« کفر »
ببردنـد عایداتم را ، زِ زرهای نهال کفر
ببستنـد راه حقم را ، زِ جور آن فعال کفر
خدایا اهل عرفان را ، میان ما مصدق کن
که آنها عایداتم را نسازن جزء مال کفر
ربودن مال و اموالم ، همان افراد بی ایمان
که بودن مثل پا ودست و شاخ و یال و بال کفر
خداوندا اگرکفر جهان از ظلم و جورش نیست
کدامین ظلم دیگر می بُوَد مثل و مثال کفر
جمالی کس ندید از کفر ،چرا مردم بدارندش
چرا نظم جهان می پاشن از هم ،کو جمال کفر
اگر یک جا دراین دنیا، ز اول کفر ساکن بود
تلاش و کوشش مردم، بداد این انتقال کفر
اگر این کفر امروزه نبود آن متکی بر کس
کجا ظاهر توان کردن ، ز خود این احتمال کفر
اگر امروزه این مردم ، ز راه کفر برگردنـد
یقیناً می شوند آسوده از رنج و ملال کفر
وصال کفر کی دیدند ، فقط حرف است و بشنیدند
کدامین قاعده بردن ، کجا دیدن وصال کفر
هزاران سال اگر مردم به راه کفر خود پویند
نجوین بهره ای اصلاً ز صدها ماه و سال کفر
همین مردم به این کفر جهانی ، پای خود بستند
وگرنه ساقط آن می شد از اینها اتصال کفر
خداوندا ! تو آگاهی میان من و اقوامم
ز رنج دست من خوردن همان اهل و عیال کفر
اگر خلق جهان جمعاً ، به راه کفر بگرایند
خدا کیفر دهد جمعاً ، ز اول تا زوال کفر
چرا این مردم گمره ، به راه کفر می پوینـد
برون بنما ز سرهاشان ، خداوندا خیال کفر
علی (ع) شیر خدا بودی،که از هیبت بکوبیدی
سر بی مغز و نحس مردم همچون شغال کفر
هر آن فردی به پاس نعمت حق ، خدمتی کرد
سپاس نعمتش دارد ، ندارد آن وبال کفر
حسن صبر و تحمل کن،خدا صبرش فراوانست
ولی در عاقبت سوزاند آن یال و کپال کفر
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی