كس اَر با تربيت از مادرش شد
براي خانه داري ياورش شد
براي كاردانـي شد نكوتـر
به كار مادرش بال و پرش شد
٭٭٭
هر آنكس پيرو شيطانيان شد
به سوي دوزخ و نيران روان شد
چو وارد گشت آنجا شد پشيمان
ولي نتوان ديگر زآنجا برون شد
٭٭٭
قلندرها كه در دنيا بگشتند
به دنيا جدا از هواي نفس گشتند
به هر اندازه سختي ديدن آنها
مطيع فعل نفساني نـگشتند
٭٭٭
دانا دلان دوره ي امروزه گفته اند
كار گذشته را دُرِ معني بِـسُفته اند
كار نكوي آدم و حوا ،چه بوده است
جز چند روز ميوه بخوردند و بخفته اند
٭٭٭
حسن با مهربانـي بـر خداونـد
بزن بر دست و پاي خود ، دو صد بند
خدايـت با تو ، گـر نا مهربان شد
بـبرند خلق آن ، صد بند از بند
٭٭٭
دلشاد جوانمردي، صاحب نظران هستند
زآن فيض خداوندي، آن بهره بران هستند
از فيض خداوندش، هر كس بـبرد بهره
زآن فيض خداوندش، فكر ديگران هستند
٭٭٭
جوانا يك نظر بنما ، به آن پيران دنيا
به پيران گر نظر داري، جواني مي شوي دانا
زِ دانش هرچه بگريزي،شود كار تو سنگينتر
به دانش هر چه بگرايي،شوي در كار خود بينا
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی
به استاد وشاعر وهنرمند بزرگوار
همیشه قلمتان وزین نویساباد
دلچسب و زیبا شعری بود
هزاران درود
یلدای شما به شادی وخوشی