سلام هادي جان
برادر بزرگوار ، من اصلا توهيني نكرده و تا بحال كسي را نرنجاندم،
اتفاقاً رفتارهاي ديگر را دهن كجي به ادبيات ميببنم و نه صحبتهاي دلسوزانه من،
ببينيد در نقد بايد توجه به سن و سال، كسوت، سابقه ي قلم، بخصوص براي خانمها كه به هرحال حساس ترند، داشت.
نقد نبايد شاعر را دلسرد كند،( عيبش را گفتي، حسنش را هم بگو)
طوري بايستي نقد شود تا دلگرمي از كلام نقاد جاري شود
و طرف مقابل بجاي واكنش دفاعي به جمله ي: (ممنونم كه اهميت داديد و نقد دلسوزانه شما قطعا در آينده براي بهبود و پيشرفتم كمك حال من است،) اينگونه چقدر قشنگتر ميشود
تمام حرف من همين است، من خودم مانا را نقد تندي كردم، گفتم مدرن بنويس،
اما خب اون فرق ميكرد،
و اين لحن نقدتان را انجا توقع دارم ببينم، در نقد نگاه به نام نبايد كرد.
اما اين خواهرمان مشخص است تازه اول راه است و نياز به انرژي، تشويق، و نقد آرام دارد.
همين والسلام، از من ناراحت نباش و برداشت منفي نكن، سبز باشي ياحق
نوشته ی شما را خواندم خواستم مطالبی چند راجع به شعر و شاعری برایتان عرض نمایم.
نوشتن شعر فقط ردیف کردن کلمات پشت سر هم و قاطی کردن نمک احساس نیست.
نوشته ی شما را فقط یک چیدمان لغات دیدم که هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
تردیدی نیست که شعر تنها از طبیعت به وجود نمی آید بلکه با احساس، اندیشه، قریحه و فعل آدمی نیز سروکار دارد و از تلاش ذهنی انسان در زبان شکل می گیرد. لهذا از آنجایی که پدیده های مولود آدمی ثبات ندارند، شعر وقواعد مربوط به آن هم نمی توانند، حالت ثابتی داشته باشند. از این رو می بینیم بسیاری از قاعده های شعری به مرور زمان تغییر یافته اند. چه اين كه زبان به عنوان نشانه همیشه با تحولات تاریخی، شکل های گوناگونی از خود نشان داده است. بر این اساس، زبان ها متناسب با مردم هر زمان و هر حوزهء جغرافیایی، صورت خاصی یافته اند. شعرهم که شکل ویژه ای در هر زبان است، ساختار متفاوتی داشته است. قوانین آن در چارچوب زبان هر دوره ومحل، تحولات گوناگونی پیدا کرده است. زمانی، وزن وقافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می گردید. زمان دیگر فرم و تخیل به علاوهء عناصر مذکور معیار سنجش قرار می گرفتند و اینک در دورهء معاصر، ادبیت، منطق و بیان شاعرانه، استوانه های اصلی شعررا تشکیل می دهند که در نوشته ی شما هیچ اثری از این قواعد نیست.
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی