داشتند و همه ی کسانیکه معتقد بودند با همان اعتقادشان زندگی میکردند و خوشبخت بودند و فهمیدم که ما یونانیها چقدر اشتباه میکنیم که میگوییم حقیقت را فقط ما میفهمیم ( کمی آشنا نیست آیا ؟ )
         
        اپیکوریان :
         
        آخرشم نفهمیدم که چه کسی گفته اپیکوریان پوچ گرا هستند؟؟؟؟ اپیکور میگفت غایت و هدف هر انسانی رسیدن به شادی و لذت است و همه ی ما دنبال چیزی میرویم که خوشمان بیاد . پس جستجوی شادی بالاتر از جستجوی حقیقت است . او میگفت وظیفه ی دولت تامین امنیت و فضا برای شادی شهروندان است و بنظر من یک امپراتوری قدرتمند بهتر از دموکراسی میتواند این وظیفه را انجام دهد . اپیکور بسیار به اخلاق و رعایت حق دیگران و به رسمیت شناختن شادی آنها اهمیت میداد . بسیاری معتقدند که خیام و حافظ پیرو اندیشه ی اپیکور بوده اند . اپیکور شادی را در نداشتن رنج میدانست . و رنج را علت بی خردی .
         
         
        کلبیون :   
        کلب یا سگ لقب دیوگنسدر ( دیوژن یا دیوجانوس ) است که با چراغ در کوچه ها راه میافتاد و میگفت دنبال انسان میگردم !! میگن اسکندر بهش گفت هر حاجتی داری تا برآورده کنم گفت برو اونور تا آفتاب بر من بتابد
         !!!
         او توی یک خمره زندگی میکرد آتنیها بهش میگفتن سگ . مکتب سگی معتقده که بشر باید تلاش کنه تا به معرفت برسه .. کسیکه معرفت داره به چیزی وابسته نیست نه به دین نه به دولت و قانون . انسان با فلسفه به بی نیازی میرسه . برای مرد حکیم گذشتن از دنیا یک فضیلت است .. 
         
         
         
        رواقیون :
        زنون موسس این مکتب بود رواق به ایوان یا طاق میگن که کلاس درس زنون آنجا بوده .. او میگفت بجای اینکه بپرسیم انسان کیست؟ باید بگیم انسان چیست؟؟ انسان باید تلاش کند تا به نیکی برسد و نیکی فقط در هماهنگی با طبیعت بدست میاید . رواقیان میگفتند جهان یک شهر است که همگان شهروند آنیم . زن و مرد و کودک و سیاه و سفید و یونانی و غیر یونانی . و همه با هم برابریم . جهان عالم بزرگ است و انسان ماکتی از کل جهان. خودت را بشناس تا جهان را بشناسی . بر هوای نفست غلبه کن و اجازه نده که کسی تو را تحقیر کند نه حاکم و نه مذهب و نه هوای نفس نباید تو را خوار کنند . تو برتر از همه ای . و همردیف با باقی انسانهایی . رواقیان میگفتند تولد دست ما نبوده و چونکه با ما مشورت نکردند پس ما نیز مرگ را خودمان انتخاب کنیم . رواقیان پس از آنکه به سن پیری و غیر مفید میرسیدند خودکشی میکردند تا باعث سلب آسایش دیگران نشوند .


        حالا برگردیم به نهنگیون و کنایه ی طنز پژمان به مکاتب اومانیستی که از دیدگاه او ( یا شاید ناخوداگاه او ) به خودکشی میرسند . و با بهره وری از موضوع خودکشی نهنگها و فیلم سینمایی (Cast Away) به این جریانات فکری تیکه ای طناز پرانده است ..

        سخن آخر اما استفاده از فرصت است برای عرض خسته نباشید و خداقوت به مدیران و گردانندگان سایت ، که گویا مدتی ست کم کار هستند و بعنوان نمونه در صفحه ی گلاله و سلمان و اینجا برخلاف عادت ، توفیق زیارتشان را نداشتم : مدیر ویراستاری ' بانو آلاله سرخ ' بانو جمیله عجم ' بانو کوهواره ' بانو طالب زاده ' خاله ام زهرا حکیمی ' جناب استکی دوست داشتنی ' جناب زارع و رفیقم : سلمان پاک .... امیدوارم هرجا که هستید و به هرچه مشغولید ، خوشحال و خرسند باشید خندانک خندانک

        و راستی : شاهرخ دوست داشتنی و هادی محمدی عزیز ، آیا نمیخواهید از مشرق انتظار مانا طلوع کنید و اثری تازه به اشتراک بگذارید ؟؟



        اینجا : سیرجان
        اینک : ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
        مانا
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۵۶
        سلام شیخ مانا
        به قول امیر یاور همیشه مومن

        ممنون بابت ایجاد این فضای سبز که باعث رفع آلودگی ها میشه
        و تشکر از اوردن اسم عزیزانی که حق برادری و خواهری بر گردن این صفحه دارند

        حقیقت شیخ به نکته ی خوبی در باب آشنایی زدایی نحوی اشاره کردی و دقیقا هدف منم همین بود که بیش از حد از جمع های فارسی عربی استفاده نکنم بلکه تلفیقی از آنها باشه...

        راجع به تفکر پشت این کلمه با اجازه اول دست این همه دانشتو میبوسم
        دوم اینکه دوستت دارم
        سوم هم دوست دارم

        بازم ممنون که نوشتی تفسیرات همیشه قسمتهایی از ذهن شاعر و به خوبی لایه روبی میکنه
        متشکراتم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۲۷
        سلام جناب بدری خندانک
        راستش این قسمت شعر ذهنمو به خودش مشغول کرد

        چنان نازک دل شده ام
        از مرثیه ی چند جیرجیرک
        برای عزلت شب
        گریه ام می گیرد و
        غوطه ور در اشک
        لبِ ساحلی بیدار می شوم
        که فیلم(Cast Away) را
        اکران کرده
        تا از حافظه ی نهنگیون
        خودکشی پاک شود
        فیلم Cast Away با بازی تام هنکس در کل موضوعش اینه وقتی تام هنکس سوار هواپیما میشه در اثر یک طوفان هواپیما با رعدوبرق برخورد میکنه و توی یه اقیانوس سقوط میکنه اما خودشو نجات میده و به یه جزیره ی زیبا که هیچکس توش زندگی نمیکنه میرسه
        نهنگ ها و دلفین ها بخاطر اشتباه فردیشون(اونا هم مثل ما خطای انسانی دارن خندانک )یا اون رهبری که گروهشونو هدایت میکنه به ساحل میان و به خاطر کم آبی بیچارها میمیرن
        و کلا به این واقعه میگن خودکشی نهنگ ها...
        اما راستش نمیدونم اون ساحل چی داشت که باعث شده نهنگ ها خودکشی نکنن
        یعنی چون چاک نولاند (تام هنکس) در تلاش بود که هرکاری کنه تا زنده بمونه باعث شده که این فیلمو به خودکشی نکردن نهنگ ها ربط بدین؟

        گریه کردن از مرثیه جیرجیرکها
        کز کردن طبیعت
        راهپیمایی فسیل ها
        ویزای مهاجرت مرغ های دریایی
        و طبق معمول و همیشه پایان بندی فوق جذابش(مخصوصا با اومدن نام سعدی) عالی بودن خندانک

        قلمتون نویسا خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۱۷
        سلام و افرين سحر، سوال خوبي پرسيدي
        منم راجع به فيلم حرف زدم البته خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۳
        سحر جان خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۵
        درود بر سحر نازنینم 😍 خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۷
        سلام شیخ سحر
        دلایل زیادی واسه خودکشی نهنگها برشمرده شده
        یکیش همینه که تو گفتی یکیش هم فرکانس های زیردریاییِ یا هر وسیله ی امروزیه که باعث اختلال در جهت یابی نهنگها میشه
        این اسباب مدرنیته اس که روز به روز داره طبیعت و ویران میکنه
        و برداشتت از این بند یکی از برداشتهای موجودِ
        فیلم سراسر امید بود
        و امید ضدِ خودکشیِ
        چاکریم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۰۱
        تا از حافظه ی نهنگیون خودکشی پاک شود ..
        درودتان شاعر خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۲
        عرض ادب استاد بانو طالب زاده گرانقدر خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۵۸
        درود بانو قشقایی گرانمایه ..تقدیم مهر و احترام🌷
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۸
        سلام بانو طالب زاده
        ممنون از لطف همیشگی شما
        مچکراتم
        مخلصین خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۱۰
        چه زیبا صدای جئر جیر کان
        دل را می برد و حواس را
        گریه دل ریزان می کرد
        و از غربت اذلت طلبان
        به گوش شعر قلم را آرام

        قوطه ور در شک گمراهی
        یا راستی در را پروانه
        که کسب ساحل می کرد
        چشم ستاره را می شمرد
        که گونه دریا را می بوسید
        گاهیاز دید نهنگها در آب فرو می رفت
        و پسرک ی که لخت بر لب ساح
        زانو را دربقل گرفت بود
        و در تولد آب نگران
        ماهی ها بود
        دوست داشت بخند
        ولی گریا پروانه
        مانه. می شد
        چیزی که ارامی داد
        دانه ی باران بود
        از قلب ستاره
        به آرامی روی گونه می خورد
        نرمی آن دل را آرام می کرد
        آرامشی چهره را می گرفت
        که ناله ناله ماهی ها به گوش می رسید
        و دندان های خونی کوسه ها
        پروانه که زرو کوسه را نداشت
        اشکریختن پسرک را دید
        که با دانه های بارنبر ساحل می ریخت
        شرو به جمع کردن اشک شد
        تا شاید کوسه را رق کند
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۲
        طوبی بانو جان خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۹
        سلام بانو اهنگران
        ممنون از یادگار که بر دیوار این صفحه نگاشتید خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۲۷
        پژمان کارت بیسته رفیق
        اما مدتی اگر اجازه بدهید کمتر در سایت حرف بزنم خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۳
        عرض ادب استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        درود بر مانای مهربان برادر خوبم خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۹
        سلام شیخ
        چاکریم
        اجازه ی ما هم دست شماست خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷
        درود و عرض ادب جناب بدری
        شعری به وسعت اندیشه ای ژرف و
        زیبنده به کمال، موفق باشید و بدرخشید
        بیش ا ز پیش _________________________________ خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        درود بر منیژه عزیزم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۰
        سلام بانو قشقایی
        به وسعت نامتنهای خاکم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۱۳
        سلام خندانک

        مثل شعرهای قبلی تان عالی بود و جز این از شما توقع نیست
        رد قلمتان همیشه درخشان خندانک خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۷
        خندانک سلام بر مریم عزیزم خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۰
        سلام حصرت مریم
        سپاس از مهرت
        تاج سری خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۴۶
        خبر از آسمان رسید
        ویزای مهاجرت مرغان دریایی
        بر فرازِ چشمانَت آماده است
        گفتم تو
        پرده عوض شد
        خانه
        میزانسن را چید
        کمد اعتراف کرد
        خندانک خندانک خندانک
        سلام پژمان عزیز
        خیلی عالی و زیبا
        برداشت های متفاوتی می شود از هر سکانس داشت
        که نشان دهنده قدرت قلم شاعر گرامی اش است
        در پناه حق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۷
        درود بر شما شاعر خوب خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۱
        سلام جواد نازنین و نیک سرشت
        از مهربانی تو هم جز نیکی هیچ برداشتی نمیشه کرد
        خاکم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۵۶
        درود بی کران بر جناب بدری بزرگوار
        بسیار
        عالی
        بود خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۱
        سلام مجتبی ترین
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو نامداری
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۱:۰۰
        سلام جناب بدری بزرگوار
        بسیار زیبا سرافراز باشید خندانک خندانک خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۸
        درود بر آرزوی عزیز خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۲
        سلام بر نامدارترین سپاس گذارم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
        درود بر ارباب‌ترین و شاعرترین شعر ناب خندانک

        دستمریزاد ارباب، باز یه شاهکار دیگه خلق کردید خندانک خندانک
        لذت بردم از خوندنش خندانک خندانک

        مانا باشید به مهر و مهربانی
        و بتابید در اوج آسمان شعر و ادب خندانک خندانک

        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۳
        سلام بر آرزوترین
        لصفت مستدام
        خاک پای مرامت
        ممنون که خواندی خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۴۲
        چنان نازک دل شده ام
        از مرثیه ی چند جیرجیرک
        برای عزلت شب
        گریه ام می گیرد و
        غوطه ور در اشک
        ...........
        .......
        درود بر شاعر گرانقدر پژمان بدری عزیز
        ضمن تبریک عید سعید عشق و نوعدوستی رمضان
        آرزوی قبولی طاعات به درگاه تنها معشوق همه ی عالمیان را دارم
        -------------- خندانک

