سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        باران

        شعری از

        میلاد همتی زاد (مهجور)

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۱۷ شماره ثبت ۹۵۷۶۹
          بازدید : ۵۰۴   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر میلاد همتی زاد (مهجور)
        آخرین اشعار ناب میلاد همتی زاد (مهجور)

        نزن باران... .
        نزن باران شاید چشمه‌ی خاطری در اینجا خشکیده باشد!
        شاید در این حوالی با تُ بغض برکه‌ای دوباره بگیرد،برکه‌ای که راهی به دریای چشمانت ندارد!
        نزن باران
        در کلبه‌ی کویری خاطرم تُ نغمه‌ی دلکش ترنمی هستی که از آن سهمی ندارم!
        نزن باران
        که عطر خاک نبودنت دیوانه‌ام می‌کند و هر بار دیوانه‌تر...!
        نزن باران
        در من راهی منتهی به ساحل چشم‌هایت نیست
        در من بسامد نبودنت در راه نرفته‌ عشق،شدآمدی است که خاتمه‌ای ندارد...!
        نزن باران... نزن...!

        باران... بزن

        نه بخاطر ماهی که گرفتار مرداب است به تمنای نیلوفری که در گرداب مرداب به آرزوی وصال شبنمی است

        ببار باران...با بغض ببار و غبار این خیال را از آیینه دلم پاک کن.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۵:۴۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و پر احساس بود
        موفق باشید خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        سپاس🙏🌷
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی
        چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
        درود. احتمالا با شما همتبار باشم ( وقتی اسم آلامتویِ نستوه به میان باشد یعنی کورد و لک و لر و ایلامی هم هست... بگذریم. نهایتا همه از یک پیکریم _ ایران _) آلامتو یعنی سرزمین طلوع خورشید... الام،ایلام،آلام،آلامتو

        وقتی پای دلنوشته در میان باشد، راهِ نقد هم بنوعی بسته میشود،اقلا دل و انگیزه ای در این وادی_ دلنوشته_ باقی نمی ماند.
        میخواهم،کمی سنت شکنی کنم

        دلنوشته با :

        نزن باران شروع میشود

        کیست که بدوا، نزن باران شما را بخواند و به یادِ شعر زیبایِ بزن بارانِ آقای محمد جلالی چیمه نیفتد؟ خصوصا اگر این شعر زیبا را آقای زنده یاد حبیب هم خوانده باشد.

        هرچند بعدها شاعرِ این شعر ایرادات و گله گیهایی هم در نوع خوانش آقای محبیان گرفتند ...

        قصه ی سرایش این شعر به دهه ی شصت ه.ش بر میگردد یعنی حدود سی و چند سال پیش. که بنا به مناسبتی و از سر ناراحتی و مشکلاتی که برای دوستش بوجود آمده بود آن را آقای جلالی سروده بود. ظاهرا در شبی بارانی، یا بهتر بگویم غروبی خبر کشته شدن دوستش را میشنود و از شدت خشم و آلام، احساسش را به حرکت در می آورد و در آن شب بارانیِ غربت، به این ترتیب این سروده را خلق می نمایند:



        بزن باران بهاران فصلِ خون است

        خیابان سرخ و صحرا لاله گون است

        بزن باران که بی چشمان ِ خورشید

        جهان در تیه ِ ظلمت واژگون است

        .

        بزن باران نسیم از رفتن افتاد

        بزن باران دل از دل بستن افتاد

        بزن باران به رویشخانهء خاک

        گـُل از رنگ و گیاه از رُستن افتاد

        .

        بزن باران که دیوان در کمین اند

        پلیدان در لباس ِ زُهد و دین اند

        به دشتستان ِ خون و رنج ِ خوبان

        عَلمداران ِ وحشت خوشه چین اند
        .

        بزن باران ستمکاران به کارند

        نهان در ظلمت ، اما بی شمارند

        بزن باران ، خدارا صبر بشکن

        که دیوان حاکم ِ مُلک و دیارند
        .

        بزن باران فریب آئینه دار است

        زمان یکسر به کام ِ نابکار است

        به نام ِ آسمان و خدعهء دین

        بر ایرانشهر ، شیطان شهریار است.

        سکوت ِ ابر را گاه ِ شکست است

        بزن باران که شیخ ِ شهر مست است

        ز خون ِ عاشقان پیمانهء سرخ

        به دست ِ زاهدان ِ شب پرست است

        .

        بزن باران وگریان کن هوا را

        سکون بر آسمان بشکن ، خدارا

        هزاران نغمه در چنگ ِ زمان ریز

        ببار آن نغمه های آشنا را

        .

