شنیده بودم که دوستان دارند هوای یکدیگر
که در مواقع سختی ،نمیکنند خالی پشت همدیگر
شنیده بودم نارفیقی نیست در مرام دوستان
یا من در اشتباه بودم یا اینان نبودند دوستان
نمی دانم از چه بود آن حسادت ها
نمی دانم پس چه شد داستان آن رشادت ها
از چه بود دلیل بدگویی و سو استفادگی ها
مگر نقل نمیشد داستان ادیسه و رستم ها
نمی دانم از چه بود آن بی خبر رفتن ها
پس از کجا آمد فسانه پیش هم بودن ها
فقط می دانم هدر رفتن عمر بود
احساس امنیت و شادی کاذب با آن انسان ها
در زمان های گرفتاری و غم
بنگر ، چه کسانی رسیدند به یاری هم
در زمان شادی که همه دوستند
در سختی ها چه کسانی هستند دوست هم
وقتی که به داشتن دوستان زیاد
تو هستی مست و سرشار ز غرور
یاد حرف سعدی بزرگ بیفت
که مباشند دوستانت جمع بر شیرینی دور قند
راز دل خود باز مگو با دوستان
که نبینی از هیچ دشمنی همچو دوست گزند
با هرکس که مدتی بودی فکر نکن
که یار سفر خویش یافته ای به سمرقند
دلنوشته زیبایی است
عروض و قافیه؟