بي بصران را هنـر آورده ايم
ما كه دل از مِهر جهان كنده ايم
مِهر جهان ،كار جهان فاني است
دل به خدا بسته و دل زنده ايم
٭٭٭
از اثـرش سيـرت خود يافتيم
سيرت خود ،كي به هوس باختيم
امر خدا را زِ ره صبر و حلم
توشه ي بـر راه خدا ، ساختيم
٭٭٭
ما كه به توحيد بـپرداختيم
عمر در آن راه خدا تاختيم
بار گراني است كه بر دوش ماست
هيچگه آن بار نـيانداختيم
٭٭٭
ما اگر آن شعر ادب ساختيم
بيهـوده نَبْود كه بـپرداختيم
علم و ادب ، لازم انسان بُوَد
بهر همين نكته چنين ساختيم
ما كه به تزوير و ريا ساختيم
يا به ره علم نـپرداختيم
آدم بيچاره و دست تُهي
چاره نـبود و به جفا ساختيم
٭٭٭
به بُعد سركشي ها ،دل چه بستيم
درِ درگاه حق ، بر خود بـبستيم
خدا را در برِ ما حاجتي نيست
اگر مُرديم، مُرديم يا كه هستيم
٭٭٭
اگر ما پيرو دينـي نـبوديم
يقيناً از خدا ، بيگانه بوديم
كرامت شد زِ حق، دين داد بر ما
كه از دين، راه حق جوينده بوديم
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا، موفق باشید