دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب سید رضا موسوی
|
تمام هق هق شعرم برای قاضیِ عشق
که زد به روی ورق ها سکوت منگنه ها
نشسته در تب و تابی شبیه شیهه اسب
نجابتی که تو کُشتی میان گردنه ها
برای حل معمای "دوستت دارم"
نگاه منصف قاضی به سمت چوبه دار
میان وعده دیدار و رفتنــــــم سرِ کار...!
سکوت ممتد احساس و رد پای قطـــــــــــــــــــار
تمام صحنه این فیلم به زیر خاطره ها
شکسته شد {تِله بغضی!} به روی ابر تنم
عبور تند قوافی برای شعر و جنون
نشانده بر تن شعرم دو بیتی از کفنــم
تو رفته ایی که نبیند دو چشم " گریه " تو را
تسلطی که ندارم ؛ در اختیــــــــار تو بود
برای نامه نوشتن به برگ برگ درخت
تبر شدی که بفهمد از اقتدار تو بود!!!؟
شکستی ام که بخندی به تکه های دلم
نوشتمت که بخوانی ؛ برو برو ...به درک !
تمام زخم زبانها به جسم خسته شعر
نگاه زخمی شاعر به گولّه های نمک
نمک به زخم نگاهم نشاند و رد شد و رفت
تمام حس کلاهی که رفته بر سر عشق
دو مصرعی که بگویم تمام نفرت من
شبیه میخ طویله نشسته سر در عشق!
منم شبیه کشیشی که اعتراف ِ تو بود
فقط شنیدم و رفتم به سمت حس حباب
تلنگرت ترکیده تمام بغض مرا
و سوخت قلب سفیدم کنار سیخ و کباب
برای عبرت جمعی که مست چشم تو اند
برای موج توهُّم شبیه سخره شدم
زدی به صورت شعرم تمام عربده را
و گوش شعر خودم را شبیه نعره شدم
ولی ببین تو چه کردی ببین که رفتنِ تو
نشانده بر دل دفتر سکوت قافیه را
برای وزن غزل های پاره پاره شده
نشان بده تو سبک تر سکوت قافیه را
رسیده ام به دوراهی به اوج فاصله ها
به ذره ذره شکستن میان خاطره ها
برای خوردن بغضی که قوت غالب ماست
رمق نمانده برایم میان شعر شما
به خنده های عجیبت برای زجر من و
به گریه های غریبم که خط کشی نشده
قسم به کودک ذهنم کنار دَکّه ء شعر
که شورِ منطقت اینجا اشی مشی نشده !!!!!
.
.
.
.
.سید رضا موسوی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.