بسم رب الشهدا و الصالحین شهادت مولای متقیان حیدر کرار اسدالله الغالب توشه کش یتیمان حضرت علی علیه اسلام را تسلیت عرض میکنم و در این لیالی قدر التماس دعای فراوان دارم
سلام استاد عزیز و بزرگوارم بنده هم شهادت مولایمان را تسلیت عرض میکنم و امید که در این شب های عزیز هرچه تمنای دلتان از حضرت دوست است برآورده به خیر گردد
با سلام بر اهالی شعر
و بانو پورقربان
بعد از مدت ها که بازگشتید احساس من به عنوان خواننده این است که اشعارتان رنگ و بوی تیره تر و غمگین تری به خود گرفته و قطعا بر گرفته از اتفاقات و حالات روحی شماست همه میدانیم گاها شعر شرحِ حالات و احساسات است که میتوان در واژگانی محدود فریاد زد اما نمی توان با آن حق مطلب را کامل ادا کرد
شعر خانم « پرستو پورقربان » را می توان در این یک جمله خلاصه کرد :من در تنهایی ام حال بهتری دارم.
آن چه در این شعر خواندم بدعت، نوآوری شاعر که اوج آن را در این دو سطر خواندم و شاید به جرات بهترین سطر شعر :
روی سجاده ام
تابوتی کاشته ام
که نم پس می دهد
تمام اشک هایم را ...
گهواره ای دارم
پرستاری می کند
نطفه ی آرزوهایم را ..که بسیار خیال انگیز بود و
یک مورد استعاره پرقدرتی که در شعر خواندم: فسیل هایی که
هر روز
آبشان می دهم و
تیز تر میشوند! شاید منظور شاعر از این سطر محبت باشد که زیادی اش روزی دل آدم رو خراش خواهد داد
واژگان و ترکیبات کلیدی برای کد برداری شناسایی صاحبان این فسیل با شاخ و دم وجود نداشت اما با تمام اینها بی اغراق من خود توانستم با شما همذات پنداری کنم و تا انتهای شعر احساستان ملموس بود و همچنین استفاده از واژگان گوشواره /گیتار/گلدان/گهواره و گندم بر زیبایی آهنگ شعر افزوده است
و اما
استفاده زیاد از حرف ربط (که) درشعر ناخوشایند بود که شاعر میتوانست با حذف برخی و یا با دقت و وسواس بیشتر و با پس و پیش کردن واژگان اجبار استفاده از آن را از دوش خود بردارد،
گیتاری دارم
(که) هرشب برایش آواز تنهایی می خوانم
جایی از درونم (که) فسیل شده
حذف (که) در این جملات خللی در شعر ایجاد نمی کرد
و من شعرتون رو اینگونه میخوانم با عرض پوزش و با تمام قدرت و احساس شناور روی شعرتان:
در دوردست های من
فانوسی شکسته
گهگاه نوری جوانه می زند
میان شاخ و دم کابوس هایم
جایی از درونم
فسیل شده باورهای کودکی ام
فسیل هایی که
هر روز
آبشان می دهم و
تیز تر میشوند!
باور میکنی؟
من اینجا زنده ترم ...
با رویاهای مومیایی ام
همراهی میکنم !
به خاک گلدان هایم
وابسته ام
گوشواره های گندم نشان روحم را
طلا گرفته ام
و گیتاری دارم
که هر شب
برایش آواز تنهایی می نوازم
و کتاب قصه ای از
سرنوشت پلیدم را
برایش می خوانم
اینجا
روی سجاده ام
تابوتی کاشته ام
که نم پس نمی دهد
تمام اشک هایم را ...
گهواره ای دارم
پرستاری می کند
نطفه ی آرزوهایم را ..
و در تنگِ قفسی آویخته ام
بالهایم را
تا هوس پرواز نکنند...
شاید باور نکنی
اما
زنده ام هنوز....
بی نهایت بابت اشتراک اثر سپاسگزارم و سپاس بابت تحمل نقد نه چندان کاملم
و قطعا دوستان و اساتید نظرات بهتر و جامع تری خواهند داشت
یاحق 🌿🌿
خییییلی ممنونم از نقد ارزنده و دقیق شما جناب قنبرپور گرامی نکاتی که فرمودید کاملا بجاست و من باید دقت میکردم و به راستی که شعرم با ویرایش شما چقدرررر بهتر میشود ...
سپاس که وقت ارزشمندتان را برای آموختن هرچه بیشترم صرف کردید ،بسیار استفاده کردم قدر دان الطاف بیکران شما هستم برادر بزرگوارم
اینجا من روی سجاده ام تابوتی کاشته ام که نم پس می دهد تمام اشک هایم را ... گهواره ای دارم پرستاری می کند نطفه ی آرزوهایم را .. و تنگ قفسی که آویخته ام بالهایم را دم از پرواز نزنند لعنتی ها ... شاید باور نکنی اما من زنده ام هنوز....
سلام بازهم فوران احساس در سطر به سطر شعر اینجا من روی سجاده ام تابوتی کاشته ام که نم پس می دهد تمام اشک هایم را ... گهواره ای دارم پرستاری می کند نطفه ی آرزوهایم را .. عالی بود و زیبا
درود بر پرستو بانوی نازنین (آنه ) بسیار زیبا وخیال انگیز بود . "گهواره ای دارم پرستاری می کند نطفه ی آرزوهایم را .. و تنگ قفسی که آویخته ام بالهایم را دم از پرواز نزنند لعنتی ها..."
درود واقعا زیبا بودو زندگی ات پر از خوشی و آرزوهای کودکانه بداهه ای رو تقدیم شعر زیبایت میکنم : دخترک گل فروش را گفتم روزگارت قشنگ تر از گل های در دستت دستی بر موهای سیاهش کشید و رفت
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
(متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
ارسال پیام خصوصی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
چه شعر و دیکلمه ی زیبا و ارزشمندی