به وقت بوسه و نیسان بوݥ گداز
ز کوی دوست، کژالِ نسیم می آید
دوباره می شکند تارآب یخ آجین
ز بانگ پوپی غمگین، شمیم می آید
نگاه دوخته شورِ برنجیِ خورشید
به سیمگونی دیبای کوهِ دڶ متروک
و گوش کشانیده نُت نُت ِباران
به گام نازک عطرینه -پویِ هالی کوک
نشانده بر رخ امسال مان چه مزداتک
هزار شبنم بلواژ-نای فیروزه !؟
به فال سبزه و فوژان نهر پولک ریز
چمید قرقی زرسو، به صید هر روزه
بیا جدا شویم شقایق ، درفش دیرینه!
ز رزم توسی نامحرمان دیو پَرَست
به زیر دامن گُل، خاک های پایار ست
غبار بر رخ شیلان سُرخوَش بِنشست
که بازمانده کیانیم ، استوار وُ بلند
ز دیرگاه، فرازنده -سای هر بژوار
به یاد خامش دِژوار -اِرنگ غیور
به نام ناوک فرزانه ی سترگ بهار
بیا که شیهه ی ترلال بور، می پیچد
و خنده ی ماهور عطرکامه خوش ست
شکفته مهر ره -آورد باستانی مان
فشانده فر همایی به بیشه زاری، مَست
به بادها بسپاری خروش پوشالین
به بادها بسپاری ، گِره گِره غم را
که زخمه ی تبخیزِ پرسیاوش سوخت
تمام حلقه بگوشان دِیر ماتم را
بگو به طلعت تاریخ ، سخت دلشادی!
که ناژن و ناژو ثمر دهندت خون
چو خامه ی دادار-وَسمه ی نیکوست
نوای سبز گرانبارِ شهوَشی مشحون .
********
بگردان حال من را بیش ازین غمگین، اله من
به باغ ارغوان، امشب ، چه خاموشست ماه من
به رنگ ترک تازی سال ها بگذشت ، افسوسا
به این شطرنج می آید ولی، یک روز شاه من
منم ، بیگانه با اقصای خون انگیز بوران ها
نمی آید چرا خورشید پنهان ، جان پناه من
مگردان حال من را احسن الاحوال ،معبودا
که میسوزد پر کروبیان، با هر گناه من
به عید باستانی گرد پیری بر رخ لیلاست
گل وحشی بمان در رود گیسوی سیاه من
من و قرآن و آیینه ، و سیب هفت باغ دور
تو و شهدانگبین بوسه ی آغوش -خواه من
تو را دیدن ،تو را دیدن ،قمار عشقبازانست
بیا حالا تماشا کن خودت را در نگاه من !..
🌸نوروز هزار و چهارصد
پیشاپیش، خجسته و پدرام باد ...🌸
چهار پاره ای زیبا و غزلی زیباتر میهمان طبع لطیف تان بودم
با آرزوی بهترینها برای شما