يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر میلاد همتی زاد (مهجور)
آخرین اشعار ناب میلاد همتی زاد (مهجور)
|
بر خواهیم خواست...
نه چونان ققنوس در شرارهی آتش و در چکاچاک زبانه هایش.
نه چونان پروانه ای که به زندگی پیله کرده است!
نه چونان عاشقی که در فراق معشوق با چنگ جان آهنگ عشق می نوازد!
چونان خود! که سر از خاک ازل برداشته ایم و در خوابگه ازل هم چنان سر بر خواهیم داشت...
سوگند به الست بربکم...
و سوگند به جام بلای "بلی"...
ما بر خواهیم خواست هر چند دل افگار،خسته و زخمی...
قلب سلیم جان می افشاند و عقل عاشق جان می کَنَد تا بگوید زیر لب و نجوا کند یک زمزمه را...
"من مرگ را خواهم کُشت"
مرگ تاوان زندگیست و تا نمیریم زندگی نخواهیم کرد...هر یک به رای خویش
از آن است که فرماید:
"موتوا قبل أن تموتوا..."
و هم او داند که در کشاکش آونگ میل و ملال در تقابل خونین چشم و دل چندین بار جان به مسلخ رفته است...
ما بر خواهیم خواست از خاکستر خاکی خویش...
من مهجورم...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
قلمتان نویسا