        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۳
        سلام جناب میناآباد
        شکرگذار وجودتان هستیم
        عید هم بر شما مبارک خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پریسا مصلح
        جمعه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۵۰
        سلام بزرگوار قلمتون مانا
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۴
        سلام بر مصلح ترین ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین رضایی
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۰:۰۲
        سلام بسیار عالی
        شعر زیبایی بود خندانک
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        یوسف همایون
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۵۰
        درود بر شما
        چقدر زیبا بود
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        بابک فغفوری (پور)
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۳۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        که موج موج ماهی
        درون پیراهنت
        شنا می کنند. خندانک
        سعدی از بوستان
        بیرون آمده و
        دیوانِ نگاهت را
        به گذشته برده
        تا دلیلِ سرودنش باشی!!
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۱:۰۴
        درودا. جناب بدری خوش‌سخن

        دست‌مریزاد
        عااااالی‌ست خندانک خندانک

        سعدی از بوستان
        بیرون آمده و
        دیوانِ نگاهت را
        به گذشته برده
        تا دلیلِ سرودنش باشی!!


        مرحبا چقدر لطیف و دل‌انگیز
        رد قلمتان ماندگار

        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا اسماعیلی همایون
        شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۳۶
        درود برادر عالی بود مانا باشید خندانک خندانک
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۵۰
        درود برشما استاد ارجمند جناب بدری عزیز وبزرگوار
        درود وهزاران درود
        بسیار عالی وپر مفهوم وزیبا
        بسپارید به خداوند عالمیان تاکه خود تدبیر کند
        شادو سلامت باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک انشاالله خندانک
        سارا پیروتی (رها)
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۰۶
        سلاو درود برا اقا پژمان گل
        مثل همیشه لذت بخش بود خندانک
        .دریا خیاط است
        که موج موج ماهی
        درون پیراهن تنت شنا میکند...
        نمیشه عاشق این قسمت شعرت نشد..
        خیلی لطیف بود تصورش،
        دستت طلا خندانک
        تاراناصری راد (خاطره)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۰۳:۰۶
        سلام ودرود بی پایان بر اساتید وپیشکسوتان ناب
        وباکسب اجازه از محضرمحترمشان نظرخودرادر تیک نقدارسال مینمایم تا شاعرادیب وگرانقدراز ارسالش آگاه گردد ،به خاطر تأخیر فراوانی که درارسالش داشتم .
        واما دامنه ی شرحم بازتابی احساسی است که درحین خواندن شعر بسیار زیبا وگویای شاعر ادیب وگرانقدر برداشت کردم که امیدوارم برداشتی به جاومرتبط با تفسیرشعر سعدی باشد .
        دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است
        وچه خوب است که غافل گیرانه فرود بیایی در سرزمین احساسات وقلم رانی های پژمان توانمند
        وبا دل نازکش مرثییه جیرجیرکان را بشنوی وتاساحل گریه کنان دلت را از هرچه ناملایمات است خالی کنی شاید هم یکباره تصمیم گرفتی برای نجات نهنگیون روی پرده ی سفید ایفای نقش کنی
        وخودکشی را از حافظه جهان پاک نمایی ,.
        راستی پژمان به طبیعت بگو یک بار دیگر با باران تماس بگیرد آخر شنیده ام
        فسیل تحت فشار فراوان یا در محیط فاقد اکسیژن تشکیل می‌شود
        پس زمان زیادی نمانده تا منم در راهپیمایی فسیل ها باشم .
        ویزای مرغان دریایی همان سوسوی چراغی است که همیشه پژمان دردست میگیرد تا مخاطب را از سیاهی گسترده ای که حاکم کرده نجات دهد .
        واما نمایش بکر ودیدنی خانه ،کمد، دریا وکتابخانه اوج داستان است وچشم دعوت میشودبه دیدن ندیده ها وروح تازه ترین ها را لمس میکند .
        واینجا که
        سعدی از بوستان
        بیرون آمده و
        دیوانِ نگاهت را
        به گذشته برده
        تا دلیلِ سرودنش باشی!!
        ارتباط عرفانی ونگاه منحصر به فرد شاعر میتواند باشد .
        با آرزوی درخششی عالمگیر برای شاعر گرامی خندانک

        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۳
        درود جناب بدری عزیز خندانک
        و این کوچکترین راهی جز سکوت ندارد، در برابر اساتید و بزرگوارانی که ستون شعر و نقد را آراسته اند.
        سلامت باشید و پایدار خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4