يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر آرزو هرسیج ثانی(دلدار)
آخرین اشعار ناب آرزو هرسیج ثانی(دلدار)
|
غریبه بود برایم
اما ناگاه آشنا شد با اخلاقم
قصدش هرچه که بود خوب نبود مطمئنم
من دلم شکسته بود
دلی که با سنگ آشنایان تَرک خورده بود
غریبه آمد و آشنا شد
کم کم دلش سنگ شد
نمی گویم دلبستم، چون قصدش را نداشتم
اما او قصدش دلشکستگی من بود
آمد آن هم آرام اما رفت آن هم با طوفان
آن شب من مُردم
آن شب دلی شکست
آن شب خدایم اشک ساخت برایم
باران بود در اتاقم
آن شب منی از من مُرد
بی آنکه کسی فَهمَد
چون غریبه بدجور آشنایم شده بود
غریبه غریب کرد مرا با خدایم
غریبه خُشک کرد اشکهایم
تیره کرد روزهایم
هرگز نفرین نکردم
آن غریبه ی آشنا را
چون میدانستم میگیرد خدایم
انتقام بغض هایم
من اندکی تنها، اندکی باور کردم
میدانی باور کردن بدتر از عشق است
او باورهایی را در من شکاند
همان هایی که خدا برایم ساخت
تنها دلگیر شدم
من از زندگی سیر شدم
خواستم بگویم مَرد
بغض چنگ انداخت و گفت نامرد
او نامردترین مَرد روزگارم بود
و من احمق ترین دختر روزگارش
نفرینت نکردم غریبه
شاید تو مرا فراموش کرده باشی
اما من نامردترین مَرد روزگارم
را فراموش نخواهم کرد
✏♥
(آرزو هرسیج ثانی )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا بود