        بزن باران جهان را مویه سرکن

        به صحرا بار و دریا را خبر کن


        بزن باران و گــَرد از باغ برگیر

        بزن باران و دوران دگر کن

        .

        بزن باران به نام ِ هرچه خوبی ست

        بیفشان دست ، وقتِ پایکوبی ست

        مزارع تشنه ، جوباران پُر از سنگ

        بزن باران که گاه ِ لایروبی ست
        .
        . .

        بزن باران و شادی بخش جان را

        بباران شوق و شیرین کن زمان را

        به بام ِ غرقه در خون ِ دیارم

        بپا کن پرچم ِ رنگین کمان را

        .

        بزن باران که بی صبرند یاران

        نمان خاموش ، گریان شو ، بباران

        بزن باران بشوی آلودگی را

        ز دامان ِ بلند ِ روزگاران

        خیابان سرخ و صحرا لاله گون است

        بزن باران که بی چشمان ِ خورشید

        جهان در تیه ِ ظلمت واژگون است




        شما می توانید با اندکی کوشش،این مطلب دلنوشته را به سپید تغییر دهید. سپید یعنی خلقِ صُوَرِ خیال.

        مثلا این چینه:

        (نزن باران شاید چشمه‌ی خاطری در اینجا خشکیده باشد!
        شاید در این حوالی با تُ بغض برکه‌ای دوباره بگیرد،برکه‌ای که راهی به دریای چشمانت ندار)

        صور خیالش قابل بحث است. بغضِ برکه ای دوباره بگیرد... بغض که بگیرد ابر می زاید و باران و اشک تولید میشود که شما با حالات دلپسندی آن را واگویه نموده اید.
        هرچند بنده بین این نوع دلنوشته و سپید و مشتقاتش فرقی نمیبینم و همه ی آنها را دلنوشته می دانم.
        ولی اگر انصاف باشد بایست از این رهگذر نیز قلمی گیرانید و چرخانید.

        این نیز می توانست برای خودش ادعایی داشته باشد:👇


        (در من
        راهی منتهی به ساحل چشم‌هایت نیست)


        کم از سپیدها ندارد.
        حتی طعنه به آنان هم میزند


        یا:



        (در من بسامد نبودنت) چه تعبیر زیبایی.
        طباق ایجاد شده است . حرکت رفت و آمد و پشتواره اش نیامدن.



        باید روی این واژگان و نوع چینش و طرزِ بهره گیری از آنان و ریتم دادنها و صورخیال زادنها، بیشتر کار کرد. تا از حالات دلنوشته ی مرسوم خارج گردد و شاید،پایدارتر باقی بماند.


        موفق باشید.
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۵۰
        سلام جناب همتی زاده
        دورود بر شما
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        درود بیکران بر شما🌷
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۴۲
        درود فراوان
        بر شما
        بسیار بسیار
        عاااااالی

        قلمتان توانا خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        سپاس مندم🌷🌷🌷
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۷
        🌷🌷🌷
        ارسال پاسخ
        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۰۸
        در من راهی منتهی به ساحل چشمانت نیست
        درود بر شما جناب مهجور خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۷
        درود متقابل؛ممنون🌷
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۴۲
        زیبا بود درودها برشما
        خندانک خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۷
        دو صد درود ممنون🌷
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۴۶
        جناب مهجور عزیز
        بسیار زیبا سرودید
        درود فراوان بر شما

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        لطف دارید،ممنون🌷🌷🌷
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۸
        هه‌ر بژی برای نازارم

        خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        بژی برا🌷🌷🌷
        ارسال پاسخ
        پریسا مصلح
        جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۵۴
        درود بر شما خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        سپاس🌷
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۱۴
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        ای که شعرت بهر ما شد
        دل ز شعرت با صفا شد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        ممنون👌🙏🌷
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ ۱۵:۵۴
        خندانک
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        میلاد همتی زاد (مهجور)
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        🌷
        ارسال پاسخ
        مجنون ملایری
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۴:۲۵
        خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۴:۲۶
        خندانک
        محمد فاضلی نژاد
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۴:۵۰
        درود به شما
        موفق باشید خندانک
        غلامحسین جمعی
        دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۲۱:۰۵
        درودو سپاستان باد عزیز بزرگوار

        دستمریزاد زیبا و دوست داشتنی بود گرامی

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا بنایی
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۵۱
        درود بر شما برادر خندانک
        فریباحاجی صادقی (رها)
        پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۹ ۱۶:۴۷
        درودتان جناب مهجور 👌👌👌🌹🌹
        کیمیا طولابی
        پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۹ ۲۰:۳۹
        بسیار عالی خندانک
        تاراناصری راد (خاطره)
        جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        🌹🌹🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4